آرشیف

2014-11-14

جمشید رحیمی

چرا افغانها وطن خود را دوست ندارند

 

آیا حقیقتا ما وطن خود را دوست نداریم؟ اگر اینطور نیست پس معنی واقعی دوستی وحب وطن چیست؟ اگر دوستی به معنی محبت، علاقه، مهر، یاری، صداقت، ضد دشمنی وضد کینه ونفرت باشد. ووطن دوستی به معنی علاقه به زادگاه، یاری وصداقت با وطنداران، راندن دشمنان، کوشش برای ایجاد وحدت ملی، دفاع از وطن، خود را قربان وطن کردن و بلاخره گذشتن از همه چیز خود در مقابل وطن باشد، پس آیا اینگونه اشخاص با چنین صفات در وطن خود داریم یا خیر؟ نخیر هیچگاه چنین اشخاص دروطن ما وجود نداشته وشاید هم نخواهد داشت، اگر به تاریخ افغانستان نگاهی داشته باشیم دیده میشود که اشخاص در این سرزمین حکومت میکردند وخواهان حکومت کردن بودند که سرتاسر وجود شان آلوده به فساد، تجاوزگری، برادر کشی، خودخواهی، خوش گذرانی بوده وغرق در ملیت گرایی بودند. پادشاهان ما که اکنون به بزرگی از آنها نام میبریم و به آنها افتخار میکنیم آنها حکومت مدارانی نبودند جز قاتلان که با قتل وقتال به حکومت میرسیدند و با خوش گذرانی و شهوت چرانی حکومت میکردند. آنها شاهان بودند که با گرفتن خانم های بیشمار افغانیت را چه که حتی از دایره اسلام نیز بیرون رفتند وبرای رسیدن به قدرت خودشان قفل های دروازه های کشورمان رابرای باداران خود شکستند و بیگانگان را وارد کردند. درنتیجه به چنین اشخاص هیچگاه وطن دوست گفته نمیتوانیم.
واما کسانی که امروز رهبری میکنند با اندک فرق همان شاهان قبلی هستند.هرروز فساد روبه ازدیاد است و در هر گوشه وکنار قتل وکشتار افغانهاست. واین رهبران ناکام هستند که از حکومت دست بردار نیستند وشاید تازمانی که ریسمان مرگ بر گردن شان پیچانده شده و در محضر عام بدار آویخته شوند. و آنهای که خواهان رهبری جامعه ما هستند وبا لباس مسلمانیت برادران وخواهران مارا قتل عام میکنند، واز کشتن شان لذت میبرند ایشان نخست افغان نیستند چراکه افغانها را قتل عام میکنند، ثانیا مسلمان نیستند چرا که مسلمانهارا قتل عام میکنند وثالثا انسان نیستند چراکه انسانها را قتل عام میکنند. اوضاع خودبخود شاهد است که در این وطن هنوز وطندوست وجود ندارد و این وطن ماست که هنوز میسوزد واین برادر وخواهر ماست که هرروز به قتل میرسد.
اگر در کشورما یک وطندوست هم وجود داشته باشد کشور مان آباد هست واز این ظلم وبربریت بدر خواهیم رفت. هندوستان کشوربود فقیر وتحت تجاوز بیگانگان اما یک وطندوست داشت که به تمام معنی عاشق وطن خود بود، ووطن خود را از بدبختی نجات داد. و همچنان جاپان کشوریست که سرزمین بسیار محدود دارد و 80 فیصد آن کوههای است که مناسب زراعت ومالداری نمی باشد اما وطندوستان دربطن خود دارد که جاپان را از جمله بزرگترین کشور های توسعه یافته، قدرتمند وزبردست درعرصه اقتصاد ساخته اند. این کشور مانند یک کارخانه وسیع وشناوری میباشد که مواد خام را ازسایر کشورها وارد کرده وبصورت محصولات پیشرفته و عالی صادر میکند.
چرا این همه باما میشود؟ آیا طبیعت نسبت به ما بی رحم بوده است که تا کنون در فقر گیر مانده و وطن  خود را نجات داده نتوانسته ایم؟ مافقیر هستیم زیرا رفتارمان چنین سبب شده است و تا کنون واقعا (نمی خواهیم زندگی کنیم ما میخواهیم زنده بمانیم)، ما افغانها اهل کار وکارگر هم هستیم زیرا یکعده از افغانهای که در کشور های اروپایی وغربی زندگی میکنند به نیروهای موثر ومولد تبدیل شده وبسیار سخت کوش شده اند. بنابراین تفاوت در این هست که تا هنوز صفات وطندوستی دروجود مان دیده نمی شود و فاقد پیروی از اصول ذیل میباشیم:

  •         اخلاق به عنوان اصل پایه

  •         وحدت

  •         مسولیت پذیری

  •         احترام به اصول ومقررات

  •         احترام به حقوق شهروندان

  •         عشق به کار

  •         تحمل سختی ها به منظور سرمایه گذاری روی آینده

  •         میل به ارائه کارهای برتر وفوق العاده

  •         نظم پذیری

و در اخیر پیام من برای رهبران مان اینست که ای رهبران!!! دگر غلامی و مزدوری بس است. این جنگ، ظلم وافغان کشی راکنار بگذارید این مظلومان راه گم کرده دگر جنگ نمی خواهند واز جنگ خسته شده اند.آیا با خوردن این لقمه نان که از بادار خود در بدل خون افغانها بدست میاوری لذت میبری؟! این وطن بتو نیاز دارد، پس برخیز واین ویرانه را آباد کن!
به امیدی افغانستان سربلند، آزاد و ثروتمند.
 
جمشید رحیمی
محصل دانشکده حقوق وعلوم سیاسی دانشگاه هرات.
09/04/2013
ایمیل آدرس:Jamshid.786@live.com