آرشیف

2014-12-17

جمشید رحیمی

اعلان حکومت وحدت ملی و پیامدهای آن

بالاخره حکومت "وحدت ملی" اعلان شد! 
حکومتی که دو رکن دارد: رکن اولش "تقلب" و رکن دوم اش "حق گیری". 
خوب میدانم که همه مان با رکن اول این حکومت آشنایی کامل داریم و شاید اکنون کسی نباشد و در آینده ها هم نیابیم کسی را در کشور، که با بیان واژه "تقلب" به یاد این انتخابات نیافتد. حالا اگر به هر طفل و کودکی گفته شود که به واژه "تقلب" جمله بنوسید، چیزی دیگری نخواهد نوشت جز اینها:

– در انتخابات افغانستان "تقلب" شد؛
– تیم داکتر اشرف غنی در انتخابات 1393 "تقلب" کرده است؛
– داکتر اشرف غنی با "تقلب" به ریاست جمهوری رسید؛
– حکومت اشرف غنی یک حکومت تقلبی است. و …

دیگر معنی این واژه تغییر کرده و در ترمینولوژی سیاسی برای بیان معنی این واژه باید انتخابات 1393 افغانستان و برایند آن(حکومت وحدت ملی) شرح داده شود. کوتاهی سخن اینکه تقلب به این میزان و به مسخره گرفتن انتخابات تا این حد در هیچ جای از دنیا نظیر نداشته است.
رکن دوم این حکومت تا جای نام مجهول دارد، نام آن را بدلیل این "حق گیری" میگویم که تیم رقیب تیم تقلب با کوشش های زیاد در صدد گرفتن حق خود برآمد و از هرآن وسیله ای که در دسترس داشت استفاده کرد؛ اما به حق خود رسیده نتوانست. با هشدار های پی هم اینکه میخواست به نوعی قدرت نمایی بکند یا به دید عده ی خواست امتیاز طلبی بکند، بالاخره به حقوقی که باید از راه قانونی انتخابات به آن دست میافت نتوانست بلکه به نوع زور گیری بصورت حد اقل و اندک به بعضی امتیازهای رسیده و حالا هم با یکدیگر توافق میکنند و حکومت وحدت ملی اعلان.
حالا این دو تیم مخالف و این دو قطب متضاد با فشار های زیاد داخلی و خارجی بصورت یکجا گرد آورده میشوند و بشکل کاذب، ناخواسته و در یک فضای بی اعتمادی و بی باوری و نگاه های عجیب به یکدیگر دست به تقسیم قدرت میزنند؛ و موافقتنامه انعقاد میکنند. نمیدانم داکتر عبدالله با کدام اعتماد و باورمندی دست به چنین کاری زد. آیا بالای کسانیکه پروسه انتخابات را به چنین شکلی طرح ریزی کرده بودند، میشود باور کرد؟ چگونه ضمانت اجرای برای به نتیجه رسیدن این موافقتنامه وجود دارد؟ نمیدانم کدام یک از اضلاع این مثلث قرمز رنگ انتخاباتی الم سبز نشان داد که داکتر عبدالله شیفته امضای چنین پیمانی شد. جناب داکتر صاحب که گلو پاره میکرد و میگفت که: "به حکومت برخواسته از تقلب یک روز هم اجازه ی حکومت کردن را نمیدهیم و با کسانیکه چنین تقلبات گسترده ی را راه اندازی کردند و به رای «ملت» خیانت کردند یکجا کار نخواهیم کرد" چطور میشود چنین موضعی را اختیار و حالا آن «مثلث» را به «مربع» تبدیل کرد. یا اینکه نه! به حرف های خود هم باور نداشت و چنین مثلثی در کار نبود و هر سه جانب مردمانی صلح جویی بودند. جناب کرزی که در حقیقت ایجاد گر و مسبب اصلی این همه بدبختی ها و بن بست ها است؛ فقط تماشاگر این وضعیت بوده و خودش حکومت میکند. زمانیکه تا کنون روند انتخابات بصورت رسمی شروع نشده بود با دوستان میگفتیم که اگر جناب رییس جمهور بصورت مسالمت آمیز و بدون کدام دستبرد جدی غیر قانونی به انتخابات، قدرت را به رییس جمهور بعدی انتقال بدهد باید نامش را به خط زرین درج تاریخ افغانستان کنند زیرا که بر اساس فاکتهای تاریخی تاکنون چنین شخصی را نداشته ایم. حالا معلوم شد که آنچه آرزو داشتیم جز یک آرمان به خاک رفته و یک خواب بیش نبود. خط آخر جنابعالی استاد ماکیاولی برآمد در عمل بدتر از آموزه های وی عمل میکند و چنین شیاد سیاسی را هرگز افغانستان تجربه نکرده بود و ما منتظر پیامد های ناگوار سیاستهای جنابعالی خواهیم بود. 
کرزی رییس جمهوری که میشد عمده ترین دست آورد دوره حکومتی اش را مشق دموکراسی دانست. خودش چنان بر این دموکراسی وارداتی اش لگد زده و آنرا به تمسخر گرفت که دیگر دموکراسی چه، که واژه های انتخابات، حق رای، شفافیت، تفتیش و … همه مورد انزجار و تنفر مردم قرار گرفته اند. انسان وقتیکه از این حکومت مداران و این معامله گران شناخت دقیق پیدا میکند و اعمال آنها را به مشاهده میگیرد؛ به یاد سخنان یکی از وزیران حکومت کرزی آقای «کریم خرم» میافتد که چند سال پیش مکررا از طریق تلویزیونها به نمایش گذاشته میشد که میگفت: " این آزادی بیان، دموکراسی و رسانه ها کلیش گپای مفت است". که در واقعیت امر و جدای از این مساله هم چنین است. دموکراسی در حقیقت گرگ را پاسبان رمه ی گوسفندان میکند. دموکراسی که افلاطون پیش از میلاد و در دوران باستان آنرا از جمله ی بدترین انواع حکومت میدانست و آنرا حکومت گوسفندان نام گذاری کرده بود حالا در قرن بیست یک واقعیت عینی است و نمونه های عملی از این نوع حکومتی را داریم با تمام صفات و مشخصات که افلاطون بیان کرده بود.
با این وضعیت به وجود آمده بعضی شاید خوشبین باشند ولی شخصا خوشبینی چندانی به این توافق ندارم؛ زیرا وقتی که این دو تیم بر سر مسایل کوچک و جزیی اینقدر باهم اختلاف نظر داشته باشند؛ هیچ امکانی وجود ندارد که بر سر مسایل مهم و حساس ملی اختلاف نظر پیدا نکنند. در همین حال دلایل دیگری هم از جمله تفاوتهای ایدئولوژیکی و عقیدتی هر دو تیم است که براساس آن سالها با هم در میدانها و سنگرها جنگیدند و از یکدیگر افرادی زیادی را اسیر، شکنجه و به قتل رسانده اند. و این تفاوت عقیدتی تا هنوز بشکل بسیار حساس و تعصب آمیز آن وجود دارد. همین الان یک تیم، تیم مقابل را به عنوان جنگ سالار و تفنگ سالار؛ و تیم دیگر هم ایشان را به عنوانهای گوناگون از جمله خلقی و پرچمی ها، سکولارها و انسانهای پرت شده از بیرون مرز میدانند.
نکته ای دیگری که میتواند تشدید کنند اختلافات و بحرانهای که ما شاهد آن خواهد بودیم، عنوان های کاذبی که از این انتخابات بدست آوردند میباشد. داکتر اشرف غنی را کسی به عنوان رییس جمهور انتخابی مردم افغانستان نمیداند بلکه به عنوان یک رییس جمهور انتصابی و آنهم از نتیجه تقلبات و جنجالهای گسترده. این مساله میتواند به گونه یک وسیله و اهرم فشار و بحرانزا در دست تیم رقیبش باشد. از سوی دیگر این پست غیر قانونی «اجرایی» که صلاحیت ها و وظایف گنگ و مبهمی دارد نیز مشکل آفرین خواهد بود. بعضی فکر میکنند که قدرت بصورت مساوی بین داکتر اشرف غنی و داکتر عبدالله تقسیم شده که در واقعیت چنین نبوده و حتی چنین امری در کشوری چون افغانستان ناممکن میباشد. تیم داکتر اشرف غنی این پست اجرایی را جز یک انعام و بخشش بیش برای داکتر عبدالله نمیداند. جناب داکتر عبدالله هم باید در حکومت وحدت ملی پایش را از گلم که برای این چوکی در نظر گرفته شده بیرون دراز نکرده و باید تا آخر منت گذار تیم داکتر اشرف غنی باشد.
در نتیجه باید یاد آور شوم که حکومتی با چنین وضعیت و ارکانی نخواهد توانست دوام پیدا کند. اگر با آنهم موقتی و یک حکومت بی ثبات خواهد بود.

 

جمشید رحیمی
01/07/1393
کابل، افغانستان