آرشیف

2018-1-17

گل رحمان فراز

پایان عمر و آغاز ذلت!

پایان عمر و آغاز ذلت!

احدی را نمی توان یافت که از غداری، قتل و وحشت زرداد فریادی یکی از جنایتکاران ارشد حزب اسلامی چشم بپوشاند و به عملکرد ایشان مهر تأیید بزند. جنایت در ذات اش ظلم است و فرقی نمی کند اینکه ظالم باشید و یا طرفدار ظلم و عملکرد ظالم!
گرویدن به حزب اسلامی در مقتضای زمان لازمی به حساب می آمد آنگاه که اهداف و مرام همانا متحد ساختن مردم، انکشاف کشور، جهاد در راه دین، رشد استعداد ها از طریق ارتقای ظرفيت تعلیم و تربیه…! بود ولی حالا تعبیرات قبلی را نمی توان از لابلاي سخنان رئیس و اعضای ارشد این حزب مشاهده کرد و خود را از گرویدن در این جمع قناعت داد.
از میان افرادیکه به حرمت قوماندانی و جنایت زرداد احترام گذاشته است آقای عطامحمد دهقانپور است. آقای دهقانپور را تا حال شخصیت کتاب خوان، اهل مطالعه، دموکرات، علم ورز، فرا ایده، متنفذ، صادق، فقیر، سیاستمدار، کمونیست، آزاد، با اندیشه و عاری از تعصب می پنداشتم ولی تغییر جهت دادن باالمقطع ایشان برداشت اولی را بطلان می کند و انسان را از طراز شخصیت شناسی ایشان به انحراف می کشاند.
دهقانپور یگانه کسی است که مبارزه نظام کمونیستی افغانستان را به مقصد ترویج ایده درس و تعلیم، رشد افغانستان و وطن دوستی مطلق را در پیش گرفته بود و خود را در اوج اعتماد به مسئولیت و افتخار به آرامش در پرتو قانون می دانست. از همین خاطر بود که ارجحیت را به دریافت معاونت از هر راه برای پیشبرد امور مربوطه مطلوب می داد. ایشان نمی خواستند جنایت و ظلم پابرجا بماند و از همین خاطر بود که با کسانیکه دشمن حکومت خلقی و پرچمی سابق بود مخالفت و مبارزه پی گیر داشت. 
دهقانپور را نسل جوانان به چند دلیل از اربابان و بزرگان قومی دیگر ترجیح می دهند: اول اینکه ایشان در بیرون داد اندیشه هایش جوانتر و آزاد تر از دیگر بزرگان است. دوم او مهر تشویق و ترغیب را از سر هیچ جوان توانمند بر نمی دارد. سوم اینکه ایشان حتی بخاطر ایجاد انگیزه و عبرت به نسل جوان در آخرین روز های روزگارش به کسب دانش نصاب فعلی می پردازد. و چهارم به دلیل اینکه در دیارش امنیت تأمین، وادارسازی به کسب علم و دانش حتمی و علاقه مندی بی شمار به غرس درخت…!
اینها از جمله موضوعات اند که به زندگی شرافت مندانه آقای دهقانپور حرمت و افتخار می بخشند ولی تغییر جهت دادن های مقطعی ایشان از یک دفتر به دفتر دیگر، از شخص به شخص دیگر، از یک جنبه به جنبه دیگر موجب شده است تا ایشان در امورات بازی های سیاسی پا در هوا و متزلزل بماند. نام دهقانپور و تنفذ بر سر قوم اش را از اوایل شنیده بودم، او را انسان با سنجش، آینده نگر و تفکیک کننده خوب و بدش می دانستم ولی حالا طوریکه مشاهده می شود، خوبترین دوستان اش وی را بعد از تغییرات بی جهت در گولایی های سیاست های روزگار رها کردند و از وی به عنوان یک شخص غیر سیاسی، پیر مرد با علم و بی عمل و انسان خود ساخته می نگرند که خود مایه نگرانی است. 
دهقانپور به تناسب اکثریت بزرگان قوم دارای ویژگی های بارز و قابل پسند بود. علمیت وی زینه های مستحکم برای احراز کرسی ها و انجام مأموریت ها بود ولی نتوانست از این علم نفع نسبی بدست بیاورد. رفيقان که آقای دهقانپور در سایه شان آرامش احساس می کند خود شان بیچاره، بی کاره و بی نیاز اند. یکی از دوستان نزدیک آقای دهقانپور را آقای عبدالرئوف حمیدی شکل می دهد که جمپ و جول زدن شان از یک مذهب به دیگری و از یک حزب به حزب دیگر بر خصوصیت شخصیتی اش بیشتر معرف است.
حالا که عمر این آقایان رو به نزول است، مرگ سیاسی شان نیز ذلت وار شده است. عدم تفکر عمیق در رابطه به گزینش دوست و عدم برداشت از نحوه برخورد با دشمن خود عوامل اند که بر بی رنگ شدن سیاست و کمرنگ کردن شخصیت می افزاید. باید هوشیار بود، هوشیارانه عمل کرد و چند روزیکه زنده ایم، طعمه سیاست های شوم غداران چون زرداد و حکمتیار نشویم چون خطای انتها موجب حذف افتخارات ابتدا خواهد شد. آنوقت است که هم از این دنیا بی بهره می رویم و هم توشه این دنیا روی دست مان را در آخرت نمی گیرد.
نوت: رعیت شدن به زرداد و غدار را رهبر خطاب کردن در واقعیت گرده طلب کردن از مرده و نیشخند زدن به عملکرد خود است، باید هوشیار باشیم و از عملکرد طفلان بپرهیزیم تا در آینده شخص با اعتبار و مورد حمایت مردم قرار گیرم.
با درود
گل رحمان فراز