آرشیف

2017-9-4

گل رحمان فراز

وجوۀ مُشترکِ عطا و حکمتیار!

وجوۀ مُشترکِ عطا و حکمتیار!

کنجکاو خواهید شد تا بدانید اینکه دو شخصیتِ برجستۀ سیاستِ افغانستان متعلق به دو حزبِ پُر قدرتِ که در تحولاتِ سیاسی گام های شان برجسته محسوب می شده است (و همیشه در پی نکوهشِ سُخنانِ هم دیگر اند) دارندۀ کدام وجوۀ مُشترک در مسیرِ عمل کرد های سیاسی شان می باشند؟! آیا اختلاف نظر بین این دو مرد می تواند گاهی به نقطۀ توافق و تشابه نیز بپیوندد؟! 
گلبدین حکمتیار – رهبرِ حزبِ اسلامی افغانستان از چهره های مشهور و مطرحِ سیاسی کشور بشمار می رود که در طولِ حدوداً نیم قرن نام اش به سرِ زبان ها و عملکرد اش سوژۀ مجلس خاص و عامِ نه تنها افغانستان بلکه کشور های زیادی جهان است.  
حکمتیار در طولِ دورانِ جهاد نقشِ بارزِ را به پیمانۀ نقشِ استاد برهان الدین ربانی و آمر صاحب مسعود بازی کرده است. او حتی با موافقت نکردن برای ایجادِ دولت در افغانستان، کشور را واداشت تا ثباتِ نیم جان را از دست داده و راهی دهه های جنگ و ویرانی به علت عدمِ جورآمد و روبرو شدن احزابِ سیاسی گردد. 
حکمتیار یگانه پشتون است که سایۀ محبوبیت اش دشت های اقوامِ دیگر را نیز فرا گرفته است. او در بین هر قومِ غیر پشتون افرادِ جانی، طرفدارانِ مُخلص و حامیانِ وفادارِ بی شمار دارد که وجودِ حکمتیار را گوهرِ با ارزشِ افغانستان می دانند. طرفدارانِ پشتون و غیر پشتون اش او را قهرمانِ مُتدین، مردِ مُبارز و رهبرِ با تعهد می پندارند که حتی بخاطرش آماده اند همه چیز را در بدلِ هیچ چیز از دست دهند. 
آقای حاکمتیار علی رغمِ این همه محبوبیت و با وجودِ این همه حمایتِ حزبی نتواست سیاستِ تأثیر گذارِ را برای آیندۀ خود، حزب و افراد اش به مرحلۀ اجرا بگیرد. شکی نیست که او و تیم اش از خود فداکاری های فراوان انجام دادند ولی نتوانستند کاروانِ تلاش را به نفع منزل گاهی مقصود برسانند و همان بود که جمعیتِ اسلامی با دیدِ فراخ تر و آینده نگری طولانی تر توانست رقیبِ خویش را از مراحلِ اساسی سیاستِ کشور بکلی حذف کند.
حکمتیار در اوایلِ حکومتِ ائتلافی مجاهدین موقف صدر اعظمی دولت آن وقت را به عهده گرفت ولی شخصِ دوم بودن در کشور را نتواست تحمل کند و همان بود که به آرزوی سرکش شدن در هوای خیالاتِ سیاستِ افغانستان بال می زد و زندگی توام با مبارزه را بیشتر از پیش جدی تر، مسئول تر و با اراده تر آغاز نمود. 
عطا محمد نور (نورِ میهن) – والی سرزمینِ بلخ، رئیسِ اجراییۀ جمعیتِ اسلامی و یکی از چهره های مطرحِ سیاسی کشور در طولِ حکومت های انتخابی و انتقالی در پیشبُرد اُمور کاری مأموریت از خود فعالیت ها، دستآورد ها و برجستگی های فراوانِ را به ارمغان آورده است که همان پُشتکار، مُدیریت، رفتارِ خردمندانه و اندیشۀ انکشافِ محل مأموریتی وی را به شامخ ترین قله های موفقیت، پیروزی، محبوبیت، رهبریت و فرزانه شدن رسانید. 
او با اخلاص تمام به وظیفۀ خود ادامه می دهد، جلوی فساد، زور گویی، ترور، وحشت و دهشت را گرفته و برای مردم اش از صمیمِ قلب دلسوز است. کسی را نمی گذارد تا در بلخ هرج و مرج برپا کند و از ذهنِ مردم آرامش را پرواز دهد. رؤسای دوایرِ دولتی را تحتِ تعقیبِ ذره بین اش قرار داده و نمی گذارد کاری در آنجا انجام صورت گیرد که مُخالفِ مصالح و منافع مردم باشد.
آقای نور راۀ ثروتمندی را در دورانِ مأموریت ولایت اش در بلخ از مسیرِ تجارت شخصی جُست. شرکت اش با اعتبارِ قوی کاری که دارد، می تواند در سطحِ ملی و حتی آسیای میانه در گرفتنِ پروژه ها دست بزند و برندۀ میدانِ رقابتی اخذ بودجه های هنگفت برای اعمارِ پروژه های بزرگ گردد و از همان خاطر است که مردم از پاک نفسی وی سخن می گویند. 
عطای نور نخواست که با وادار کردنِ رؤسای دوایر دولتی بلخ دست به اختلاس و اخذِ رشوه بزند. او گرچند دستِ باز داشت برای اینکه همه رؤسای اداراتِ بلخ بنا به مشوره و توصیۀ آقای نور تقرر حاصل نموده اند، از اینرو (بدونِ دلیل) به خواست اش لبیک خواهند گفت اما آقای نور دانست که با اندوخت های که از طریقِ ادارات به وی اهدا می شود، نمی تواند رهبرِ پولدار گردد و این خود به بدنامی شخصیتِ سیاسی و نفسِ پاکش می انجامد. 
او تصمیم گرفت پاک نفس بماند، از طریقِ تجارت و پولِ بدست آورده اش محل های بزرگ و بسیاری را در بلخ بخرد و آنرا از مخروبه به محل های دیدنی مبدل سازد که به زیبا شدنِ شهرِ مولا علی کمک کرده و برای مردم انگیزۀ سرمایه گذاری در داخل ولایت شان را می دهد تا هم فرصتِ اعمارِ شهر و هم زمینۀ کاریابی برای کسانیکه در جستجوی کار اند صورت گیرد.
تنها تمرکزِ آقای نور را موقف گیری های جدی شان در برابرِ موارد خلافِ منافع حزبِ جمعیتِ اسلامی و منافع عام شکل می دهد. او بیشتر می کوشد با مردم اش با غُرور و صاف سخن بگوید و از همان خاطر است که حامیان اش را توده های مردم منوط و مربوط به اقوام و اقشارِ مُختلف می باشد.
وجوۀ مُشترکِ که در تصمیم گیری های سیاسی این دو شخصیت برایم مشهود بوده است همانا بکار گیری احساسات در تصمیم گیری ها، غُرش های بی عمل، موقف گیری های موقت و خاص ساختنِ عام های سیاست می باشد. هر دوی شان صرفِ نظر از سنجشِ طولانی مدت سخن های شان، در برابرِ موارد و قضایا خشمگین می شوند، سخن را احساساتی ابراز می کنند و بعد نمی توانند به وعده های شان عمل بیاورند. همچنان مواردِ را برملا می سازند که اصولِ سیاست برای یک سیاستمدار پُخته اجازه نمی دهد تا چنین سخنان را به محضرِ عام کشانده و از همین طریق کسبِ شهرت کرد.
فلهذا، از هر دو بزرگوار می خواهم تا بارِ دیگر به برآیند و نتیجۀ کشمکش های سیاسی گذشته برای کسب منافع حال و آینده شان نگریسته، نگذارند کشور از این بیشتر به هرج و مرج، مخالفت و تخریب سوق یابد و اجازه ندهند مردم بارِ دیگر کاشانه های شان را از دست داده داده روزگارِ اجبارِ مُسافرت را در پیش گیرند. 

با مهر 
گل رحمان فراز