آرشیف

2015-2-8

دوکتور ص. سعیدي

هدف اساسی آقای صباح در مقالـﮥ جناب سیستانی برآورده شد!

امکانات تخنیکی و تکنالوجی امروزی چنان زمینه سازی های شگرف و امکانات وسیع را برای ایجاد وتسریع پروســﮥ روابط وآگاهی بشری آماده ساخته است که اگر از آن استفاده مثبت ودرست بعمل آید، به یقین میتوان گفت که نتایج مثبت بس عالی خواهد داشت و دارد. این امکانات برعلاوﮤ دیگر زمینه های آنرا برابر ومهیا میسازد تا قلم بدستان و پیشتازان امروز کار دهها مرتبه بهتر ، خوبتر و سریعتر را دراین عرصه اجرانموده و دهها بار مؤثر تر از گذشتگان خویش کار نمایند. 
اما از آنجائیکه مبارزﮤ خوبی و بدی، مبازرﮤ زیبایی و زشتی، مبارزﮤ اهریمن و فرشته خوبی درین دنیا مؤقت و دنیای امتحان جزء این میکانیزم و ضرورت تکمیل این پروسه و فرصت کوتاه است، تا انسانها امکان انتخاب انتخاب را داشته و راه خویش را که از آن جواب گو خواهند بود، انتخاب کنند. مسایل اند که دقـت و تعمق در آن، ما را بیشتر به ضرورت ادای رسالت متوجه میسازد. درین انتخاب و دنیای کوتاه عدﮤ شر وفساد، عقده و برادر کشي، ایجاد تشنج و دامن زدن به فتنه های قومی و زبانی و بخش واشعاعــﮥ چرندیات و دروغ پراگنی های را انتخاب کرده اند و گمان میکنند که به این تریتب میتوانند دید تاریخ و حقایق تاریخی را تغییر دهند. از فرصت ها و موفقیت های کوتاه مدت چنان تصور پیدا میکنند، که همه چیز به میل کاذب ونادرست شان تغیر خواهد کرد وباطل بر حق پیروز خواهد شد. این افراد مغرض و مفسد ، مریض و معلول ازین امکانات ، فضای الکترونی وتکنالوجي بنا بر عدم رابطه ودید و بازدید فزیکی ورویاروی ، انحطاط اخلاقی معذورانه و یا هم مزدورانه ودر موارد فروخته شده، از وضع سوء استفاده نموده، به تخلفات، سرقت های ادبی و علمی دست میزنند و یا هم درتوهین وآزار دیگران مصروف اند ویا درحریم شخصی دیگران، تلاش داخل شدن را دارند. قلم ووقت خویش را درخدمت فساد و فتنه گذاشته اند و در خدمت اهریمن و شیطان اند. این اشخاص با استفاده از وضع بنا بر تصور شان ازعدم تثبت اولی هویت در ابتدا تلاش دارند با چالاکی وفریب دست به فساد بـزنند. اما چنانچه میبینیم (ملخک جَستی جَستی آخر بدستی) با کمِ زحمت، درست را از نادرست، اصلی را از تقلبی ممکن است و به حقایق متوسل شدن و دست یافتن میسر است. تقلب کار درین عرصه نیز قابل افشاء و هویت اصلی اش نمایان و دیگر آن آبرو و عزت اش نیست که بود و بجای خدمت و روشنگری ، نه تنها که چیزی سالم نه کرده، بلکی سارق و دزد معرفی شده و درموارد پشیمانی سودی ندارد. تلافی وبدست آوردن دوبارهء، آن کار وزمان بیشتر میطلبد تا ازدست دادن جوهر و شرفیکه داشت. به این ترتیب بارِ کجِ شان به منزل نمی رسد و نه خواهد رسید. موفقیت های زود گذر زهر پراگنی شان نیز به باد فنا خواهد رفت.
درنوشتـه ومقالـﮥ مؤرخ ۲۲/۳/۲۰۱۳ دانشمند محترم فرهنگی جلیل القدر و پُر کار کاندید اکادمیسین آعظم سیستانی تحت عنوان (مقدمــﮥ «تاریخ سلطنت پشتونها در هند») باقلم توانا، منطق سخن واستنادات تاریخی، توانسته شخص متعصب و فریب کار را افشاء، غیر واقعی بودن و بی پایه گی سخن آقای صباح را طوری افشا وبرملاسازد که هر خوانندﮤ حق بین داری عقل سلیم وسالم آنرا قبول میکند ودرمورد تردید نه خواهد داشت. 
علایم جدی عدم ثـقه بودن وتعصب آقای صباح درهمان آغاز بحث نیز روشن میگردد که آقای صباح با استناد به معلومات واحصائيه های وزارت داخله حکومت پاکستان استناد میکند. پاکستانیکه که در طول تاریخ این حکومت (استابلشمنت پاکستان ) روش دو رویه و دشمنانه در برابر افغانها و افغانستان داشته ودارد. پاکستانیکه در ملک بیگانه به صورت غیر مشروع بوجود آورده شده، به تعصبات و فتنه های قومی در افغانستان دست میزند، پشتون را در مقابل تاجک و تاجک را درمقابل پشتون و … و در کشوری پاکستان هم بت خانه و العیاذ بالله پیامبرکاذب، هم رشد مذاهب و ادیان کُفری و هم قادیانی و هر فسق و فساد و هم تجارت بردین و جدال علیه اسلام وجود دارد. اما حکام پاکستانی و ملاهای نوکر حاکمیت جهاد در افغانسان را فرض و در پاکستان حرام میدانند. 
مسلم این است که احصائیه گیری ها و تثبیت احوال نفوس برای تطبیق سالم برنامه های اقتصادی، سیاسی سالم و شفاف بدون داشتن معلومات احصائیوی با لنگش (لنگیدن وعدم علمی بودن و عدم ثقه بودن ) ولکنت های متعدد همراه خواهد بود و تطبیق سالم نه خواهند یافت. 
متأسفانه افغانستان درین راستا خاصتاً در بیشتر از ده سال اخیر فرصت های خوب طلایی عصر را از دست داد و حاکمیت ها برای بقای حاکمیت بی کفایت و غیر مشروع خویش، برعلاوﮤ سیاسیت های غلط اقتصادی وسیاسی و سیاسیت های غلط کادری تشویق و ترغیب کنندﮤ فتنه ها قومی وسمتی، تا حال نتوانستند، در کشور تصویر روشن از تعدادنفوس کشور ودیگر احصائیه را داشته باشیم. حاکمیت کابل نتوانست تا حال کار هویت (تذکره) معتبر که برای تطبیق برنامه های سیاسی از جمله انتخابات و ایجاد حاکمیت مشروع در کشور ، اساس دقیق شده میتواند، توذیع کند. به این ترتیب زمینه ای وسیع برای عدم شفافیت ها ودستبرد ها از جمله در انتخابات کشور وجود دارد و باقی مانده است. 
درین حالت و درین وضع مراجعه به محاسبات سازمان های بین المللی بی طرف و همگانی نسبت به محاسبات منابع مغرض مانند وزارت داخلـﮥ پاکستان درمسایل افغانستان دقیق ترو درست تر خواهد بود. استناد آقای (سنگ شکن ویا آقای صباح ) از همان آغاز سوء قصد معین آقا صباح راگویا میباشد. چنانچه گفته آمدیم، پاکستانیکه که خاصتاً در دهــﮥ اخیر در ابتداء پشتونها را علیه حاکمیت تحریک میکرد که حق شان تلف است و حالا اقوام دیگر را علیه حاکمیت کابل تحریک میکند که گویا حق شان تلف است. پاکستان نه علاقه به حق پشتونها دارد و نه دیگر اقوام ساکن درین منطقه. پاکستان به صورت بی رحمانه به قتل و کشتار پشتونها و رهبران شان در آنطرف خط « دیورندلاین» پرداخته و میپردازد. لذا مراجعه به احصائیه های تقریبی مراجع بین المللی را بیشتر به حقیقت نزدیک می بینیم تا مراجعه به مراجع دولتی مغرض (وزارت داخلــﮥ پاکستان). 
مطابق به سروی آمار و ارقامیکه (واک فوندیشن) درسال های ۱۹۹۱- ۱۹۹۶برای سازمان ملل متحد انجام داده است، نفوس افغانستان را ۳۰ میلیون تن تخمین کرده است. که از جمله ۰۰۰ر۸۲۲ر۱۸ میلیون نفر پشتونها و بقیه سایر اقوام افغانی خوانده و تخمین شده است. درهمین گزارش مختصر تعداد پشتونهای پاکستان درپنج ایالت آن کشور ۰۰۰ ۷۱۰ ر۳۰ میلیون نفر ضبط شده است. 

اما این تعداد کم و بیش ترکیب قومی برای چه چیز اساس قرار گرفته میتواند؟
درقسمت احیا وانکشاف فرهنگ و کلچر اصیل مردم وخدمت به آن میتواند ممد باشد اما این ارقام ترکیب قومی اصلاً برای معیار های سیاسی وحاکمیت درین عصر نباید معیار باشد.
قابل روشن ساختن و گفتن است که معیار ها وروش های شاهان و حاکمان را در طول ادوار مختلف تاریخ نمی توان با معیار های حقوق بشری امروز وبا دید وعینک های حقوق بشر امروزی مورد مورد قضاوت وعدالت به نحوی قرار داد که سبب سؤتفاهمات وبی عدالتی های دیگر گردید. نمی توان وغیر عادلانه و غیر انسانی است که آنرا وسیلــﮥ اشتعال تعصبات قومی و سمتی ساخت و فتنه کرد. این روش نه تنها درقسمت تاریخ سیاسی کشور ما و این حوزه و این تمدن درست نیست بلکی درحق و حین بررسی تاریخ سیاسی تمدن ها وجوامع دیگر بشری نیست نادرست، غیر دقیق و درموارد جنایت و قابل پیگردعدلی و قضایی است. 
ما گذشته را انتخاب نه کرده ایم و نه آنرا تغیر داده میتوانیم. ما فامیل، قریه و قوم خویش را انتخاب نه کرده ایم و هیچ کس حق ندارد مارا بخاطر چیزیکه ما انتخاب نه کرده ایم مورد پیگر قرار دهد. ما حق داریم خانواده، زبان ، قریه و محل خویش، وطن و مردم خویش را را دوست داشته باشیم و درخدمت ایشان قرار گیریم ودرین راستا الویت های خویش را به مفهوم اینکه احترام و عزت خویش را در احتراماوعزت دیگران ببینیم ونه برعکس آن. ما حق نداریم بی عدالتی ها ی گذشته را برای بی عدالتی های دیگر وسیله سازیم. 
مسلم این است که درگذشته بی عدالتی های صورت گرفته و عوامل آن زیاد است. بخش ازین بی عدالتی ها (بی عدالتی هابه شمول بی عدالتی های مطابق به دید حقوق بشر امروز ) ناشی از وضع ومرحلـﮥ انکشاف جوامع بشری و سطح پایین دست آوردهای علمی و تخنیکی بشری نیز میباشند. در زمان بردگی حقوق و وجایب برده همان بود که بود وبرده به حیث وسیلـﮥ تولید از داشتن حق انسان کامل برخوردار نبود. در تمدن روم انسانها به انسانها دارای ۱/ حقوق کامل و دارای امتیازات خاص اشرافی و ۲/ انسانهای عادی دارای حقوق معیین اتباع و ۳/ انسانهای دارای نیمه حقوق (مهاجرین) و ۴/ انسانهای بدون حقوق (بردگان) و تقسیمات مشابه دیگر نیز وجود داشت. حقوق زن و مرد و دهها بی عدالتی های زمان که درآن وقت عدالت همان زمان بود. اگر این تقسیمات درنظر گرفته نمی شد آنرا بی عدالتی میپنداشتن. 
بخش دیگر از بی عدالتی ناشی از برخورد های ناسالم ، خود کامه، حریصانه و آزمندانــﮥ حُکام وقت بود که برای رسیدن به قدرت خود کامه و بقای آن از هر وسیلـــﮥ مشروع ونامشروع استفاده کردند. دین، آئین، مذهب، قوم و قبیله و هرچیزیکه آنها را برای رسیدن اهداف شوم شان، مساعدت میکرد استفاده سور کردند و میکنند. 
در تاریخ کشور ما نیز استثنای وجود ندارد و قدرتمندان و حُکماء برای حفظ و بدست آوردن اهداف خویش از هروسیلــﮥ مشروع و نامشروع به شمول دین، مذهب و قوم و منطقه استفاده کرده اند که این بی عدالتی های مردود است. اما چنانچه گفتیم وتصریحات داشتیم ازین حالات باید تجارب آموخت و برای حال و آینده کار کرد که براصول عدالت و انسانی استوار باشد. در عصر امروز سبک و جهت حرکت باید چنین باشد که تاریخ را چنانیکه هست با خونسردی مطالعه وباز خوانی کرد وبدون تعصب آنچه بود گفت و نوشت و برای حال و آینده از آن درس عبرت گرفت و درین راه معیارهای را در پیش گرفت و برای آن کارمشترک کردکه بر اصول عالی ، انسانی، عدالت استوار باشد. اصل تابعیت، شایستگی و مطابعت از نورم مهای قبول شده در جامعه و قانون باید اساس قرار گرفته و برای رشد فرهنگی و کلچر اصیل تمام اقوام ساکن این کشور باید کار صورت گیرد و وحدت را باید در تنوع یافت. باغ وطن را با رُشد و انکشاف فرهنگ و کلچر و گلهای گوناگون این مرز وبوم زیبا ساخت. 
انتخاب و پیشکش کردن و درست بودن زعامت سیاسی ومشروعیت آن دریک جامعه نباید به اساس قوم، منطقه، دیـن ومذهب از قبل تعیین شود. معیار اساسی و اصلی باید درین تمرکز کند که همان زعیم و پیشوای سیاسی و حاکمیت درست و مشروع است که ملت آنرا انتخاب کند. اینکه ملت مسلمان ما کی را انتخاب خواهد کرد؟ ربطی با دادن احصائیه غلط از ترکیب دینی، قومی و ملی ندارد ونباید داشته باشد. 
لذا ذکر این مسأله درقوانین کشور که رئیس جمهور باید افغان و مسلمان باشد و مربوط این قوم و یا آن وقوم باشد و …. اصلاً بی معنا وغیر ضروری است. 
این مسایل و جوانب زمانِ مطرح میشوند، چاق ساخته میشوند و اساس قرار میگیرند که ملت به کنار زده شده و به حاشیه کشانده شده باشد و تلاش تمثیل ارادﮤ مردم وملت را ، ادارات و سازمان های استخباراتی به خود اختصاص و انتقال میدهند و برای اینکه آنها برای خود شخص را در تحت اداره وبرای اهداف خویش تعیین بالای ملت تحمیل بدارند که بعداً اهداف شان را خوب برآورده سازد و تحت کنترول شان باشد، مطرح میکنند که ماباید شخص را در رأس ملت و مردم نصب کنیم و حاکم سازیم که به این مشخصات قومی و زبانی و …. متصف باشد. چیزیکه مثلاً در کنفرانس بُن اول شد. درین کنفرانس ارتباطی مراجع معیین استخباراتی غربی وبخش از کشور های همسایه افغانستان دعوت شده بودند که درین رای گیری افراد دعوت شده بنابر عوامل دیگر و از جمله درظاهر بنابر برعامل قومی جناب داکترسیرت به حیث شخص اول کشور افغانستان پیشکش نه شد. این ارتباط دارد وارتباط داشت به تصمیم مراجع استخباراتی غربی وهمان اشخاصیکه درآن نشست بنابر ملحوظات خاص از جانب مرجع مهمان ویا مراجع استخباراتی مؤثر دعوت شده بودند. نتایج آن هیچ دخلی به مسایل وتصمیم قومی مردم وملت ما ندارد. 

آنچه که هدف عنوان این نوشته است که هدف اساسی آقای صباح در مقالـــﮥ دانشمند محترم جناب سیستانی برآورده شده درین خلاصه میشود که: هستند افرادیکه که یا مأمور اند ویا معذور ومریض ویا هم تجربــﮥ شخصی بد دارند و فتنه و تعصبات قومی و سمتی مصروف اند و به این فتنه دامن میزنند. این فتنه گری چنانچه گفته آمدم عوامل زیاد دارند. در بیشتر از سه دهه قوماندانان خود کامه وظالم وجود داشتند که درحق مردم ما، اولاد وفامیل این ویا آن شخص به تجاوز های متعدد واز جمله تجاوز جنسی پرداخته اند و به زبان معین صحبت میکردند. بعداً با بی عدالی های که وجود دارد این شخص که علیه وی تجاوز صورت گرفته بخاطر دارد که متجاوز به زبان معیین گپ میزد و وی را نمی تواند دریافت کند تا انتقام بگیرد، لذا سبکسرانه و غیر عادلانه عُـقده در برابر تمام کسانی گرفته که به زبان همان شخص وفرد متجاوز صحبت میکرد. عوامل زیادی دیگری هم وجود دارند که قابل فهم نیز است اما به ارایهء همین یک مثال از هزار عامل دیگر اکتفا میکنم. 
و حال که این را هم گفتیم این حالت و تعصب که بنابر هر عامل باشد دلیل این شده نمی تواند که یک بی عدالتی موجب بی عدالتی دیگر شود. امر حرام برای امر حرام دیگر مبرر شده نمی تواند و شرعاً جواز ندارد. 
شخص متعصب و فتنه گر و کسیکه که خود را نماینده قومی ساخته و فتنه و فساد و تعصب قومی را دامن میزند. کاری خلاف خدا ورسول و اندیشه های انترناسیونالیستی !؟ و خلاف حقوق بشر و … میکند وبه هیچ صورت صلاحیت این را ندارد وکسی هم وی را نمایندﮤ قوم و مذهبی نه ساخته و چنین مشروعیت را ندارد. وی شخص و فرد است که از خود و موضِع خود صحبت دارد. وانگیزه اش اگر هر چیز باشد اما علت اساسی و هدف اساسی فتنه گران قومی درین مرحله دامن زدن به فتنه و تشنجات قومی است. تشنجات که زمنیه ساز کار دشمن شود (تفرقه بیانداز وحکومت کن)، تشنجات که سبب و زمینه ساز تجارت سیاسی بر قوم و محل شود، تشنجات که زمینه ساز گرفتن امتیاز سیاسی و" ماهیچه خوری و کادیلات سواری شود"، تشنجات که بتواند عدﮤ از افراد نادان را به گِـرد خویش جمع و بر بُنیاد آن لقـمـﮥ خویش را چَـرب کند و بلاخر تشنجات که وحدت اسلامی وتوحیدی (لا اله الا الله ) را تضعیف کند. و …. در چنین شرایط اگر ما بگوییم وبنویسم که:«….موضعیگری خصمانه وسبک سرانــــﮥ آقای سنگ شکن – آقای صباح – دربرابر قوم سرنوشت ساز، انسان را وادار میسازد تا جواب بالمثلی به وی داده بگوئیم که اگر این کشور را پشتونها نساخته اند و میراث شمشیر وخونهای ریخته شدهء آنها در رکاب رهبران شان نیست، پس بگوئید آیا مزد شمشیر قوم و قبیله تواست؟ ». مسلم این که افتخارات کشور ما مربوط به سایر افغانان وساکنان این سرزمین است که عدﮤ نظر به کمیت خویش بیشتر قربانی داده اند و عدﮤ دیگر کمتر. 
منطق ساده ای سخن و اسناد تاریخ این را گواه است و این را حکم میکند. علت عدم توافق ما با متن و بند اخیر جملــﮥ جناب سیستانی ویا هم سخت گیری من به جناب شان درین است که بنابر قسمت اخیر جمله ما«… پس بگوئید آیا مزد شمشیر قوم و قبیله تواست؟ ».خود آقای صباح را نماینده و گویندﮤ قومی ساختیم که اصلا این فرد و این شخص را هیچگاه و هیچ کسې به عنوان نماینده و ممثل خویش نه ساخته ونمی باشد. افادﮤ فوق ناخوش آیند و سبب همان تحریک میشود که این سبکسران، مریضان و یا مزدوران خواهان آن اند. لذا با این بخش از جملـﮥ جناب سیستانی همان هدف اساس آقای صباح که ایجاد تشنجات و فتنه های قومی بود بر آورده شد. 
برماست تا در افاده های خویش چنان خونسردی و دقت افاده داشته باشیم تا سبب ناراحتی کتله، گروپ و قوم نه شده و خود به افراد واشخاص مریض ومعذور ویا هم مأمور و فروخته و افکار شان زمینـﮥ قوت و حس متعلق بودن به کتله و کلکتیف و جمعی از مردم را دروی ایجاد کنیم. برعکس همچو افراد را باید تجرید، افشاء و جُل و پوستکش را باید مانند ماهی چنان از آب کشید که مانند ماهی از آب بیرون شده، توان نفس کشیدن را نداشته باشد وما لذت مُردن ولذت نابودی چنین اندیشه های مُخرِب و فتنه گر را تماشاکنیم. 
لذت مُردن ولذت نابودی چنین اندیشـه های مُخرب و متعصب قومی و فتنه گر و فساد برانگیز – گفتم نه شخص فتنه گر را . 
علت آن این است که ما انسانیم و انسان ها در مراحل مختلف فکری خویش از لحظات عبور کرده، که اگر خود واپس به دنیا دوباره بیایم، هست لحظات وافکار درگذشته های ما، که ما آنرا خود واپس انتخاب انتخاب نه خواهیم کرد. 
لذا مواضع ما درمخالفت ویا موافقت با اندیشه وافکار معین است ونه با اشخاص. اگر اشخاص افکار واندیشه های خویش را انسانی سازند و مانند انسان خیرخواه وانسانی باندیشند، برادر و خواهر ما هستند، ما با کسې مشکل شخصی دیگری نه نداریم. 
اما اگر به فتنه و فساد ادامه بدهند، وظیفه و رسالت ماست تا برعلیه این اندیشه های خرابکار و فتنه گر مبارزه کنیم واین مبارزه را خواهیم کرد. مطمین ام که موفقیت باما ست.
بحث عدم موافق بودن من را به پيوند دادن شخص متخلف به حلقه، کلکتیف، گروپ حزبی وسازمانی ودولتی معین درین عصر یکه قهرمان یکی خاین دیگر و خاین دیگر قهرمان آن دیگر است و ما متخلف وفرد فتنه گر را با ارتباط دادن آن به عـدد در حدود یک میلیونی اشخاص پیوسته بدانیم و به این تیب تلاش کنیم وی را تضعیف نموده و داری لکه های سیاه درهویت شخص شویم ، بحث پيچیده، دارای جوانب مختلف استدلال وآن هم در محیط اکادمیک با بررسی جوانب مختلف مسأله مناسب میدانم. بخاطر این ملحوظات و جلوگیری از طول کلام، لنگش ها و ضعف های معین در دیـد سطحی براین استدلال واین بحث من از باز کردن این مسأله درینجا میگذرم. وآنرا قابل گردن ندانستم.
وحال که این همه راگفتم یک تجربـﮥ چندی ماه قبل را که به این بحث ارتباط دارد، نیز برای احتیاط کامل با شما شریک میسازم:
شخص به نام بهـمـن در مطبوعات (ویبسایت معین)به نشر چرندیات علیه کسی وتخلفات متعدد میپردازد و فتنه میکند. بعد از مدتیکه اعتراضات مختلف علیه همچونشرات بی بندوبار وفتنه گر ازدیاد مییابد، ویـبسایت به محتوی و فتنه گری نوشتـﮥ آقای بهمن؟! (نام مستعار) متوجه شده و آگاهی حاصل میکند، لذا نوشته ها و چرندیات اش را از ویبسایت خویش خارج کرده و برمیدارد. 
بعد از مدتی کسی اطلاع میدهد که این شخص چرند گو، مریض ویا مأمور که نام ویا سازمان استخبارتی اجنبی است اصلاً توســــط آقـــای ( دُریاب ) تمثیل میشود ویا آن شخص دُریـــاب (عمداًنام غلط و دُریاب گفتم که بحث شخصی نه شود.). 
چون ما در زمان فتنه و حیله زندگی میکنیم و نمیدانیم سیلی از کدام طرف وارد میشود و افراد مغرض، مریض وخاین چند مرتبه بر کی فروخته شده اند؟ و اینکه معلومات اخیر که این شخص واقعاً ( دُریاب ) خواهد بود ویا این باز پهلوی دیگر فتنه است؟ قضاوت برایم مشکل بود تا قبول کنم که این شخص فتنه گر و چرند گو همان ( دُریـاب) باشد که من میشناسم. 
این را بخاطر یاد آوری کردم که اگر کسی به نام (سنگ شکن) همان آقای ( صباح ) نیست. میتواند ساده با نوشتن به ویبسایت این اتهام را رد کند. افتخار ولذت ما دریافتن بد وبدی نیست. هدف ازین نوشته صرف ادای رسالت، اصلاح و تنویر سالم و درست است. 
مطمیناً مسؤولین ویـبسایت ها حقوق وجایب خویش را میداند که مکلف خواهند بود، موضع شخص که متهم به چیزی شده وآن شخص به آن موافق نیست ویا است، نیز نشر کنند.

 

ما بلاخره این باید بیاموزیم. السلام علی من اتبعی الهدی. پایان
۰۰۴۴۷۸۸۶۴۷۴۶۳۸تیلفون