آرشیف

2015-2-7

دوکتور ص. سعیدي

نگاهی به بخش از بحث های سرگیچ و نا آرام کننده

حین بحث برمسایل کشور نباید بحث بر هیچ موضوع منع باشد. باید نوشت، بحث را باز کرد، مسایل را مطرح و منطق سخن را پیشکش کرد و قضاوت را به خواننده گذاشت. 
نتیجه گیری ها و اعتقادات خویش را به هر قیمت برخواننده و آنهم خوانندﮤ کنجکاو امروز با داشتن امکان انتخاب ومراجعه به مراجع مختلف نشراتي و معلومات درواقعیت ضایع کردن وقت خود است تا وقت دیگران.
ما دربحث ها عدﮤ را میبینم که به مجرد باز کردن بحث وتأیید از مشی مصالحـﮥ سیاسی و پیگیری درست آن، یکراست مهرطالب بودن و عقب گرا بودن را برداشته و ساده و خلاصه برپیشاني شخص وارد میکنند و همکاران خارجی شان اصطلاحات تروریست، فوندامیتنالیست، افراطی، خطرناک و …. را برآن اضافه کرده وبا تمام وسایل دست داشته درپی تخریب میبرایند و می آزارند.
ذکر کلمه برادر به مخالف عدﮤ را بسیار آشفته ساخته و به خاین بودن حکم میکنند. درحالیکه برادر و قریب را الله تعالی میدهد وما انتخاب کرده نمی توانیم. درقصهء قرآني حابیل وقابیل برادر یگدیگر اما یک دیگر را میکُشند و به دفن کردن آن نمی فهمد. برادر درخدمت برادر قرار میگیرد و جان خویش را فدای برادر میکند. برادر از برادر خفه شده و شکر رنجی درمیان بوجود می آید اما برادر برادر باقی میماند. چنین قضیــﮥ همان افغانهای که خواسته و ناخواسته درموضع غیر ازموضع ما قرار گرفته و مصروف انچه اند که وطن خراب شده و دراهداف استراتیژیک دشمن قرار میگیرد. لذا دراصطلاح برادر بودن کدام مشکل نیست. مشکل درراه بکار گیری و فریب های دیگر است که درین زمینه روی کار و یا ازآن آگاهان و نا آگاهانه استفاده میشود. برما ست تا به خود آمده و هر آن متوجه رسالت انسانی و عقیدتي خود بود درهرقدم منافع و مصالح مردم، خاک و عقیدهء اسلامی و انسانی خویش را درنظر داشت و درین دنیا ابتلا و امتحان ادای رسالت خیر کنیم. تا دیکر نه شود و پشیماني مفاد نداشته باشد. محاسبه الهی آمدنی است و ما از گفتار، اعمال و کردار وموضع خویش مسؤول خواهیم بود وجوابگو خواهیم بود. 

به مجرد بحث از جوانب مثبت این نظام ویا آن نظام و گاهی به مجرد گفتن ( خدای) بدون اجازهء و تکمیل (بردي ) به کفر گفتن متهم میسازیم و توضیح هم درین راستا مورد قبول قرار نمی گیرد. اگر کسې توضیح میکند که منظورش بد و چنان نبود که تفسیر شده و منظورش چنین و خیر بود که توضیح میکند. اما ما به همان بد بودن شخص تأکید داریم که غیر عادلانه وغیر دقیق است. یاد آوری از نکات مثب این نظام ویا آن حاکمیت ویا کدام شخص درمقطع معین ما را با ساده سازی به حکم کردن خدمتگار و نوکر بودن این و یا آن خلاصه میکنیم. با کمی تعمق میبینیم که اصلا چنین نبوده و ما آسان سازي کرده ایم.

آنچیزی که من درین راستا میخواهم تأکید کنم اینست که مصالحـﮥ سیاسي الترناتیف و قایمقام خوب دیگر ندارد و داشته نمی تواند. اینکه کدام حرکت وسازمان سیاسی از سازمان تخریب کار و جنایت کار به سازمان مقاومت ملی و رهایی بخش مبدل میشود این مسأله قبل ازینک ما تلاش دادن این لقب را به کسې باشیم به خود این سازمان و حرکت سیاسي و کارکرد های آن ارتباط دارد. بلی مصالحـــﮥ سیاسي بمعنای قبول حتمی نسخـــﮥ مقابل نیست. 
مصالحـــﮥ سیاسی به مفهوم واقعی کلمه و درحالت ما تلاش است برای متمدن ساختن مبارزات سیاسي و گذاشتن تفنگ به زمین و مراجعه به مردم برای داشتن سخن اصلی و کشیدن هموطن ازخدمت بیگانه است ودشمن است.
مصالحـــﮥ سیاسی به مفهوم اصلی کلمه زمینه سازی برای حاکمیت مردم.
اگر درین تلاش کسې به همین مفهوم تلاش دارد و کسې دیگر ساده سازی وچنین شخص را درخدمت این ویا آن به صورت منفی قرار میدهد، بحث غیر عادلانه و نادرست است و باید درمورد تجدید نظر شود.

حین بحث و تأکید بر دیموکراسی و انستیتوت های قبول شدﮤ آن عدﮤ آنرا درمبداء و اساس رد کرده و نمی پذیرند. اما واقعیت چنین است که بشریت همین را دراختیار داردو وسیلـــﮥ دیگر دردست ندارد که نظام عادل را برپاء سازد.
تلاش عدﮤ مبنی برتشکیل کمیتـﮥ از دوکتوران و پرفیسوران و متخصصین که حاکمیت را درافغانستان دردست گیرند یک تلاش ساده و دور واقعیت و اررشهای دیموکراسی است وتشکیل حاکمیت تخنوکرات و متخصص یک حاکمیت تجرید شده از ملت و هیچ گونه توانایی ادای امور را بدون مشروعیت سیاسی داشته نمی تواند و قابل قبول نیست. 
اگر نظام دیموکراتیک نظام مردم برای مردم توسط مردم و درخدمت ارزشهای مردمی درتوافق به ارزشهای عام قبول شده است پس نمی توان نظام دیموکراتیک را به هیچ صورت رد کرد. صرف فهم خویش را باید درین راستا دقیق و درست ساخت. علت اینکه ارزشهای جامعه ومردم من حتمی نیست با ارزشها و مطالبات کشور مانند آلمان و یا انگلستان برابر باشد. کشور وجامعـــﮥ ما با ترکیب بیشتر از ۹۹ ٪ مردم مسلمان و فهم و کلچر اسلامی نمی تواند آن ارزشها را بپذیرد که درآن مرد با مرد ویا زن با زن تحت نام دیموکراسی عروسی ویا زندگي مشترک میکنند.
اخلاق ، مورال او اصول قبول شدﮤ کشور من افغانستان عزیز وجامعـــﮥ من آنرا درمطابق به اصول و اررشهای اسلامی خویش نمی داند وآنرا رد میکند. 
لذا ما با دیموکراسی به مفهوم واقعی کلمه مشکل نداریم بلکې مشکل ما با فهم از دیموکراسی است. 
مردم ما مسلمان اند و انتخاب خویش را دارند. بلی یکی از مشاکل ما همین فهم متفاوت ازدیموکراسی است که باید دقیق شود. دقیقا تحمیل ارزشهای غیر افغانی غربی بر جامعهء ما برخورد غیر دیموکراتیک و خلاف دیموکراسی است.

بمجرد بحث محاکمـــﮥ جنایت کاران گذشته عدﮤ دراین حیطه تمام کسانی را که قبلامتولد شده و درزمان معیین زندگی میکردند داخل ساخته وآسان سازي غیر عادلانه میکنند. 
عدﮤ باز بدون حق آغاز این بحث را بدون اینکه خود مرتکب کدام جنایت شده باشند متوجه خود میدانند و به مخالفت آن میپردازند. بدون تعمق به اینکه درین حاکمیت ها کسانی به شهادت رسیده اند و مفقود و شهید و معیوب و بی عزت و بی عفت شده اند. این همه برادر، خواهر و مادر و پدر و همسر کسې بوده و عدالت حکم میکند که این حق را داشته باشند تا باز پرس و پیگرد صرف برای تأمین عدالت نه به منظور انتقام و فتنه، صورت گیرد. درین راستا افراط و تفریط مشکل ما را حل کرده نمی تواند بلکی بزرگ ساخته میتواند. عدم تفکیک مسؤولیت جزایی، اخلاقی، سیاسي ووجدانی درین عرصه مشکل را وسیع ترساخته و برخورد مفید نیست. 

هست چندین مورد دیگر که باید درمورد دقت کرد و نه گذاشت بحث بـه افراط وتفریط کشانده شده و بحث برای بحث و بحث برای فتنه و وبحث مضر، بحث سرگیچ کننده و نا آرام کننده صورت گیرد. 
عوض اینکه ما شب را بسیار تاریک بگویم و روز را بسیار روشن بگویم باید علایم، قـراین، شواهد و اسناد را ارایه کنیم که خود خواننده این تصور وقضاوت بسیار تاریک بودن و یا بسیار روشن بودن را درذهن خویش به قضاوت خویش نتیجه گیري کند. 

درین بخش رفتن به جزئیات بحث جناب دوکتور روستار تره کي و جناب نعیم بازر و ….مؤرخ ۲۵/۸/۲۰۱۲ منتشرهء سایت وزین افغان جرمن آنلاین و دیگر سایت های افغانی، ایجاب بحث بس عریض وطویل را خواهد کرد. صرف به یک تذکر مستقیم به یک موضوع این بحث که دردیموکراسي اکثریت حاکمیت میکند و اقلیت باید حقوقش تأمین شود واینک این اقلیت و اکثریت به بحث های منحط قومی کدام ارتباط ندارد. مشروعیت حاکمیت دردیموکراسی به اساس دین، قوم و منطقه نیست. دردیموکراسی مشروعیت حاکمیت به اساس انتخابات و مراعات و عدم مراعات قانون است و باید باشد. اینکه مردم افغانستان با ۹۹٪ مسلمان بودن حاکم مسلمان را انتخاب خواهند کرد ومردم بادغیس حاکمیت و شخص را که میشناسند و اعتماد میکنند، ازخود نماینده انتخاب خواهند کرد دیگر اساس انتخاب مردم اساس خواهد بود واست تا دیگر معیار ها و بحث های منحط قومی وسمتی.
با ذکر همین نکات چندی این بحث را خاتمه میدهم. 
پایان