آرشیف

2017-9-30

گل رحمان فراز

نظرِ بر گذرِ سه سالۀ مالکِ ارگ و صاحبِ سپیدار!

 

نظرِ بر گذرِ سه سالۀ مالکِ ارگ و صاحبِ سپیدار!

حکومتِ وحدتِ ملی از جملۀ حکومت های مصلحتی به شمار می رود که تا هنوز نظیرش را به سطح منطقه نداشته ایم و با اساسِ جورآمدِ دو تیمِ انتخابات با پا درمیانی وزیرِ خارجۀ ایالاتِ متحدۀ آمریکا در دورانِ ریاستِ رئیس جمهور بارک اوباما شکل گرفت و تأسیسِ حکومت وحدت ملی به تنش های دوران پسا انتخابات و نتیجۀ نا معلوم آن نقطۀ پایان گذاشت، در نتیجه نگذاشت عامل های تجزیۀ افغانستان بروز یابند و مردم این کشور را به کام دهه بد بختی بکشند.
حال که مدت سه سال از مأموریت مشترک دو تیم انتخاباتی هر یک؛ اصلاحات و هم گرایی، تحول و تداوم می گذرد، تا هنوز مردم به آنچه اُمیدوار بودند، به نتیجه نرسیدند و اُمید های شان روز به روز جایگاه اش به یاس تفویض می دارد. تیم های مالکِ ارگ و صاحبِ سپیدار در طولِ این مأموریت بیشترین وقت خویش را صرفِ چانه زنی ها برای اخذِ کُرسی ها و گرفتنِ سهمِ پنجاهپنجاه خود نموده اند. صاحب قدرت ساختنِ اعضای تیم شان در این سالها از بزرگترین دستآورد های شان به شمار می رود
با وجودِ فعالیتِ هر دو تیم، امنیت در کلیه نقاط کشور نفس های آخرش را می کشد. مخالفان دولت از نانِ دولت تغذیه می شوند، دست کشور های همسایه بطور مستقیم در تمویل و حمایتِ دشمنانِ دولت دخیل است ولی دولت پلانی برای نابودی شان ندارد، دولت سراسر به فکر دفاع در سنگر های مُبارزه موضع گرفته است و اندک پیشروی در عملکرد اش مشهود نیست، برای نیروهای نظامی انگیزۀ خدمت و روحیۀ نبرد داده نشده است و از همین خاطر در اندک ترین برخورد با دهشت افگنان سنگر های داغ نبرد نظامیان بر روی طالب/ داعش سرد می شود.
سیاستِ دولت در قبالِ حلِ اُموراتِ ملی خام است. انتقام گرفتنِ انفرادی دولت از رهبران با بد نام کردنِ شان کار نا پسند و زشت است که پُل ارتباطی دولتملت را از بین می برد و مردم را نسبت به دولت بی اعتماد و عقده یی به بار می آورد. سرانِ دولت در برابرِ هم پیمانان داخلی شان متهم به پیمان شکنی و وعده خلافی اند که حتی به کُرسی برسند، قدرت را از آیینۀ تعصبِ تجزیه، تحلیل و طراحی می کنند و در عملکردِ شان دم را غنیمت می شمارند تا به نفع خود و اقاربِ شان در استخدام ها و اختلاس ها سهمِ بارز گرفته و فعالیت های شان گسترده تر سازند
در راستای سیاستِ بین المللی شان تا جایی خوب بودند و توانستند با حفظِ روابط صالح گذشته، هویتِ افغانستان را در جهان به معرفی گیرند. نخواستند یک جنبه را در آغوش گرفته و از آغوشِ دیگری طرد شوند اما کوشیدند تا به حفظِ روابط حسنه، متعهد و اخلاص مند کشور های چون هندوستان، آلمان و ایالاتِ متحدۀ آمریکا نسبت به سایر کشور های دیگر بپردازند
حضورِ افغانستان در سازمان ملل سازمان یافته تر و برجسته ترین از دورانِ حکومتِ یک دهۀ آقای کرزی بوده است. افغانستان با حفظِ اقتدار اش سراسر به حفظِ موقف محبوب اش در اینجا پرداخته است که کسی در طولِ سه سال بصورت علنی انتقاد بی جا از عملکردِ منفی حکومتِ وحدتِ ملی نداشته است و در طول این سه سال، انگشت کشور های عضوِ سازمانِ ملل هیچگاه بر سر افغانستان بر رسمِ اعتراض و انتقاد بلند نشده است
در زمینۀ کاریابی اندک ترین توجۀ که درخورِ مردمِ بیکار بود انجام صورت نگرفته است. حالا اکثریتِ طبقۀ بیکار را جوانانِ شکل می دهد که سالها زحمت کشیدند تا تحصیل نمایند و بعد مصدرِ خدمت به جامعه گردند اما این آرزو در واقعیت رویای به حقیقت ناپیوستنی جوانان بود که مسیر شان را به طرف مهاجرت در کشور های اروپایی و عبور از مرز های آبی خطرناک چرخاند.
یگانه شعارِ حکومتِ وحدتِ ملی که توجه اکثریت را بخود جلب نموده بود همانا وعده های خام وحدت و تقرر به اساسِ شایسته سالاری بود اما دیدیم که خود شان از داخل قصر ها مصروف طرح ریزی طرح های قوم گرایی بودند، تعصب گونه عمل نمودند و علیه اقوام خاصی تاختند که نتیجه اش را نفرتِ ملت می بینند. در رابطه به شایسته سالاری هم ناکام بودند. آنها حتی نتوانستند کابینۀ خویش را در مدتِ سه سال تعین کنند و در راس وزارت ها افرادی را مقرر نمودند که حدوداً نود در صد آنها خلافِ مسلک و ده در صد آنها مطابقِ مسلک توسط هردو تیم تقرر یافته اند
مهم ترین دستآورد های این حکومت را شفافیت در چوکاتِ لوی سارنوالی با تبدیل نمودن تیمِ قبلی، دست زدن به قضیۀ اختلاسِ کابل بانک، تعینِ کمیشنرانِ کمیسیونِ مُستقلِ انتخابات بر اساسِ شایستگی و با در نظر داشت مسئلۀ قومیت، حواله نمودن ده فیصد مالیه در پرداختِ مُخابراتی، روشن نمودنِ قضیۀ اختلاسِ وزارتِ دفاع، روی اندازی پروسۀ توزیع تذکرۀ الکترونیکی، وعده ها برای برگزاری انتخاباتِ پارلمانی در سالِ آینده، حفظِ کلی اموراتِ حق دهی آزادی بیان برای رسانه ها، ادغامِ مُجددِ حکمتیار به پروسۀ صلح، واپس گیری ولایتِ قندوز، ولسوالی های غورماچ، میرزاولنگ و تیوره، تبعیدِ معاونِ
اولِ رئیس جمهور، محکوم نمودنِ حملاتِ تروریستی و غم شریکی با بازماندگانِ حادثۀ انتحاری…! شکل می دهد.
آنها در رشدِ اقتصاد، تطبیقِ پروژه های زیربنائی، کنترولِ میزانِ بودجوی، جلوگیری از اختلاس های گسترده مالی و بروزِ فسادِ اداری اندک ترین کاری نتوانستند و حالا خود شان برای عقدِ قرار داد های میلیونی دست دارند و بدون طی مراحل شدنِ پروسۀ اداری و بروکراسی (کاغذ پرانی) اش اقدام صورت می گیرد و کسی نیست که در رابطه انتقادی داشته باشد
روی هم رفته، چیزی نداریم که به افتخار از آن یاد کنیم، کاری نکرده اند که جاویدان بماند و زحمتی نکشید اند که در جستجوی راحتی آینده باشند. فقط آمدند و حکم راندند اما خودشان ناقضانِ حُکم شان بوده اند. کلان ترین ضعفِ حکومت را عدم کنترول مدون هایش برای پیوستن به گروه های اپوزيسيون و حتی ایجادِ گروه های مخالف دولت شکل می دهد و سخن آخر اینکه: کلان ترین مرجع مخالفِ حکومتِ وحدت ملی را افرادِ شکل می دهند که یکی شان معاون اول ریاست جمهوری، دیگری شان والی بلخ و دیگری شان معاون دومرئیس اجراییه حکومت وحدت ملی می باشند که کارکرد سه سالۀ حکومت وحدت ملی را به خوبی و سنجیده به تصویر می کشد و ضعف اش را برملا می سازد.