آرشیف

2016-3-12

دکتور محمد انور غوری

نسب و زادگاه سید جمال الدین افغانی
حوادث و چهره های تاریخی در محدودۀ قلمروها و مقاطع معین زمانی ظهور می کنند ، آنهارا نمیتوان ،طور دلخواه متعلق و محدود به یک سرزمین دایمی از همه زمانه ها بحساب آورد ، نا آگاهانه دعوا و مشاجره به راه انداخت. سی سال قبل وقتی در خارج مصروف تحصیل بودم، یک محصل عربی از دمشق میگفت ابن سینا نویسندۀ عرب بود ، بر آشفته شدم ، گفتم او نویسندۀ فارسی زبان بوده و بسیار جرو بحث کردم ، با خونسردی کتاب القانون ابن سینا را برایم نشان داد و گفت این کتاب فارسی است یا عربی؟ زمان دیگری طور سیاحت به تاشکند رفتیم مارا به موزیم امیرعلی شیر نوایی بردند ، یک خانم بحیث رهنمای موزیم به زبان روسی توضیح داد که امیر علی شیرنوایی نویسندۀ ازبک و از ازبکستان بود ، بین گروپ چند افغان بودیم همه قهر شدیم و دعوی کردیم که نوایی از افغانستان میباشد و در آنجا مدفون شده. جانب مقابل خندید و گفت بلی مرقد وی در هرات است، اما او نویسندۀ ازبک میباشد. ما ناراحت بودیم گویا افتخارات ما را دیگران قورت می کردند معلومات کم داشتیم. روزی باز هم یک محصل مصر ی، برایم گفت سید جمال الدین افغانی در جامع الاذهرمصر درس می داده و انسان صاحب اندیشه ، متجدد و خواستار اتحاد اسلام بود که از ملک شما است، خواهش کرد اگر کدام کتاب در مورد نظریات وی داشته باشم برایش ماخذ بدهم، من فقط کتاب مبارزات سید جمال الدین افغانی نوشتۀ عزیزالدین وکیلی پوپلزایی را سالها قبل خوانده بودم و چیزی از آن بیاد نداشتم ، نامبرده چند کتاب و دایرت المعارف عربی را نام گرفت که در آنها راجع به سید جمال الدین و اندیشه هایش مفصل معلومات مطرح شده بود، باز هم به خاطر معلومات اندک خویش کم آمدم . بعد ها در افغانستان دانستم که کتاب القانون ابن سینا به عربی و فارسی نوشته شده بوده و در مملکت ما نایاب است ، کتاب خمسۀ نوایی هم به ترکی ازبکی می باشد و نظریات سید جما ل الدین افغانی طور مشرح که در برگیرندۀ چند جلد کتاب باشد هر گز در کشور ما وجود ندارد . سوالهای زیادی از این قبیل در هالۀ از ابهام مطرح می شوند ، مثلاً تیمور لنگ مردم سبزوار را قتل عام کرد . واعظ کاشفی از اسفزار بود. پس سبزوار و اسفزار همین شیندند ما بوده ؟ یا سبزوار امروزی(در خرا سان ایران) و اسفزار امروزی منطقۀ از ایران هستند ؟ یا ظهیرفاریابی در تبریز (مرکز ولایت آزربایجان ایران ) تولد یافته و در همانجا با خانوادۀ پدری اش مدفون است ، از فاریاب نبوده ؟ احمد قندهاری ریاضیدان معاصر ایرانی ، از قندهار نیست ؟ و باالآخره سوالی که سید جمال الدین افغانی ار کجابوده؟ از ایران یا افغانستان؟
شخصی بنام میرزا لطف الله جمالی از همدان ایران کتابی بنام « زادگاه سید جمال الدین اسد آبادی » نوشته که در آن خود را خواهرزادۀ سید جمال الدین، قلمداد کرده ، دلایل ذیل را مبنی بر ایرانی بودنش ارائه داده :
اول. عکس های یادگاری شخصیت های ایرانی همدانی را با سید ، در کتاب مستند چاپ کرده.
دوم . نامه های را که سیدجمال به ایرانیان و اقوام نزدیکش نوشته ارائه داده.
سوم . الواح قبورسلسلۀ سادات اجداد و نزدیکان سید ازجمله پدرش سیدصفدر، مسیح الله برادرسید ،مریم و طیبه بیگم خواهر سید و مادر اندر او را از یک گورستان همدان عکاسی و منتشر کرده .
چهارم. کاپی های گذرنامه های ایرانی سید جمال الدین را که در زمان ناصرالدین شاه قاجارصادر شده در کتاب آورده. همچنین کتاب های دیگری نیز توسط ایرانی ها دال بر ایرانی بودن و همدانی بودن سید با دلایل و فلسفه بافی های زیاد نوشته شده اند.
اما دلایل افغانی بودن سیدجمال الدین: دانشمندان افغانی نیز راجع به سید جما ل الدین درکتب و رساله ها شواهدی دال بر افغانی بودن او ارائه داده اند، از جمله بهاءالدین مجروح ، استاد خلیلی ، عبدالحی حبیبی ، میرغلام محمدغبارو اشخاصی دیگری . بعضی دلایل قطعی عبارت اند از:
اول . سیدجمال الدین در جریدۀ عروت الوثقی با صراحت و کرات گفته که او افغانی است ازاسعدآباد کنر
دوم . محمد عبده شاگرد معروف سید جما ل الدین در کتاب خودش از زبان سید نقل قول کرده که او افغانی است.
سوم . تخلص سید در همه اسناد«افغانی» میباشد که ایرانی ها نیز آنرا انکارنمی کنند.
چهارم. محققین زیادی از جمله دانشمندان ترکی در منابع و دایرت المعارف ها، سید را مستدل و با صراحت افغانی معرفی کرده اند ( درینجا مجال تفصیل نیست).
پس اینهمه استدلال های مختلف را چگونه باید بهم تلفیق داد ؟ آیا عصبانی شویم ، دلایل طرف مقابل را دروغ محض بشماریم و عامیانه بگوئیم شوله شده و پوله شده ، خوردند و بردند ؟یا اینکه بپذیریم او مطلق ایرانی بوده و همه حوادث تاریخی ما جعلی اند ؟ هرگز نه . لازم است عاقلانه بیاندیشیم ، حوادث تاریخی را در پرتوعقل سلیم پهلوی هم قرار دهیم و بر واقعیت ها اول خود را و بعد دیگران را بفهمانیم:
شخصی بنام محمد اسحق فیاض، رسالۀ تحقیقی چهل سال قبل عبدالحی حبیبی بنام «نسب و زادگاه سیدجمال الدین افغانی» را معتبر ، منطقی و منصفانه دانسته که بنده( نویسنده) نیز از سالها پیش به آن رساله آشنایی دارم ، مختصر نظریات عبدالحی حبیبی قرار ذیل است:
سید محمد جمال الدین فرزند سید صفدرالحسینی از اولادۀ میرسیدعلی همدانی است که در سال1217 هـ ش در اسعد آباد کنر به دنیا آمده . میرسیدعلی زمانی در همدان ایران بوده ، او و پسرش سید صفدر با سادات همدان معرفت و رابطه داشته اند، زیارت نامبرده معروف به شاه همدان در « دونهی یشد» کنر موجود است. سید صفدر با بنی اعمامش ( پسران سید نظیف) اختلافاتی داشته که از بطن کنر به جنوب وادی سفلی روستای اسعدآباد(شیرگر امروزی) نقل مکان کرده ، قلعۀ در آنجا بنام صفدری ساخته و سالها دران زندگی نموده و همین جا، محل تولد سیدجمال است. اسعد اباد(شیرگر) امروزه مربوط ولسوالی کامۀ ننگرهار است و سابق از توابع کنر به حساب می آمد.
در اثر مخالفتهای سیدمحمودپاچاه پسرعموی سید صفدر که حکمران مطلق کنر و داماد وزیراکبرخان بود ، سید صفدر و خانواده اش به استشارۀ امیردوست محمدخان (در سال1223 هـ ش.)به کابل مهاجر شد، در این زمان سید جمال 6 یا 7ساله بوده ، مادرش حیات نداشته با مادر اندرسید جمال همراه بودند ، از راه قندهار و هرات به مشهد رفته ، بعد به اسد آباد همدان رحل اقامت اختیار کردند و با خانوادۀ قاضی میرشرف الدین حسینی همدانی خویشاوندی نمودند. سیدصفدر پدر سید ، مسیح الله برادرش ، مریم و طیبه بیگم خواهر و مادر اندرش دریک گورستان همدان مدفون می باشند. 
سید جمال در بیست سالگی به کابل آمده، معلم خانگی امیر محمداعظم خان و وزیر مشاور وی بوده . زمانی که امیر شیرعلی خان به قدرت رسیده، نسبت به سید اعتماد نداشته و اورا از کشور اخراج کرده . سید درکشورهای آسیا ، شمال افریقا و اروپا مسافرت کرده سر انجام در سال(1275هـ ش) در ترکیه وفات یافته و در گورستان شیوخ استانبول دفن شده است. سال1284 پیکر او به کابل انتقال یافته ، در دارالفنون کابل( پوهنتون امروزی) دفن گردیده . در سال1311 (زمان محمد ظاهرشاه) بر تربت سید برجی از سنگ آبنوس ساختند.
در یکی از محافلی که بر تربت سیدجمال الدین افغانی در کابل تدویر یافته و در آن شخصیت های برجستۀ داخلی و خارجی بشمول اقبال لاهوری دعوت شده بودند ، اقبال شعر معروف خود را در آن به خوانش گرفته:
………….
آسیا یک پیکر آب و گل است
ملت افغان درآن پیکر دل است
از فساد او ، فساد آسیا
از گشاد او ،گشاد آسیا
…………..
یادداشت: شخصی دیگری نیز بنام سیدعلی همدانی(714 هـ ق – 786هـ ق) وجود داشته که در ختلان ، هند و کشمیر خدماتی انجام داده ، صاحب تالیفاتی بوده است ، نامبرده« در یشد کنر» وفات یافته ، مریدانش جنازۀ وی را به ختلان(ولایتی از تاجکستان امروزی که مرکز آن شهرکولاب است) انتقال داده ، نزدیک مسجد و مدرسۀ خودش دفن کردند ، مزار او نیز بنام« شاه همدان» در کولاب معروف است، گفته می شود آیت الله خمینی یکی از نواسه های همین سیدعلی همدانی میباشد. این سید علی با آن سیدعلی(جدسید جمال الدین) اشتباه نشود.