آرشیف

2021-7-17

دکتور محمد انور غوری

بیایند یا نیایند؟ مصلحت چیست؟

گفته می شود که طالبان بیشترین قسمت خاک افغانستان را گرفته اند و بالآخره تمام قلمرو مملکت را می گیرند. بلی مادامیکه در زمستان برف روی زمین می افتد، فقط یک گرگ درنده چهل قریه را نا امن می سازد، چند قطاع الطریق ناروا ، مسیر ده ها شهر را قطع کرده می توانند. پس کشور در دست کی است؟ جواب: در دست خدا است.  گرفتن یک قلمرو، این نیست که در روزگار خلق خدا، لنگر انداخته از مردم مصیبت زده دهات، به زور، نان گدایی خورند. همین ولسوالی باغران(باغ ارم) هلمند بیست سال می شود در اختیار «امارت اسلامی» است، بروید ببینید که در این محل زیبا، نامدار ولی فلاکت زده چه گل های کاشته اند؟ درآنجا چند مکتب،چند کلینیک صحی، چند داکتر، چند انجینر، چند پل، چند وجب سرک پخته و چند دکان کسبه وجود دارد؟ بلی آنها « حدود شرعی را جاری کرده اند»: پوزو پکل و پشم و شلاق و داغ و درفش و گل تریاک بس خلاص.

بار اول که طالبان مملکت را گرفتند، شهرها جنگ زده، ویران و با تعداد باشندگان بسیارکم، طور مثال نفوس کابل کمتر از نیم ملیون نفر بود. هر گروهی که گویا جلو خرابکاری را می گرفت استقبال می شد، در آن زمان من خودم از آمدن طالبان ناراض نبودم. آنها آمدند تمام مسئولین دولتی از رئیس تا وزیرهمه آخند بود و آخند زاده ، ملا بود و داملا ، مولوی بود و صاحبزاده، به گفته خود شان «شریعت را جاری ساختند» که ما دیدیم و جهانیان شنیدند. آنها با مردم مملکت و جهان بیرون مدارا نکردند، بیگانه ها را به کشور آوردند وصلاحیت دادند که ازهمین خاک سوخته ما بخانه دیگران سنگ زدند تا که طوفان شوم روزگار، سیستم آنها را به پاکستان و ماکستان بر گشتاند.

بلی هموطن عزیز!٬ «طالبان باز می آیند؟»، اما این بار کابل همان کابل و مملکت همان مملکت نیست، نفوس شهرها ده برابر شده، راه های مهاجرت بسته و هیچکس در اشتیاق دیدن آنها ننشسته، همه کس بلا استثنا غرق اندوه عاقبت روزگارخویش. می گویند طالبان هم همان طالبان سابق نیستند، بسیار خوب، شاید آنها آموخته باشند که برای گرداننده گی سیستماتیک سرنوشت یک ملت، سر وکله یک آخند نسواری قشلاق یا غژدی کافی نیست، علم، فرهنگ، حکمت، صنعت، تجارت و هزاران پدیده روزگاربه عالم و حکیم و فناور و دانشمند و فرهنگی کار کشته نیازمند است. آن های که خیال امارت در مملکت را دارند باید نقشه جغرافیای جهان را پیش چشم خود بیاویزند و خود را خوب بفهمانند که سرزمین مکه معظمه در کجای این دنیا است، محل طلوع و غروب آفتاب کدام چشمه های لوشی هستند، جابلقا و جابلسا در چه جای عالم واقع است و گاوماهی چند شاخ دارد. پس اگر طالبان تغییر کرده باشند واز روزگارآموخته باشند  باید بدانند که خداوند هم قرآن را فرستاده هم حکمت را، با مردم مملکت و خلق خدا مدارا کنند، عالم، دانشمند، متخصص، حکیم، فناور، کسبه کارو روزگار دیده را فرصت دهند تا در ساختار مشروع کشور همه سهم گیرند، ملاو مولوی بر همان مسند مقدس شرعی خود(محراب و منبر)  قناعت کنند، جنگ، مصیت، تعصب، فساد و نفاق اختتام یابد «خدا بیاردی شان» و اگر چنین نباشند باز هم  یک « گله غولدینگ» با شلاق و داغ و درفش می آیند «خدا هرگز نمی یاردی شان، نمی یاردی شان ».