آرشیف

2020-5-29

دکتور محمد انور غوری

اصطلاح ادبی گودر
 
کلمه گودر یا گودار در زبان فارسی عبارت ازقسمت کم عمق و هموار روخانه است که امکان گرفتن آب یا عبور و مرور مواشی، کاروانها، مسافران و کوچی ها در آن مساعد باشد یعنی گذرگاه. در مواجهه با رود خانه های که آب زیاد دارند یا طغیان کرده باشند، پل و یا وسایل عبوردر آنها موجود نباشد، مسافران و رهروان در جستجوی و یافتن گودر می شوند. چنانچه سابق در اواخر ماه ثور که هریرود طغیان می کرد، در ساحه ولایت غور برای عبور کوچی ها هیچ جای این رود خانه، گودری وجود نداشت، کوچی های که از شمال به جنوب هریرود می رفتند فقط از طریق یک پل خشتی وسط شهرچغچران( فیروزکوه) می گذشتند. عبور کاروان های آنها با رمه و گله ازوسط شهر برای سه هفته درجریان بود، اما هنگام عودت کوچی ها در فصل خزان این مشکل وجود نداشت زیرا آب کم می شد و در هرمحلی به گودر دسترسی داشتند. امیرتیمور در خاطرات خود (منم امیرتیمور جهانکشای) کلمه گودر را هنگام عبور لشکر از رود خانه های معروف چون آمو، گنگا و غیره بار بار تذکار داده (صفحه۱۵۸)، همچنین امیر عبدالرحمن خان در رفت و آمد به سمت بخارا کلمه گودر را در کتاب خاطراتش(تاج التواریخ) حین عبور از رودآمو و جیهون چند بار ذکر کرده.
گودر گاهی به عنوان فعل گذشتن یا محل نیز مورد استفاده قرار می گیرد چنانچه گفته می شود که « از رود گودر شویم» یعنی بگذریم. درقریه ای که در دو سمت متقابل یک رودخانه واقع شده باشد، مردم یک سمت ، سمت مقابل را گودره می گویند، طورمثال می گویند« مردم گودره عروسی دارند»، « کودره گی ها باهم دعوا کرده اند » و ..
از آنجایکه فارسی و پشتو با هم کلمات مشترک فروانی دارند، اصطلاح « گودر» در ادبیات پشتو بحیث محل ملاقات عشاق، میله ودیدار یار به کار می رود. کوچی ها که در یورت(مینه) کوهستانات و دره ها روزگار می گذرانند، جهت گرفتن آب، شستشوی فرش ، کالا و مواشی به طور دسته جمعی یا انفرادی زن و مرد به « گودر» رفت و آمد دارند، ازهمینجاست که اصطلاحات عاطفی نجلی، سورسالو، منگی، مکیز، دچنارولاندی منگی، سباکوچ دی لالیه، یاره جاله وانه و غیره، همه در«گودر» مطرح می شوند. گودر محل دیدار، محل وداع، محل درد دل عشاق، بهانه برای دیداریار و محل سرودن اشعاردلپذیر منجمله شعرفولکلور« لندی» به حساب می آید:
اوبه د هـ‌‌ــــر گـــــودر خــوژی دی
جانانه ستا دپاره کوز گودرته زمه
×××
پرگــودر ســور ســالـــو شــکاره شو
ماوی دی تور اوبو اور واخیست مینه
×××
پــر گـــودرثـــه تکـــــه لــــــویـدلـــی
چی کشره خوریی بدرگه ورسره زینه
×××
گــــودر د پیــغـــلــو پارلــمـان ده
بوتلان نشته په منگو ویشتل کوینه
×××