آرشیف

2015-2-7

دوکتور ص. سعیدي

مکثی بر بعضی جوانب اطلاق نام «غیب گویی» برتحلیل سیاسِي

دربعضی سایت های افغانی نوشتــﮥ را خواندم که درآن تحلیل سیاسی یک هموطن دیگر را به نام « …غیب گویی…» یاد کرده اند ودرپی رد کردن آن تلاش نموده اند که مطمینا حق شان است و همین تقابل سالم نظر برای خواننده حق وزمینــﮥ انتخاب را مهیا میسازد. تبادل نظر سالم ضرورت است و جزء از پروســﮥ درست ادای رسالت میدیا و وسایل نشراتی بوده میتواند ومیباشد. 
درین راستا به نویسنده های مختلف و انگیزه های مختلف نوشته ، بحث وحالات گوناگون مواجه میشویم که مطالعــﮥ این مطالب تأثیرات مثبت و منفی بر ما میگذارند و برداشت های مارا درموارد زیاد شکل داده و کارمارا جهت میدهد. 
خوشا به حال کسیکه که درین امواج پُرتلاطم با اراده و نیت نیک پاک، با یک نیک نگری معتدل، بدون پیشداوری، تعهد به جد و جهد درراه تکمیل فهم خود و دیگران با صداقت به صورت پیگیر تلاش میکند و از افراط و تفریط درین راستا میپرهیزد و از آن جلوگیری میکند. 
درین سلسله و داد وگرفت، مصروفیت و سپری کردن وقت بر نوشته های مصرفی که قسما ناخواسته و بنابر ضرورت و ادای رسالت به آن کشانده میشوم، قلبا من را متأثــرمیسازد. 
علت تأثـرم درین است که بخاطر مصروفیت بر چنین نوشته های مصرفی نمی توانم به اتمام دوپروژﮤ بزرگ فرهنگی که سالهاست به آن کار میکنم بپردازم و هست موارد که با برخورد های شخصی و کج بحثی های که شایستــﮥ بحث سالم وسازنده نیست مواجه میگردیم. درین ارتباط به مناسبت های مختلف هست موارد که ديپلوم ام را گرفتن میخواهند ویا هست موارد که تأکید دارند چندسال قبل میگفتی ۱۸ ساله هستی، حالا چرا میگویی ۳۰ ساله هستم؟ و هست موارد که این شخص و یا آن شخص از نزدیکانت چنین نظر دارد و شما چرا چنان نظر دارید؟ و هست مواردیکه که پا فراتر میگذارند و هر چه خواسته باشد نثار میکند. اما تعداد آنهای که بحث سازنده دارند نیز کم نیست. 
اما با توجه به اینکه دردفاع ، حمایه و جانبداری از شخصیت های خیر خواه، خیر اندیش و وطن دوست وطن رسالت خویش را اداء کردن ودرموضع حق قرار گرفتن را مطابق امر (الساکت عن الحق ملعون – ساکت از گفتن حق لعنت شده است.) وحق را هر وقت شناختی باید به آن اعتراف کرد و سایر پرنسیب های اخلاقی، ایمانی، عقلی وعلمی ضرورت دانسته باقبول تمام مشاکل که بخش آنرا دربالا نام گرفتم به ادای رسالت میپردازیم. بی تفاوتی درین راستا را شایسته نه دانسته و آنرا گناه میدانم. 
وحال به اصل موضوع:
هرواژه و اصطلاح معنا ویا معانی لغوي و اصطلاحی دارد. معنا ویا معانی لغوی ثابت و غیر قابل تغییر اند و اما معانی اصطلاحی به مرور زمان تغییرکرده میتواند و تغییر میکند به همین علت هم میگویند که حتی قاموس ها باید در هر بیست سال از سر چاپ شوند. 
اصطلاح وواژﮤ «غیب گویی» از لحاظ معتقدات دینی ما خبردادن از آینده و ازآنچه غایب است خبرداده میشود و… باید گفت که دردین اسلام غیب گویی بمعنای پيش بینی آینده و به نحوی آیندهء کسي ویا چیزی را غیب گفتن شایستـﮥ ذات الهی است و انسان چنین کاری را کرده نمی تواند. ازجانب دیگر غیب گویی را به این مفهوم که آنرا بکار برده است نیز دقیق نمی باشد. اگر کسی معتقدباشد و تأکید بدارد که فلان شخص «غیب گو» است، درواقعیت حکم وسخن خارج از اساسات و معتقدات اسلامی گفته که چنین شخص حد اقل سخت گنهکار است و درصورت آگاهی از مفهوم آنچه میگوید و رسید این توضیح برایش به گفتهء خویش پایداری میکند عمل خارج شدن از عقیده نیز مرتکب خواهد شد. چیزیکه درموارد زیاد سؤ استفاده شده و من اصلا درین راستا آسان سازی را مجاز نمی دانم. 
دردین اسلام «غیب گویی» صرف و صرف شایستــﮥ ذات الهی است و هیچ کسی دیگر «غیب گویی» کرده نمی تواند و این تأکید تأکید غیر اسلامی است که بگوییم فلان شخص (العیاذ بالله )غیب گویی کرده. 
پس آن نویسنده و تحلیل گر که به اساس ارقام و معلومات دست داشته نتیجه گیری های میکند به چه معنا است؟
آن کسیکه معلومات و ارقام دست داشته را پهلوی هم گذاشته شده و به اساس آن نتیجه گیری میکند و تصویری بدست آمده را توصیف و پیشکش میکند و به دیگران توصیف و برملا کرد؟ این برملا کردن غیب گویی است؟ این برملا کردن مفید است و یا مضر؟ برای کي باید برملاشود و برای کي نی؟ 
این و دهها سوال مشابه که باید به آن پرداخت.
قبل از تمرکز به بعضی ازین سوال ها و جواب های مطرح میخواهم بگویم که علوم انسانی دریک کتگوری به دونوع علوم تقسیم شده اند. ۱/علوم سیانسی و دیگر هم ۲/علوم اجتماعی است. 
درعلوم سیانسی یک جمع یک مساوی دو است. فورمول ها وقواعد محکم وجود دارند که نتایج آن کاملا روشن و واضح است. 
اگر (الف) مساوی به (ب) و (ب) مساوی به (ج) است، پس واضح است که (ج) مساوی به (الف) است. 
اگر یک موتر دریک ساعت ده کیلومتر راه را میپیماید درصد ده ساعت درعین شرایط صدکیلو متر راه خواهد پیمود. 
این وامثال آن درعلوم سیانسی موارد اند که نتایج حاصله و قانون مندی های به صورت مشخص، واضح و روشن بدست میایند ودرآن تردید وجود ندارد. 
اما درعلوم اجتماعی قانون مندی ها، قواعد و نتیجه گیری ها به اساس احصائيه گیری ها و یک سلسله نتیجه گیری های منطقي و تجارب مشابه بدست می آیند. 
این قانون مندي ها ونتیجه گیری ها درصورت موجودیت عین شرایط درموارد مختلف منطقا باید نتایج و قانومندی های مشابه وعین چیز را بدهد. اما درعلوم اجتماعی میشود در صد مورد یک نتیجه وقاعده عمل کند و بدست آید و اما درحالت صدو یکم نتیجــﮥ دیگری داشته باشد. که درین عرصه عوامل و فکتور های متعدد، ورود تغییرات درشرایط و ….. تأثیرگذار برنتیجه گیری ها اند. یعنی با تغییر این عوامل، فاکتور ها و حالات نتایج و استنتاجات نیز فرق کرده میتوانند و یا هم دیگر میشوند. 
امروز نظر به توان مریض، سطح انکشاف مرض، امکانات وتوانایی های مریض و …. یکنوع دوا برای علاج تجویز میشود و درمراحل دیگری نظر به تغییر شرایط دوای دیگر تجویز میشود.
درشرایط معین با ظرفیت های معین و بستر های ایجاد شدﮤ لازم ظرفیت های بکار گیری کمک های خارجی مستقیم توسط دولت مثلا ده سال قبل ۲۰ فیصد هم نبود اما حالا درکنفرانس توکیو (۰۹/۰۷/۲۰۱۲) دولت و حکومت افغانی ادعا دارد که میتواند ۵۰ ٪ این کمک ها را مورد استفاده قرار دهد. درحالیکه بخش دیگر از محققین و تحلیل گران درین زمینه برداشت دیگر دارند و این توانایی ها را در دولت امروزی کابل نمی بینند. به این باورند که قبلا هم مشکل درعدم اداره وهماهنگی و عدم ایجاد بستر های لازم حقوقی برای مصارف و کنترول بهتر این کمک ها و قرضه های جهانی درجانب افغانی بود تا مشکل درخارجی ها. اما گذشته را نمی توان تغییر داد وعمل انجام شده است. 
مسلم این است که دولت و ازجمله حکومت به مفهوم مدرن کلمه نباید به تجارت بپردازد. نباید درتلاش این باشد تا برای اتباع خویش مانند دولت سوسیالیستی و کمونستی تلاش ماهی گیری کند. دولت مدرن کم مصرف وایجاد شده توسط ملت و درخدمت ارزشهای جامعه و …. باید زمینه ها و بستر های خوب ماهی گیری را برای ملت آماده سازد. تهیه دیدن امکانات روبنایی و دیگر وظایف که باید دولت مدرن برای پیشرفت دریک جامعه مانند: ترانسپورت، تیلفون، امنیت، روابط، بستر های لازم حقوقی و …..که باید دولت مدرن اجرا کند. دولت مدرن خودش تاجر خوب نیست وبوده نمی تواند.
لذا تحلیل سیاسی به بازی پوزل میماند که اطفال باگذاشتن قطعات کوچک یک تصویر بزرگ پهلوی هم تصویری را میسازند. اگر این قطعات کوچک تصویر بزرگ مثلا گوش درجای چشم گذاشته شود و چشم درجای بینی گذاشته شود درآن صورت تصویر بدست آمده تصویر مغشوش وغیر قابل استفاده وتصویر درست از چهره نیست. 
پیشبینی آب وهوا نیز همین گذاشتن بخش از ارقام ومعلومات پهلوی هم و به اساس آن پیشگویی کردن بر اساس همین ارقام است نه غیب گویی. اگر این ارقام وفاکتها مانند سرعت باد، صفحات سرد وگرم درهوا و… تغییر کند مسلما که پیشگویی آب و هوا هم تغییر میکند. درعمل میبینیم که این پیشگویی های هوا انچه را اعلام میدارند، نسبت به آنچه به وقوع میپیوندد تفاوت داشته میباشد. علت همان تغییر شرایط و عدم محاسبــﮥ دقیق وضع و ارقام دست داشته است.
درنتیجه گیری های که برای نیرو های امنیتی افغانستان بعد از سال ۲۰۱۴ دیده شده و هموطن دیگر آنرا با استعمال غیر دقیق و غیرمجاز «غیب گویی» خواند موضوع ازین قرار است:
فاکتها و ارقام وواقعیت و تجارب حاصله چنین است که درادارات کلیدی امنیتی مانند وزرات دفاع، امنیت، وداخله انتخاب وانتصاب کادر های به اساس روابط قومی، حزبی و تنظیمی و علایق جیبی وفامیلی بوده. به مطبوعات مراجعه کنید لست مقرری های صورت گرفته و معلومات مستقیم گواه واضح این حقایق است. درچنین شرایط و اختار های متعدد مسؤولین سیاسی وفعالین این گروه ها درمجامع ملی وبین المللی و نمایشات متعدد و تهدید و محاسبات مبنی به امکانات وسیع و طماع همسایه ها و بازی ها به مفاهیم دیموکراسی ومصالحــﮥسیاسی به مفهوم فریب و ادغام یکدیگر و …….. همه گواه واضح بر این است که تمام جوانب ‌ذیدخل مخالف حاکمیت کابل بیشتر امید به بعد از سالهای ۲۰۱۴ بسته اند. با درنظر داشت این حالت و سیاست کدری غیر ملی، غیر فنی، قومی و حزبی وبجای اینکه مراجع امنیتی مسلکی ، غیر حزبی وفادار به قانون وارادهء ملت باشد نتیجه گیری دیگری جز همان نه خواهد بود به چیزی که جناب رازق مأمون دربحث وتحلیل سیاسی خویش رسیده است. 
اما اگر همچو زنگ خطر ها به قوت نواخته شود و گوش شنوا برای شیندن آن وجود داشته، محتوی و عمق اعتراضات وارده را به دقت و به موقع بشنویم و بشنوند، راه وتدابیر برای رفع همچو حالت غیر مطلوب گرفته شود و به این ترتیب شرایط فرق کند درآن صورت نتیجه دیگر خواهد بود. نتیجه ای خیر و نیتجه ای مراجع امنیتی ما خدمتگار مردم وتحت حاکمیت قانون برای دفاع از اتباع کشور نه برای دفاع از کتله و حزب و سمت معین کار خواهند کرد. این حالت مسلما خواست هر افغان با احساس و خیر خواه به شمول فرهنگی عالیقدر واولاد صالح وطن جناب رازق مأمون نیز خواهد بود. 
ما به صورت واضح میبینم که فرصت های طلایی از دست میرود. سال ۲۰۱۴ نزدیک شدني است و جوانب مختلف، کشورهای همسایه، سازمانهای و احزاب سیاسی مطرح با زمان بازی دارند و انتظار آنرا با اهداف خاص و امکانات وسیع خویش ، روز شماری میکنند. 
توصیه کردن اینکه نباید بدبینی را اشاعه کرد، باید خوش بینی را تشویق و ترغیب کرد، نباید زهر پراگني کر و … بدرد نمی خورد. عوض توصیه به برملاکنندهء این حالت باید به وجود آورندهء این حالت توصیه شود تا دست از جفا به ملت بردارند. 
وضع را باید تا ازین هم دیر نه شده به صورت واقعی دید و کسی باید این کار را بعهده بگیرد و حتی خشم و ضرر که درین عرصه برایش وارد خواهد شد نیز به قصد خدمت و ادای رسالت قبول کند. این حاکمیت ها آنقدر امکانات دارند که با ټاپه زدن های سرخ و سبز، راست و چپ و خدمتگار و … را ساده استعمال کرده میتوانند و به کرسي ودلایل برای آن هم ساخته میتوانند. 
كاش شرايط فرق کند و نتایج رقت بار که درتحلیل خویش جناب رازق مأمون به آن رسیده است تحققق نه یابد که انشاء الله نه خواهد یافت. اما حقایق را باید گفت و وضع را باید تغییر داد.
بلی وضع ازین قرار است و زمان امر میکند که وقت برای ضایع کردن نداریم و محمل ها را باید استوار و استوار تر بست. درغرق شدن کشتی تیتانیک مشهور باز سرنشنینان دست اول ودوم نداشت. مصیبت را همه میکشند. به امید تنظیم امور به شکل بهتر.