آرشیف

2015-2-7

دوکتور ص. سعیدي

مکثی بر بحث روشنفکران

نوشتـﮥ مؤرخ ۱۹/۹/۲۰۱۲ فرهنگی جلیل القدر غفورلیوال را تحت عنوان « روشنفکران» درسایت های افغانی به دقت مطالعه نمود، توجه خاص من را جلب کرد و درآن مطالب بس مفید وارزنده یافتم.
درین نوشته نکات ومطالب ارزشمند جهت تفکر وراه یابی وجود دارد که دقیقا سمت دهی خوب برای خواننده بخاطر ادای رسالت و سهم خویش درین زمان کوتاه که ما زندگی میکنیم، وجود دارد. 
درمورد واژﮤ روشنفکر مانند سایر واژه ها درعلوم اجتماعی روشن است که هر واژه و اصطلاح ازخود تعریف لغوی و تعریف اصطلاحی دارد. 
تعریف لغوی پابرجا و پایدار است، (سیاه سیاه است و سفید هم سفید)اما تعریف اصطلاحی به مرور زمان متفاوت میشود (شخص سیاه هم به مفهوم رنگ سیاه است و هم به مفهوم بدی و صفت منفی شده میتواند). مفردات دربرگیرندﮤ اصطلاح وواژه وسیع میشود ویا هم کم. 
به همین دلیل هم تجویزمیکنند که حتی قاموس های لغات باید درهر سی سال (کم وبیش) تجدید چاپ شوند. 

مثال میاورم ما زمانیکه مطرح میکنیم که احمد ترجمان است. این شُغل یک شُغل عادی، نورمال و ضرورت عصر ما و مهم است. این شُغل درتأمین عدالت درمحاکم، قضا، و تمام پروســﮥ اجراات عدلی و قضایی و دربسیاری روابط جامعه و جوامع امروزی بشری به کار رفته و برای آن ارج میگذارند. اما همین واژه و تعریف درتعریف اصطلاحی امروزی نزد عدهء دیگر از جامعه درعصر حاضر درشرایط افغانی با اطلاق و تجسم بس منفی وغیر قابل قبول همراه است. 
درین ارتباط یک مطلب دیگر نیز جالب و سمت دهنده است و آن اینکه درموارد اشیا به ضد آن شناخت و مشخص میشوند(الاشیا تعرف باضدادها – اشیا به شناخت ضد آن معرفی و شناخته میشوند.). درین مبحث زمانیکه میگویم روشنفکر به صورت مستقیم و بلاتأخیر واژه و اصطلاح کهنه فکر درذهن ما خطور میکند. درین راستا اینکه چه نو است و چه کهنه؟ ومعیار نو و کهنه بودن چیست نیز مورد سوال قرار میگیرد و باز میشود. مسلم اینکه نو وکهنه در ارزش های معنوی به ماه وسال وقرن ها سنجیده نمی شوند ونیست. مثلا پدر پدر است و قابل احترام است اگر صد سال بگذرد ویا هزار سال.
اصطلاح روشنفکر که درتعریف « ژان پل سارتر» درنوشتـﮥ جناب ع لیوال آمده، بیشتر روشنفکر را درارتباط به دید طبقاتی و دشمنی به سرمایه و سرمایه داری میبیند. که دشمنی به پول وسرمایه هرزمان وبا هر سرمایه و سرمایه دار منطقی وعادلانه بوده نمی تواند. درین صورت اصل عدم راضی بودن هم درهمه حالات و درهرصورت مشخصــﮥ خوب یک روشنفکر به مفهوم مثبت کلمه نیست. درعربی متل است که درقسمت بخش از روشنفکران گفته میشود: ولد معارضا و سیموت معارضا – آپوزیسیون متولد شده و آپوزیسیون خواهد مُرد.
لذا این تعریف تعریف جامع که دربرگیرندﮤ تمام مشخصات و تعریف مانع که منع کنندﮤ دخول مفاهیم غیر از روشنفکر باشد، نبوده. این تعریف بیشتر جوابگوی دید همان عصر است. عامل و فکتور طبقاتی و ناراضی بودن از وضع حاضر درآن اصل عمده میباشد. دراصل ناراضی بودن و تأکید برآن مسأله وحالت روشنفکر که خود مثلا به حاکمیت رسیده و یا شرایط را ایجاد کرده که خود آنرا به باب فکر و تخیل ایدیال خویش رهبری میکند مشکل ایجاد شده و مطابقت نه خواهد کرد. 
تقسیم و تمرکز اینکه هرتحصیل کرده روشنفکر نیست و هرروشنفکر تحصیل کرده نیست، نتیجه گیری خوب و منطقی از مطلب است. 
اما اگر ازاین بحث های عریض و طویل بگذریم و به هدف تمرکز کنیم باید گفت که در تعریف جامع و مانع روشنفکر که قابل قبول درهر عصر و هر زمان و برای هردیدگاه ونظر باشد توافق مشکل ویا هم ناممکن بنظر میخورد. 
روشنفکر از نظر عالم دینی وباز هم دین اسلام دقیقا درچوکات همان اصول است که دین ونصوص دینی تعیین میدارند. 
روشنفکر از نظر مارکسیست، ماده پرست و دید طبقاتی همان روشنفکر با دید طبقاتی و آشتی ناپذیری طبقاتی ویاهم بې دینی است. 
روشنفکر از نظر جامعــﮥ آزاد غربي که دهها تقسیم خورد و بزرگ داخلی خویش را دارد نیز متفاوت است. یکی روشنفکر را دین ستیزی میداند. دیگر روشنفکر را پشت پا زن به رسوم و عنعنات خوب وخراب جامعـﮥ خویش میداند. دهها معیار دیگر موجه و غیر موجه، درست، منطقي و بجا و معیار های نادرست، خطا و دیدگاه های سطحی درین راستا وجود دارد.
روشنفکر دوران مبارزات استعماری بیشتر با مشخصــﮥ آزادی خواهی متبارز میشد. 
روشنفکر زمان ودوران امانی، روشنفکر زمان و دوران شاهی و بعد از آن هریک مشخصات و نکات بارز تعریف خویش را داشتند که نکتــﮥ ناراضي بودن از وضع حاضر را درهمــﮥ آنها یافت. 
روشنفکر امروزی نیز ازدید گاه مختلف مختلف است. دیدگاه سیکولاریست، تحصیل کرده وتحت تأثیر رفتـﮥ دیموکراسی غربی با ارزش های آنها و روشنفکر تحصل کرده با جانبداری از دیموکراسی با درنظر داشت ارزشهای افغانی درمطابقت به اصول و دست آورد های عمده واساسی جامعــﮥ بشری. 
دقیقا همین مطلب اخیر (… درمطابقت به اصول و دست آورد های عمده واساسی جامعهء بشری….)مشکل برانگیز است. 
فهم از دیموکراسی، فهم از نظام سیکولار، فهم از اقتصاد بازار آزاد، فهم ازحاکمیت قانون، فهم از حق، فهم از قوم و ملیت، فهم از تاریخ، فهم از تطبیق قانون، فهم از مصالحهء سیاسي، فهم از کیش شخصیت، فهم ازدین، فهم از رسوم وعنعنه، فهم از رول ونقش عالم دینی درجامعه، فهم از مقام زن درخانواده و جامعه، فهم از مفهوم خانواده، فهم از اخلاق، فهم از خورد و بزرگ، فهم از ارزش نو و کهنه و ……….. متفاوت است. لذا با درنظر داشت این تفاوت های فهمی، فهم از مفهوم روشنفکر نیز متفاوت و جنجال برانگیز است. 

درشرایط ما و حالت کشور ما مناسبترین تعریف و مفردات که میتوان یک روشنفکر خوب را به آن توصیف کرد مشکل است اما میتوان بعضی جوانب عمدهء آنرا ذیلا برشمرد: 
– احترام و پیروی از عقیدﮤ خود ومعتقد بودن به درست بودن آن و تلاش مشروع برای توسعه و عام ساختن آن. اما هیچ گاه تلاش نه کردن برای تحمیل نظروعقیدﮤ خویش بردیگران.
– پیروی از علم و تجارب بدست آمده توسط بشریت، با خونسردی و بدون تعصب براساس اصول علمی ، مفیدیت، عملی بودن ومنطقی بودن آن. درین بخش هست موارد که درفهم دینی به نصوص شرعی واضح وروشن هدایت وجود داردکه ضرورت به دلیل و استناد دیگر وجود ندارد. و هست موارد که هدایت صریح دینی وجود ندارد و محققین باید برای یافتن راه وروش درستر تدقیق و تجسس کنند وراه درستر را انتخاب بدارند. 
– روشنفکر خوب با نیک اندیشیدن، با نیک نظری معتدل، با تلاش درحد توان، با کار پیگیر، با شناخت حق خود ودیگران و عدم افراط وتفریط و بادرنظرداشت اصول عالی وانسانی با دیگران برخورد کردن و بخش از مشخصات دیکر که باید درنظر گرفته شود.

درمشخصات بالا دیده میشود که من عوض بحث روشنفکر به بحث انسان رسالتمند، خوب وایدیال رفتم و این تعریف هم مانع داخل شدن تعاریف مفاهیم غیر از روشنفکر نه شد که باز هم به همان بحث مشکل دتوافق بر تعریف روشنفکر بر میگردد.

درروشنفکر بودن عامل وفکتور ناراضی بودن و با پیشگیری اندیدشیندن، در رابطــﮥ نزدیک به جامعه ومردم بودن اما درعین حال پیشتاز بودن مطرح است. اما این پیشتاز بودن نباید به حدی باشد که رابطــﮥ وی از جامعه بگسلد و گویا به منصور حلاج مبدل شود که مردم ندانند وی چې میگوید. 
درروشنفکر بودن وخاصتا درسالهای چهل و پنجاه قرن گذشته اصل حمله بردین و اساسات دینی نیز مطرح بود که درنتیجه این واژه و اطلاق برآن نفرانگیز و مردود بود.

لذا روشنفکر به مفهوم مثبت کلمه چیزفهم و پیشتاز جامعه که حتمی نیست تحصیل کرده باشد اما شخص است صاحب نظر و برمسایل وارد که ازمشکل جامعه خبردارد، با ملت و مشکل آن همنوا و همصدا است و درحل آن با وجود قبول تمام محرومیت های تلاش دارد و ادای رسالت میکند. این رسالت میتواند به صورت انفرادی و به اندازه کافی غیر مؤثر باشد و میتواند به انسجام و هماهنگی به صورت مؤثر و دقیقا قوی عمل کند. درپشکش کردن و نام گرفتن نقیصه و مشکل بسنده نبوده مشکل را تعریف عوامل آنرا بررسی وراه حل مثبت و ممکن نیز پیشکش میکند ودرین راستا با درک مشکلات ممکن از موضع خود پیگیرانه ادای رسالت میکند. 
درین راستا دنیا و تاریخ شاهد اشت که ملت ما و پیشتازان و روشنفکران آن به مفهوم درست ومثبت کلمه ادای رسالت کرده اند، قربانی داده درحرکات وسازمان های مختلف صرف وصرف به قصد وارادﮤ خدمت تنظیم شده اند و نیت خدمت داشتند ودارند اما دهها مرتبه بالای این پیشتازان و ازجمله روشنفکران تجارت سیاسی صورت گرفته، به ایشان خیانت شده وفروخته شده اند. تصادفی نیست که به هردست دراز شده به شک و تردید نگاه میکنند و درین راستا جرئت لازم را از دست داده اند. 
بخاطر اینکه تحرک، شعف، جمع و جوش ، هماهنگ و اعتماد بریگدیگر احیاء شده و بیشتر شده وقوت یابد باید دست به کار تنویری و اعتماد سازی زد و درین راستا این راه قابل پیمودن را پیمود و موانع عصری و تعصبی ، قومی و تنگ نظری ها را برطرف وبا یک نیک نگری معقول و سازنده به پیش نگاه کرد و دربسیج خیر دست به دست هم داد و ادای رسالت کرد.

 

پایان

 

 

 نظرات شما

عزیز ی
لندن

با تقدیم سلام براستاد گرانقدر جناب دوکتور صلاح الدین سعیدی ! مقالۀ زیبای تانرا خواندم وحظ بردم . جناب شمابا تعاریف مختلف ومتنوعی که از کلمۀ روشنفکر بعمل آوردید ، لازم است تا جوانان افغان ما بیشتر توجه کنند تا فریب اشخاصی را نخورند که با استفاده ظاهری از چنین واژه ها وکلمات ، از احساسات پاک انها سوء استفاده کرده ودیر ویا زود ایشان را از گوهر اصیل شخصیت شان بیگانه ساخته واز آنها یک عده عناصر آرمانگرای مطلق ویا ایدیالیست افراطی وبدبین و بد اندیش با ارزشها وسنتهای پسندیده اجتماعی وحتی موازین اخلاقی ببار آورده وآنهارا از فرهنگ واخلاق ومعنویت شان بدور سازند . استفادۀ سوء ازین واژه همان طوریکه شما بیان داشتید دروطن زیاد صورت گرفت وجمعی زیادی از محصلین ودانشجویان ومتعلمین مکاتب را که هنوز به پختگی سنی نرسیده و بمرحلۀ بلوغ فکری قدم نگذاشته بودند شکار شده اند وروز گار خویش وملت خویش وکشور خود را تباه کرده اند.( جریانات چپ افراطی مانند شعله ئیها وستمیها وچپ نیم افراطی مانند خلقیها وپرچمیها وسوسیال دموکراتهای میانه رو مانند افغان ملتیها وعوامیها و…..هما ما وشما شاهد بودیم) . از تمام تعاریفی که شما از روشنفکر بعمل آورده اید متاسفانه در افغانستان بیشتر مفهوم بی دین بودن وضد دین بودن وتظاهر بکفر وبی خدائی کردن ودر عین حال بمبارزۀ طبقاتی ایمان داشتن وهر امر خوب وخراب مربوط به دولت را نفی کردن ، تداعی میکرد، وهمان بود که بعد از بقدرت رسیدن اینگونه روشنفکرها بیش از حد جنایات نا بخشودنی را بر کشور وملت وتاریخ وارزشهای اعتقادی ومدنی میهن خویش بعنوان کارنامه های سیاه وننگین از خود بیاد گار گذاشتند وملت مسلمان افغانستان، اینگونه روشنفکر هارا استفراق کرد وبدور انداخت والحمد لله یک تعداد زیاد آن روشنفکر ها دوباره هوشیار گردیده وبه سر عقل آمدند ومجددا خودوافکار واندیشه های گذشته و عملکرد سابقــۀ خویش را نقد وتاریخی وعقلانی کردند ( یعنی روشنفکر واقعی شدند) ومتاسفانه هنوز هم یک عدۀ چشم گیر ازین گونه مردم بد اندیش که در غرب وامریکا پناه بردند با استفاده از آزادی بیان بمراتب نسبت به قبل افراطی دین ستیز واخلاق ستیز وفرهنگ ستیز شده اند . من خوشحالم که برادری ارجمند وصاحب نظری همیشه چون جناب عالی را در صف مقدم دعوتگران با خود می بینم واز خداوند بزرگ برای شما وفامیل تان وبرادران وشاگردان تان سلامتی کامل جسمی وطول عمر با برکت وتوفیق مزید مسئلت میدارم . برادرتان – عزیز – عزیزی