آرشیف

2016-1-3

دوکتور ص. سعیدي

مصالحۀ سیاسی پاکستان, طالبان و افـــغــانستان

حقایق کشور ما آنقدر از برکت روشنگران ما مستند روشن شده که به  صورت عمده بخش حقایق و معلومات درمورد  با منطق ان عام شده  که گویا قصه ای جدید وجود ندارد که بیان شود ودر مورد شعر و غزل سروده شود. بخش  از ما حقایق را نه خوانده بنا بر خواستها و تمنیات و تمایلات دیروز و امروز درونی خویش موضع داریم و حقایق را یا درک نمی کنیم و یا درک کردن نمی خواهیم. لذا تکرار احس برای کسانیکه نه خوانده و نه فهمیده نظر و موضع دارند بهتر خواهد بود که اول  به دقت خویش را در مسایل وارد و باز نظر قایم بدارند.
کشور و مردم ما  اعمال،  کردار افراد، اشخاص، گروه ها،  احزاب سیاسی و حاکمیت های مختلف  را همراه با روش ها و عمل کرد های  همسایه های دور و نزدیک،  دوستان و دشمنان به شمول دشمنان در لباس دوست را  تجربه کردند و حد اقل با دادن قربانی های بزرگ  جهان دیده،  تجربه کار و آبدیده شدند.
پرداختن عمیق و همه جانبه به عنوان فوق از حوصله خواننده  بالا است، اما درین نوشته  مختصر به بعضی جوانب مهم و مطرح  امروزی  و مهم را برای کشور و مردم خویش و امر صلح  تمرکز خواهم کرد.
مصالحۀ  سیاسی  بخاطر دادن  امکانات بخاطر رسیدن به ستیج سیاسی برای تمام نیرو های  عینی  در جامعه مانند یک ضرورت، مطابق دولتداری خوب، قایمقام خوب دیگر در عالم اسباب ندارد.
مصالحۀ سیاسی  در موارد زیادی به مفهوم سالهای  اخیر خویش جز یک فریب و وسیله برای فریب متقابل  و با چوکات غیر عملی و غیر منطقی چیزی دیگر نیست.  به این معنا که مصالحۀ سیاسی نه قبول نسخۀ مقابل است،  مصالحۀ سیاسی بی هویت سازی  به جانب مقابل نیست، مصالحۀ سیاسی به زانو درآمدن به پاکستان هم نیست.
طرف مقابل ما کیست و با کی مصالحه داریم و بحث و مشکل در کجاست؟  تا وقتیکه  این را روشن مطرح نه کرده ایم به جای نمی رسیم.  در صورتیکه جنگ با طالب است و حرکات و سازمان های مخالف افغانی است  که در ظاهر عنوان میشوند پس با پاکستان برای چه و به چه معامله دارد جانب حاکمیت ضعیف افغانی تحت فشار قرار داده میشود جانب افغانی به این نشست ها  با وجود فریب مداوم پاکستان به زور پاکستان کشانده میشود.
مسلم این است که  در عمل ما  به  شرارتها  دوامدار پاکستان  پی برده و به چشم سر مشاهده و  درد آنرا به گوشت و پوست خویش لمس کرده ایم و این پروسه  هنوز هم   ادامه دارد. 
ای اس اس  توانست  در ادامۀ شرارت و فریب صریح  خویش  قتل و یا مرگ رهبر طالبان یعنی ملا محمد عمر اخونزاده  را بیشتر از  دوسال مخفی نگهدارد و  درین  دوسال  ای اس ای به نام ملا محمد عمر از قبر، فتوی مرگ و قتل مردم افغانستان را صادر میکرد  و به این ترتیب  پاکستان از جهان و افغانستان امتیاز میگرفت و اینک نشست چار جانبه در اسلام آباد  در هفته اینده مطرح  و دنبال میشود.   
پاکستان یکی از مهره های عمدۀ  پلان های جهانی و درین میان تطبیق برنامه های خورد و بزرگ منطقوی  در صدور ترور با نیروی  نظامی شش صد و پنجا هزار نفری خویش حاضر به هر عمل در مقابل پول و تطبیق برنامه های روشن و سِری خویش ادامه داده و به خون و بربادی مردم بی گناه منطقه  و افغانها ادامه میدهد.
توقع  مساعدت در امر صلح در کشور ما  از پاکستان  و پنجاب، ساده گی و خامی سیاسی جانب افغانی و جهان چیزی  بیش نبوده  و نیست.  این حالت  به صورت واضح عدم فهم الفبای سیاسی قواعد بازی  کار زار سیاسی  را از جانب این حکام درین  عرصه  ثابت میکند.
اصل مسأله درین است که منافع این زمامداران، حُکام و جنرالان  پنجاب و پاکستان  در ادامۀ جنگ درکشور ما  است. 
نظامیان پاکستان، عربستان سعودی  و … توانستند از طریق سودان  و بعد افغانستان ترور و دهشت را وسیله ای  برای مهار کردن  خطر ایران، خطر روسیه  و کمونیزم  و درین میان پُر کردن جیب های  جنرالان پاکستان  و اهداف شومی ستراتیژیک علنی و سِری خویش  به کار برده و سازماندهی  کردند و میکنند.
در چنین شرایط  افغانها و مردم بی گناه منطقه و افغانستان قربانی دادند واین پروسه  به نحوی  ادامه دارد. بلی پاکستان  با بدست آوردن فرصت نان خویش را در تنور داغ  پُخت و در کار زار جهادی ضد کمونیزم  با استعمال وسیلۀ  دین از گاو غدودی به مردم افغانستان نیز رسید. به این ترتیب  بعضی از تاجران دین، قوم و سمت در افغانستان نیز  به قیمت خون، بمب، خرابی، دود،  باروت  به مردم افغانستان  نیز ملیونر شدند اما ازین کثافت لقمۀ بزرگ را  پاکستان برداشت و  جیب های جنرالان پاکستانی پُر شود.
در نتیجه تلاش صورت گرفت و تمام  چینل ها و شبکه های  استخباراتی  و نظامی  شان چنان فعال ساخته شدند  تا برسرملت  افغان افراد بی کفایت، فرمانبردار به منافع خارجی و جاسوس مسلط شده و در نتیجه  در بازی و فریب آغاز شده میلیارد ها دالر (۱۰۴ ملیارد دالر ) و پوند های زیادی پول کشور های خارجی  به نام افغانستان از جیب مالیه دهنده گان این کشور ها گرفته شده  و به نام افغانستان  و حقوق بشر و کمک های انسانی،  دیموکراسی  و … حیف میل شدند.
جنرالان پاکستانی در پهلوی  جیب پُر کردن و تحت نامه مبارزه علیه تروریزم هر حرکت ملی، مترقی و آزادی خواهانۀ  پشتون و بلوچ را با بسیار بی رحمی سرکوب و سر به نیست کردند و این تراژیدی هنوز هم  هنوز است، ادامه دارد. 
ملاهای  ای اس ای  چون ملا فضل الرحمن و …. جهاد افغانستان را بقای پاکستان خواندن و به این ترتیب  خلاف تمام  ارزش ها و اموزه های دین مقدس اسلام  به قتل و غارت در کشور ما فتوی دادند و این پروسه ادامه دارد.  
برای فریب جهان نظامیان پاکستان به نام عملیات نظامی علیه تروریستان در بخش از مناطق پاکستان  اول عُمال و گماشته گان آی اس ای را  از محل خارج و باز به  عملیات نظامی نمایشی به قتل و غارت مردم بومی و هر آن شخص و شخصیت  دست زدند که از آن تصور ضد  حاکمیت پاکستان وجود داشت.
پاکستان عملاً در پهلوی اعتماد به  ناتوانی افراد حاکم کابل،  اتکا به ستون پنجم و جنگ اعلان ناشدۀ پاکستان علیه افغانستان و افغانها  چنانچه گفتیم آمدیم ادامه پیدا کرده و این بازی کثیف پاکستان با تمام وقاحت  و با تمام  ابعاد و انواع مختلف به صورت خاص بعد تحت فشار قرار دادن جانب افغانی به حملات علیه مردم  افغانستان تحت نام طالبان، ادامه دارد.
تأکید بر سیاست مصالحۀ سیاسی درین شرایط  که  اصولاُ باید  سبب  و وسیلۀ کشیدن افغانها از وسیله بودن دشمن شوند نیز مانند ابزار سیاسی و فریب  به کار گرفته شده  و در موارد با  فهم غلط ازین  سیاست، نظر و مفکورۀ  عالی انسانی و دولتداری خوب به بد راهه کشانیده شد و به این ترتیب به تراژیدی ملت مظلوم ما ادامه داده شده است. 
منظور ما ازین بحث این هم نیست که گویا مخالفین مسلح باید سلاح به زمین گذاشته و تسلیم حاکمیت کابل شوند و مصالحه به این مفهوم هم درست و عملی نیست. اما جُستن راههای عملی و منطقی قابل قبول  که منجر به  تفاهم بین الافغانی شود و موجب حد اقل قربانی شده و نجات وطن و مردم ما را موجب  گردد و  وظیفۀ اسلامی و انسانی  نیز است که به صورت قطع تا حال به صورت محسوس به پیش برده نه شده و درپیش گرفته  نه شده. به یقین یکسره  تأکید کردن  به سلاح،  تفنگ  و انتحاری عمل حرام  و ضد آموزه های اصیل اسلامی میباشد.  
درین میان  چنانچه گفته آمدیم جواسیس دشمن به صورت صریح  در مواردی موفقیت هایی داشته و توانسته اند  بر وضع  مسلط  حتی  شخصیت های ملی و وطن خواه  کشور را با  پروژه های خوب  اقتصادی و سیاسی کشور به  انواع مختلف  حتی تا سرحد ترور و گذاشتن بمب های مقناطسی با شکست، خرابی  و مشکلات جدی مواجه سازند. برنامه تطمیع هم در مواردی در عدم پیگیری قضایا توسط بعضی وکلای پارلمان  و …. در بخش از موارد محسوس می بینم.  حتی کار های خوب اجرا شده و برنامه های نسبتاً خوب روی دست گرفته شده در بخش سکتور خصوصی با مشکلات زیادی مواجه شده و مجبور به رکود و فرار سرمایه و تاجر میشوند.
مجریان اعمال دشمن،  جواسیس و اجیران شان را  جواسیس  ونوکران عقیدتی و جواسیس کسب امتیاز مادی و در موارد ترکیب هردو  تشکیل میدهد. اما یک مشخصۀ دیگر عصر ما همانا حالت خاص کشور ماست  و آن اینکه:
بخش از اتباع کشور های خارجی  خصوصاً با اصلیت و تابعیت پاکستان و ایرانی در ظرف امکانات ۴۰ سال قبل و خاصتاً ۱۵ سال اخیر توسط  میدیای  و استخبارات این کشور یعنی ای اس ای  پاکستان و سپاه پاسداران  ایران  توانسته اند در کشور ما این عمال و اتباع و جاسوسان خویش را افراد و شخصت های مطرح سیاسی افغانی ساخته  و از موضع یک افغان وظایف ضد افغانی خویش را اجرا میکنند.  مبصرین و کارپوهان ؟!  سیاسی مشهور کشور ساخته شده اند و در عرصه های  مختلف کشور مسلط  ساخته شده اند.
این عناصر دشمن و جاسوس و امکانات وسیع مالی شان توانسته اند مقدسات کشور و ارزش های مارا مانند بیرق ملی، سرود ملی، زبانهای ملی، نام  کشور، استقلال و آزادی کشور، شخصیت های تاریخی و افتخار آمیز کشور به  شمول امان الله خان غازی و حتی مؤسس افغانستان احمدشاه ابدالی  را مورد سوال قرار داده.  به این ترتیب قصور و انتقام سقوط امپراطوری های ایران را از احمدشاه دورانی گرفته و علیه وی به تبلیغات زهر آگین پرداخته و میپردازند. عمال دشمن درکشور ما و دیموکراسی غیر تعریف شده و بی بندوبار توانسته اند هویت دینی و افغانی را  از تذکرۀ کشور حذف، بخش از معذوران را به سطحی نگری در مسأله خط دیورندلاین بی تفاوت و با افکار منحط قومی وادارند، به تفرقه های منحط قومی  دامن بزنند و عدۀ از معذوران را استادانه به این افکار فاشیستی و تعصب  در خلاف به آموزه های اسلامی و انسانی مبتلا، مریض ومعلول سازند.  و در موارد به بخش  از مقدسات و ارزش های ملی و تاریخی کشور متزلزل و بی باور سازند. دشمنان وطن و ستون پنجم شان توانسته اند با  تهمت و دشمنی در مورد  انتقام باداران دور و نزدیک شان دست کمک دادن و عملاً به صورت وسیع آنچه عزت  آنچه افتخار کشور و ملت ماست مورد سوال قرار داده و دهها افترا و  توطیه در زمینه نموده و دقیقا چنین میکنند که یک ملت  را  نه  کُش بلکی افتخارات اش را بگیر – عمل میکنند. دقیقاً اینها  درین راستا سیستماتیک و دشمنانه کار وسیع میکنند.  نشر برنامۀ خبرنگار به نام قادری از رادیو تلویزیون بی بی سی در مورد تفاهمنامۀ «ډیورند لاین» که درآن آقای قادری خبرنگار تلویزیون  با لهجۀ ایران افتراء و اغواگری های کاذب را درین مورد نشر و عوامفریبی میکند ازین سلسله دسایس دشمن علیه مردم ما  و کشور ماست.  آقای عبدالجمیل جلیلی دیپلومات سابقه دار افغانی که فعلاً در امریکا زندگی میکند  در نشست با من گفت که وی نقشۀ ای  ضمیمۀ  تفاهمنامۀ «ډیورند لاین»   را در وزارت خارجۀ وقت افغانستان دیده است که به قلم سرخ شخصاً توسط امیر عبد الرحمن خان اصلاح شده. در اسناد تاریخی امده است که امیر حد اقل  در دو سه مورد اعتراض داشته است که این همان نقشه ای نیست که  سرتیمار دیورند برای وی نشان داده بود و بلاخره نقشه و خط به نام «ډیورند لاین»  که باید درظریف سه سال (۱۸۹۳-۱۸۹۷م) کار خود را در روی زمین تکمیل میکرد هیچگاهی کار خویش را تکمیل نه کرد و دهها حقایق ناگفتۀ دیگر که به صورت استادنه  تحریف و به خور بیننده داده میشود و در دید اول میبینیم در نقشۀ ارایه شده کدام قلم خوردگی به قلم سرخ امیر دیده نمی شود. چیزی را که شاهد زنده  یعنی جناب عبدالجمیل جمیلی  تأکید دارد. 
 
در چنین شرایط  و با چنین زمینه سازی های وسیع  و پلان شده  تصادفی نیست که پاکستان وقیحانه مطالبات بلند بالای را از جانب افغانی دارد. پاکستان دقیقا میخواهد که: خط «دیورندلاین» نهایی شده و حتی بخش از مناطق دیگر کشور ما را  نیز  درین مرحله از خود سازد، آبهای طبیعی  افغانستان  را  کماکان  در خدمت  و استفادۀ  خود داشته و به  صورت دوامدار به کشور شان  جاری باقی بماند(آب در کوزه وما تشنه لبان میگردیم)، راه ترانزیتی پاکستان، عبور و مرور وسایط آن بدون گمرک به اسیای میانه از طریق خاک افغانستان برای پاکستان تضمین کردد، رابطۀ افغانستان با هند محدود شود، برای طالبان، یعنی ملاصاحب محمد عمر  که دوسال قبل کشته شده ویا مرده  یعنی برای ای اس ای در حاکمیت  افغانی قدرت سیاسی داده شود،  در انتصاب افراد مهم کشور برای پاکستان سهم داده شده و نظرش مورد نظر گرفته شود.
این مطالبات چندی دیگری که بعد در برنامه های بعدی مطرح خواهد شد  و در برنامه های بزرگ پاکستان بزرگ  به صورت منطقی اما ناروا  بعداً مطرح خواهد شد. 
شواهد و منطق سخن نشان میدهد که حاکمیت ایران  نیز درین راستا در مواردی از پاکستان عقب نه مانده که بحث روی آن  خصوصاً در رابطه به تهاجم فرهنگی ایران در افغانستان و تقسیم عملی بعضی مناطق کشور به لبنان دوم  تفاصیل مستقل میخواهد. در مجموع نه ایران و حتی هند هم درین راستا در تقلیل تشنج  در روابط افغانستان با پاکستان چندان علاقمند نبوده و هریک به نحوی مطالبات خویش را دارند.
کشور هند درین میان جوانب مثبت خیر و نیک  زیادی در رابطه به افغانستان داشته در مقایسه به پاکستان و ایران   کشور هند منافع مشترک زیادی با مردم افغانستان داشته که باید به آن توجه بیشتر شود.  درین راستا  بنابر به فتنه های پاکستان جانب افغانی از مکانات هند در بهتر شدن وضع کشور ما افغانستان استفادۀ لازم نه کرده  و در مواردی جانب افغانی حتی فریب دسایس و فتنه های پاکستانی را خورد است. پاکستان با تمام نیرو تلاش خواهد کرد و کرده  است  تا افغانستان  از وابستگی یکجانبۀ افغانستان  در راه بحری  از پاكستان  رهايي نيابد و بندر چاه بهار ایران فعال نه شود.
 
در چنین شرایط اوضاع و احوال منظور از بیان حالت پریشان و مشکل  کشور  و مردم ما  برای چه و هدف ازین تمرکز و بحث برای چه و چه هدف را دنبال و  تعقیب میکنم؟
آیا به تصویر کشیدن وضع صرف به ذات خود هدف است ویا هدفی خاصی مثبتی را تعقیب دارم؟ اگر چنین است که است و هدف مثبت را تعقیب دارم این هدف و مقصد چیست و برای تحقق آن چه باید کرد؟
بلی افغانستان  ومردم ما در حالت بس دشوار، مشکل  و حتی مهلک قرار دارند.  در چار دهۀ اخیر قربانی دادند و جنگ های نیابتی دیگران  به پیش بردند ویا هم زمانیکه توانستند  ازین بازی ها و جنگ دیگران چیزی  برای خود داشته باشند در موارد رهبران و زعمای تحمیل شده برایشان به حق ملت خیانت کردند و فرصت های زیادی طلایی غیر قابل تکرار عصر  به فنا داده شده و در مواردی به فنا داده میشود.
رهبران و شخصیت های ملی قابل قدر به انواع مختلف توسط عمال خارجی و این منابع دشمن در داخل و خارج از کشور به مشکلات مختلف مواجه شده به بهترین صورت از صحنۀ سیاسی خارج شده و یا سر به سلامت نمی برند. مثال های خورد و بزرگ درین راستا آنقدر زیاد است که ضرورت به به ذکر مثال مشخص نیست. به یقین های هدفمند شخصی های ملی مطرح ما جز این منافع دشمن ضد افغانی است. شخصیتهای که میتواند درموارد مانع تطبیق برنامه های دشمنان درکشور میشود ویا میتوانند ملت را آکاهی لازم دهند ویا به طرف خیر دعوت و تنویر کنند، از طرف این منابع دشمن به انواع مختلف از بین برده شده و علیه شان تا سرحد ترور توطیه صورت میگیرد.
در چنین شرایطی  و در چنین شرایط دشوار ضرورت  است تا ملت  با احتیاط و درایت کامل خدمتگاران خویش را شناخته و با درک عُمق و بُعد تمام مسایل مربوط به سرنوشت کشور و فتنه و شرارت های دشمن پی برده و با مواضع رسا و قاطع از خدمتکاران خویش متحدانه دفاع نموده  و مشترکاً کار نمایند.  راه و انتخاب دیگر وجود ندارد. 
در چنین شرایط  باور قطعی دارم که ما به اتکاء به الله  تعالی  و درعالم اسباب به  درایت، پیگیری  و خستگی ناپذیری اولاد صالح وطن  باور داشته  امید واریم که اازین  مرحلۀ  دشوار نیز خارج خواهیم  گذشت. افغانستان و مردم آن درموارد زیادی با وجود ضیاع فرصت های طلایی عصر. دیگر در مرحلۀ دیگر قرار دارند.

در دوقسمت /  بایان قسمت اول

 

 مصالحۀ سیاسی – پاکستان – طالبان و افغانستان

مواضع و راه های حل:  

  • قاطبۀ ملت ما مسلمان اند و الله تعالی بنده های نیکو خویش را بیشتر می ازماید. برماست تا بدون نا امیدی ادای رسالت نموده و به صورت دوامدار در  راه حق،  وطن و مردم  و تحقق اهداف  راستین و عالی اسلامی خویش کار نموده و به  پیروزی حق بر باطل ایمان داشته باشیم و برای تحقق اهداف خویش کار دوامدار و بخاطر رسیدن به حقوق خویش از جمله حق صلح باید کار کرد. خود راقوی و دشمن را به جایش نشاند.

  • تجارب گذشته  وضع را به صورت دقیق درک، و در تلاش پیگیر با شناخت درست از وضع متحد و متفق با اولویت دادن مصالح و منافع علیای کشور که امر صلح و رفاه مردم  در مقدم آن قرار دارد.  بر ضرورت کار  مشترک تمام نیرو های ملی و وطنی  تأکید  دوامدار  مانند ضرورت و امر درست تأکید صورت گیرد. 

  • ادامۀ سیاست مصالحه سیاسی به مفهوم درست کلمه که در آن سخن اصلی راملت داشته باشد و منجر به ملت سالاری شود  یکی از  وسایل اساسی  رسیدن به صلح و رفاه مردم ما میباشد. دقیقاً باید کاری کرد که  افغان نباید وسیلۀ در دست دشمن باقی بماند و متخلف از قواعد بازی از ملت تجرید و به مانند ماهی بیرون از آب  در صورت  ادامۀ لجاجت به صورت طبیعی به  سزای اعمال خویش  رسیده و نابود شود.  

  • جاسوس، خادم و خاین را باید با  مواضع و موقف گیری های آن  در مسایل کشور و جامعه شناخت، عمل کرد این افراد و اشخاص  را باید شناخت و در برابر مطابق قول و عمل آن مواضع داشت. 

در زنده ها قهرمان و خدمتگار دایمی وجود ندارد. ما هر روز با مواضع سیاسی و عمل کرد های خویش باید موقف خویش را ثابت و ادای رسالت کنیم. 
مردم بس حساس و هوشیار اند و اگرخانۀ ما را سوختاندن اقلاُ دیوار های آن پخته شد و مردم درک میکنند که کی در کدام مورد چه موضع وطنی و یا خاینانه دارد که به اساس آن مردم درمورد خاین، بودن و خادم بودن و یا جاسوس بودن شخص قضاوت وموضع خواهند گرفت.  سایر اتهامات بدون سند موجب ورشکستگی وخدت خود ما خواهد شد.
به این ترتیب خاین و خادم بودن هویت قومی، سمتی، رنگی و نژادی ندارد.
اسناد دیگر درین راستا را باید  مراجع امنیتی و کشفی کشور  فراهم و تثبت  نموده و به مراجع باصلاحیت قانونی جهت نهایی سازی تقدیم خواهند کرد.  درین راستا افراط و تفریط سخت مضر بوده و به نفع ما نیست. 

  • ضرورت جدی اصلاح  نظام اداری است. در نظام موجود  ساختار های فساد ساز  دولتی  و اداری  به صورت صریح وجود دارند که باید و باید اصلاح شده و از وسایل تخنیک مدرن در ین راستا استفاده صورت گیرد. 

  • تقویت ارگانهای امنیتی و کشفی دولت باید به صورت حتمی  صورت گرفته و عوض دیکتاتوری افراد  باید دیکتاتوری قانون و فعال بودن نظام مطرح بوده و عملی شود.  بر قانونیت  درین  ارگانها  و اینکه  در امرتصمیم اداری در صورت مخالفت باید سخن اصیل و نهایی را محاکم داشته باشد.  یکی از روش های بس مهم سازنده  این است که باید برای اصلاح نظام کار کرد. 

تسلط مسلکی  وفهم لازم از کار بر اتوریتۀ کار مند دولتی  در پهلوی تقوی سیاسی بس مهم است.  بلند بردن سطح مسلکی و به کار گیری تخنیک مدرن  وایجاد میکانیز مردم استخدام انسانهای متعهد  ووفادار به وطن و قانون بس مهم و باید برای آن میکانیز های تجربه شده در جوامع مستقر بکار گرفته شود.
هر نوع افراط وتفریط مشکل را  مانند مرض مزمن به حالت خطرناک مبدل میسازد. بلی تقوی سیاسی مهم اما فهم مسلکی نیز غیر قابل تعویض است.  تقسیم کرسی های دولتی به کرسی های سیاسی و مسلکی  اصل بسیار مهم در دیموکراسی امروز اس.

  • در مورد خط دیورند« ډیورندلاین»:  مطالبات خویش را رده بندی کردن و بر اساس اولویت و امکانات آنرا در وقت مناسب به صورت مناسب مطرح کردن. اما اگر باکستان بر ما این مساله را تحت فشار و افراطیت و حاکمیت ضعیف در کابل حل کردن میخواهد باز درین صورت مسایل را باید روشن مطرح کرد.  بلی ایران توانست در زمان رضا شاه بهلوی در قرن گذشته مناطق از بلوچستان داده شده توسط استعمار انگلیس به باکستان را به اساس الحاح جانب ایران به زور امریکا وابس بگیرد و افغانستان که شواهد و استناد زیادی حقوقی و تاریخ و انسانی دارد نمی تواند به حق خویش درین راستا برسد؟ مسلما که میتواند و باید برای آن کار کرد و امکانات عملی بالقوه را به تدریج بالفعل کرد و زمینه سازی متناسب نمود.

  • این خط روی کاغذ به صورت تحمیلی از جانب  انگلیس وقت  و سرتیمار دیورند وزیر خارجۀ انگلیس برای هند برتانوی و امیر عبدالرحمن خان  در دیسمبر سال ۱۸۹۳م  مانند  تداوم  تفاهمنامۀ  گروی خط  (لیزنگ) گندمک  بین جانب انگلیسی و امیر عبدالرحمن خان نشانی شد. 

حضور نظامی انگلیس در هرات و مناطق شرقی کشور همراه با سفر سرتیمار دیورند به کابل،  سند تفاهمنامه صرف توسط جانب انگلیسی و به زبان انگلیسی  تهیه و برای امضاء به کشور و جانب افغانی  که استقلال سیاسی نداشت تحمیل شده  و در واقعیت عملاً در محتوی اعلام یکجانبه بوده است.  سرتیماردیورند برای امیر افغانی بازگشته از یازده سال تبعید و آگاهی از سرنوشت تراژیک امیر شیر علی خان و امیر دوست محمد،   ابلاغ کرد یا این سند را امضاء و یا پسران کاکایش که مدعی تخت  و تاج  نیز اند حاضر به امضاء اند و قیامهای علیه امیر هم آغاز خواهد شد،  به اساس این سند کمیسیون در نظر گرفته شد که برای نشانی کردن  خط  در روی زمین  برای مدت سه سال (1893-1897م)  باید کار میکرد و این قرار اظهارات امیر تاکتیک  به تعویق انداختن عملی این تحمیل بود، توظیف شد که این کمیسیون کار خویش را  تا اخیر تمام نه کرد، امیر حداقل در دو سه مورد اعتراض  داشت که این همان نقشه ای نیست که برای امیر از جانب سرتیمار دیورند نشان داده شده بود.  قیام های متواتر مردم پشتون و بلوچ در اعتراض به این توافقنامۀ  با تَشَدُد خونین  جانب پاکستان از قیام بنو  و کربلای بابره  آغاز  شده و تا حال بحالت مختلف  ادامه دارند.  مسأله تحمیل و اکراه در تواریخ به صورت روشن ذکر شده است.
درین توافقنامه در واقعیت  صرف  ساحۀ نفوذ انگلیسی  روشن شده بود که در آن طرف خط جانب انگلیسی مالیات این مناطق را باید جانب انگلیسی جمع آوری و مقدار بیشتر از تفاهمنامۀ لیزنگ گندمک، به جانب افغانی سالانه تحویل  میداد. همچنان توافق شده بود که اگر جانب افغانی میخواهد درین مناطق عملیات نظامی کند میتواند صرف جانب انگلیسی را قبلاً در جریان قرار دهد و بلاخره جانب افغانی میتوانست از طریق این سرزمین ها اسلحۀ  خریداری شده را به افغانستان داخل سازد. 
سرتیمار دیورند در نوشته های خویش بعد از بازکشت  از افغانستان  به انگلستان هیچگاه از سرزمین های طرف شرقی خط فرضی دیورند بنام  جز هندبریطانوی  نه نوشته  ویاد نه کرده است.  این و دهها مطللب، توجیه و منطق دیگر حقوقی که  همه و همه گواه مشخص این است که این موافقتنامه بنا بر تهدید و فشار و بناء بر نشانی نشدن خط در محلات  و به این ترتیب بنا بر مجهول بودن و روشن نبودن محتوی و بنابر  اینکه  ادامۀ لیزنگ گندمک بود از همان ابتدا باطل و قابل اعتبار از همان نقطۀ صفری نیست  که برای این حالت فاسخ بودن در نقطۀ  صفری  اصطلاح  حقوقی (viod) بکار میرود.
اگر برای یک لحظه قابل اعتبار بودن  وغیر فاسخ بودن این تفاهمنامه  و سند اولی را قبول کنیم باید اضافه کنیم که بنابر عدم  مراعات مواد بس اساسی  این تفاهمنامه، مجهول بودن محتوی از همان زمان تخلف و عدم واضح شدن بخش مجهول بنابر عدم تکمیل کار کمیسیون  نشانی کنندۀ خط فرضی روی زمین و بنابر بر اعتراض جانب افغانی مبنی بر اصلیت نبودن نقشۀ ضمیمۀ توافق شده  با امیر  و تخلف صریح از مندرجات  از طرف مقابل  سبب  فسخ بعدی شده که این حالت را  در حقوق (viodable)  مینامند. 
اینکه به صورت معمول در مسایل مشابه موافقتنامه های وقت انگلیس برای ۹۹ سال بوده و اینکه این تفاهمنامه با سه تفاهمنامۀ دیگر ازجانب شورای هفتم افغانستان نه تنها که  راتیفکیشن و تصویب نه شده  بلکی ملغی هم  اعلام شده،  از لحاظ حقوق نقطه  ومرحلۀ ختم نهایی  و اخرین میخ بر تابوت این تفاهمنامه  پنداشته میشود. 
از لحاظ حقوقی بناء بر باطل باطل است. اگر بعضی از شاهان و حکمای بعدی افغانی در زمینه سکوت ویا از کنار آن گذشته  اند چون سند از اصل باطل است لذا بنای باطل بر باطل از لحاظ حقوقی باطل است.
تمام این حقایق و مستندات حقوقی، منطقی و علمی در مطابقت به قوانین بین المللی ملغی بودن  و فسخ بودن این تفاهمنامه را ثابت میسازد. و بالا خره سند در مراجع بین المللی ثبت نه شده و در صورت  خروج  انگلیس از منطقه  مطابق اصول و قواعد  قبول شده باید  سرزمین واپس  به گرو گرفته شده  واپس به مالک اصلی باز گشتانده میشد. و بالاخره در تقسیم  سال  ۱۹۴۷ هند باید همان مناطق در تقسیم هند شامل میبود  ومیشد که در داخل خط اداری هند بود درحالیکه درآن وقت  درخط اداری هند صرف پیشاور و قسمت از دیره جات شامل بود.
این مناطق هم صرف به اساس تفاهمنای گندمک که توسط یعقوب خان  شخصی با حالت روانی غیر نورمال و دیوانۀ  رها شده از هشت سال زندان صورت گرفته بود.    
این  و حقایق زیادی دیگر را پاکستان  و جهان میداند و جهان  میداند که ویتنام، المان، هانگانگ و … با هم یکی شدند و افغانستان هم باید با این تقسیم تصنعی و غیر واقعی  خلاف تمام نورمهای جهانی و انسانی را پایان دهد.  ما در قرن ۲۱  باید با از بین بردن سرحدات متمرکز شده و در روابط انسانها نزدیکی بیاوریم و موانع را از بین ببریم.  همانگونه که فرانسه و جرمنی بعد از جنگ دوم جهانی نزدیک  شده و سرحدات  خویش را از بین بردند باید کار مشترک نزدیک ساختن ملتها کرد.  به یقین چنانچه پاکستان فریب میدهد امنیت به این مسأله ارتیاط ندارد. تروریست های اکثراً  دست خالی وارد شده و اسلحه را یا در مقابل پول ویا از طروق دیگر قبلاً در محلات عملیات خویش توسط گروپ های دیگر ویا ستون پنجم دشمن تهیه میبینند.  دقیقا ایجاد موانع در حدود چیزی کم سه هزار کیلو متر خط فعلی بین افغانستان و پاکستان ناممکن و ارتباط آن به مسأله امنیت فریب بیش پاکستانی نیست. 
بلی اصلا ممکن نیست  و ارتباط  این مسأله به امنیت نیست که سرحدات و موانع جدید ایجاد کنیم.  علت اصلی در پهلوی عوامل دیگر اصلی و فرعی همانا مداخلات و ادامۀ شرارت پاکستان  است که از جهان و مردم بی گناه ما باج میگیرند.  مسلم این است که با علت مکاره گی وظلم پاکستان به این داعیۀ برحق افغانستان و حق مردم پشتون و بلوچ رسیده گی لازم و  کامل صورت نه گرفت و این تراژیدی ملت ما ادامه دارد.
 
پاکستان درین راستا با استفاده از افکار قومی و سمتی و فتنه های منحط قوی بخش از  افراد مزدور و معذور را با گذشت ساده درین مسایل وادار نموده  وعدۀ  هم  ساده لوحانه تحت تأثیر اندیشه های منحط قومی از عظمت و امکانات کشور خویش گذشته و برای بربادی کشور خویش مصروف  کارند. 
افکار بدست آوردن دهلیز تجارتی  و ریفراندم از همان فتنه های اند که  پاکستان  بخاطر آن کار و برای  فتنه های بعدی آماده میسازد.  بمام شواهد نشان میدهد که زمینه سازی ها سوق اذهان مردم برای ایجاد فتنه و دشمنی بین لر او بر  به صورت وسیع روی دست  استخبارات پاکستانی و دشمن است. اشکال مختلف آنرا همه روز در میدیا و مطبوعات و فیسبوک ملاحظه میکنیم.  تروریست ها وارد کابل  شده و بر پارلمان کشور ما حمله کرده و جنایت میکنند در صورت دفاع از کشور  و  امنیت ارگانهای امنیتی ما عدۀ در فیسبوک ظاهر شده و به زبان پشتو حق به جانب جانب با بسم الله و الحمد لله اغاز کرده و جانب افغانی را بخاطر دفاع از نوامیس ملی خویش توهین و تحقیر ضد اسلامی و ضد افغانی و ضد انسانی میکنند. این افراد ای اس ای و گماشته های شان استدلال دارند که گویا کارگران پاکستان را افغانها کشته اند و ….  آیا کار خادم  و کسبه کار که دوست خدا است و با ابلۀ کف دست روزی حلا کسب میکند و به اولاد نفقه می آورد کسی کشته است ویا تروریست، سلاح به دست، حمله کننده و انفجار دهندۀ انسانهای بی گناه؟ أيا دفاع از ترور و تروریست گاهی هم اسلام و اسلامیت است؟ به صورت یقینی نه.
ما در حالیکه میگویم لر او بر یکی است، کسی میتواند به انسانهای بی گناه و عین قربانیان ترور حاکمیت پاکستان چې در افغانستان و چه در تاکستان امروزی زندگی میکند، دشنام بدهد. مسلم که نه.  مردم بی گناه پاکستان امروز و مردم ما قربانی دسایس و جنایات نظامیان پاکستان اند و این حقایق را باید مردم و جهان بداند. هرگونه افراط و تفریط و ایجاد فتنه و تفرقه درین میان به نفع مردم ما نیست، عادلانه نیست و در مطابقت به برنامه های ای اس ای پاکستان  و دیگر دشمنان ماست.  
دهلیز تجارتی به بحر را پاکستان در زمان گذشته  نیز مطرح کرده بود و زمانیکه آنرا رسماً از جانب افغانستان دریافت کرد باز این مطالبۀ جانب افغانی را استخبارات نظامی  پاکستان در بین مردم آنطرف خط  مطرح کرد که این است برادری برادران افغانی تان که برسرتان قیمت  گرفتن دهلیز تجارتی به بحرمانده اند  و اصلا به سرنوشت شما  و آزادی شما برای شان مطرح نیست.
ریفراندوم بخاطر درست نیست که موضوع بحث ما نیست. ما درمورد اینکه کی با کی خواهان زندگی کردن  مشترک است و یا نیست  برای فعلاً بحث نداریم. آن بحث بعدی است و اینکه ولایت لغمان با  ولایت کابل و یا کابل با بدخشان یکجا زندگی کردن میخواهد ویا نه  و یا نوع نظام چه باشد و چه نوع،  بحث است جداگانه و مستقل. 
بحث امروزی آن هم اگر پاکستان تحمیل کردن میخواهد این است که آیا خط و تفاهمنامۀ به نام « ډیورنډلاین»  از لحاظ حقوقی مشروع است و وجود  حقوقی نافذ بودن دارد ویا خیر؟  تمام شواهد و اسناد قانونی وجود که نه . 
لذا  پاکستان نمی گذارد  در افغانستان حاکمیت قوی مستقل به خود به وجود آید. پاکستان تلاش نموده و خواهد کرد که در حاکمیت  افغانستان باید افراد باشند که  منافع پاکستان را تأمین  و از همچومطالبات برحق بگذرند و یا حاکمیت ضعیف باشد که بی خبر از ابعاد کارش به هر خیانت و جور آمد با پاکستان آماده باشد. به یقین تسوید  تفاهمنامۀ امنیتی اخیر بین مراجع امنیتی افغانی و پاکستان که در مطبوعات پاکستان به عنوان ( واه  واه ای اس ای نی کمال کردیا  – واه واه ای اس ای کمال کرد) استقبال شد از همین قماش فریب و نیرنگ پاکستان است. ملت آنرا  نه پذیرفته و نمی پذیرد و زور ملت را حاکمیت های مذکور ندارد. پا فشاری حاکمیت برین تخلفات که شکر خدا آنرا عملاً ملغی اعلان کردند آن اقدام درست است که به زمامداران امور اکیداً سفارش دارم. سرنوشت شاه شجاع و همراهان را همه میدانند.
مسلم که همین حالا در پارلمان افغانستان  و بخش از پُست های دولتی  افغانستان نوکران، اجنتان، اتباع و گماشتگان  خویش را  دارد. که از  مواضع سیاسی پاکستان  و اهداف پاکستان  دفاع نموده و درخدمت شان  میباشند.  این افراد به طروق مختلف عملاً برای نهایی شدن خط  « ډیورنډلاین»  کار میکنند  مطابق به امکانات وسیع پاکستان آنها مطالبات خویش را به صورت وسیع مطابق به توان خویش وسعت داده و میدهند. پاکستان تلاش دارد که  افغانستان باید باغچۀ  عقبی پاکستان و مطابق مطالبات شان جز پاکستان گردد.
شناخت این افراد با نام و ادرس شان کدام کاری مشکل نیست و تقریبا همه ملت مواضع شان را میداند.
 
چنین است وضع  و چنین حالت و مواضع که باید دومراتب وصد مراتب هوشیار بود و هوشیارانه و متحد عمل کرد  و  تا دیر نه شده بیدار شد. 
لوبی های پاکستان درین راستا در سطح  جهانی انقدر قوی اند  که بخش از ابر قدرت ها را هم پاکستان فریب و یا  قناعت داده است. تلاش ایجاد پوسته های امنیتی سه جانبه  بین افغانستان و پاکستان، تلاش برای ایجاد کمیته سرحدی پاکستان افغانستان ( ایجاد باردر منجمنت کمیتی – که جناب حامد کرزی آنرا در عمل صریحاً رد کرد،  تلاش برای محدود کردن نیرو های امنیتی افغانستان و طرح های اینکه بعد از بازگشت نیرو های ۴۸ کشور جهان به اساس فیصلۀ ملل متحد باید نیرو های نظامی کشور های اسلامی به افغانستان وارد شوند و نیرو های نظامی افغانی  به اندارۀ لازم ایجاد نه شوند و بلاخره برنامۀ عدم وجود نیرو های هوایی افغانی در مطابق به خواست  و پا فشاری پاکستان است.
درین راستا معامله کردن و آنرا مطابق خواست پاکستان اعلام کردن خیانت تاریخی ملی غیر قابل بخشش است و عاملان  آن به سرنوشت شاه شجاع و دیگر نوکران دشمن برابر خواهند شد.
بلی این همان خط سرخ است که عبور از آن نه  از صلاحیت این حاکمیت است و نه در توان آن و چنین خیانت ملی را این حاکمیت نیز نه خواهد کرد ونباید بکند.
در قرن بیست ویکم حدود وسرحدات درین کشور های در حال برداشتن است و چنانچه مکرر توضیح کردیم  امنیت  منطقه و کشور به این خط و ایجاد گویا قبر ملانصرالدین که هیچگاه قابل کنترول نه خواهد بود اصلاً ربطی ندارد. این پاکستان است که  اگر برای صلح در منطقه و افغانستان توافق کرده نمی تواند.  اسناد غیر قابل انکار وجود  دارد که پاکستان به ترور و تربیت و صدرو تروریزم  کماکان میخواهد به اهداف شوم و غیر انسانی خویش برسد.  سیاستی که به صورت یقینی قربانی ان مردم بیگناه پاکستان امروز نیز خواهند بود و هستند. 

  • بر حکومت افغانستان است که بلا تأخیر بدیل های رهایی یکجانبه از وابستگی افغانستان به  پاکستان  در مقام اول با بازکردن بندر چاه بهار بدون  وابسته شدن یکجانبه به انها  به صورت متمرکز کار کند.  

  • در مورد استفاده از ابهای طبیعی افغانستان  و دریا های  که در بین کشور های مختلف عبور میکنند، قواعد و قوانین بین المللی وجود دارد که مشکل آبهای افغانستان به کشور های همسایه مطابق به آن  قواعد بین المللی و ناظرین جهانی حل شود و حل شدنی است اما نمی شود که تمام آبهای طبعی افغانستان را همسایه ها یکسره میخورند و به جانب افغانی حق استفادۀ  آنرا نمی دهند.

  • در قسمت مطالبات راه ترانزیتی پاکستان، عبور و مرور وسایط آن  کشور در خاک و از خاک افغانستان با روابط بالمثل ممکن است و باید درین مورد تفاهمات موافق قواعد و قوانین جهانی و مساوی صورت گیرد.

  • افغانستان کشور مستقل است و به پاکستان و جهان باید تفهیم شود که ما و سرزمین ما به ضد کشور دیگر استفاده نمی شود و نه خواهد شد  و در صورتیکه چنین شود  حاضریم در محاکم جهانی جوابگوی آن باشیم.  ما حق داریم با جهان روابط داشته باشیم و این انتخاب  حق ماست.

  • به پاکستان باید تفهیم شود و به جهان باید رسانیده شود که پاکستان از ما چه مطالبات ناروا دارد. 

مسلم این است که  پاکستان در خرابی افغانستان و جنگ سهم داشته و دارد. اقرار زعمای این کشور و مستندات دیگری است که  نیرو های کشفی کشور ما باید  در مستند سازی آن کار کنند.
به حاکمیت  پاکستان به صورت دوامدارباید تفهیم شود که قرار شواهد پاکستان بر وضع مسلط نیست.  جهان باید از جزیه پرداختن به پاکستان  به علت این حالت هم  دست بردار شود که ان کشور این پولها را رد غیر از هدف اصلی به مصرف  میرساند.
 پاکستان نباید با سیاست صدور ترور مردم خود، جهان و قبل از همه افغانستان را به تهدید مواجه ساختن و خطر صلح جهانی شود. ما در مورد تسلط بر طالبان و مخالفین مسلح افغانی تسلط ندارد و نباید ازین وضع سوء استفاده نموده و دست از فشار وخراب کاری بردارد ورنه به روش بالمثل  یک مسألۀ به مفاد کسی نه خواهد بود. کشور های منطقه افغانستان و پاکستان یکجابا هند و کشور های آسیای میانه میتوانند در صلح زندگی کنند و سیمای منطقه را تغیر مثبت دهند که منجر به رفاه و آسایش مردم منطقه گردد.

  • برحکومت افغانستان از  برخورد های برمثلا از امکانات بالقوه که ما دارم استفاده نموده تا پاکستان را از مطالبات ناحق و زور منشانه و ناروا توقف داده و مطالبات برحق مردم افغانستان تحقق یابد. (تفاصیل وسیع دارد.)

  • مخفی ساختن دوسالۀ  مرگ و یا قتل ملاصاحب محمد عمر از جانب افغانی عدم صداقت جانب  پاکستان را نشان و ثابت میسازد.

  • در مورد تلاش پاکستان مبنی بر سهم دادن برای پاکستان در انتخاب  کادر های در کرسی های دولتی یک خواست نا جایز و غیر قابل قبول است.

  • امتیاز گیری برای طالب و یا هر  حزب و سازمان دیگر حق کسی نیست مرجع اصلی انتخاب مردم است. مصالحۀ توافق برای حاکمیت مردم است که مردم سخن اصلی انتخاب و انتصاب را داشته باشد. معامله درغیاب ملت و امتیاز گیری به این نام به صورت قطع قابل قبول نیست و باید رد شود.

 
به این ترتیب  حالا دیگر به کسی پوشیده نیست که  اگر دراین بازی  (چنانچه جنرال دورانی رئیس اسبق ای اس ای در مصاحبه به تلویزیون الجزیره آنرا نام میدهد ) و این  قربانی مردم و کشور ما  در مراحل معینی از جمله  بخاطر سقوط کمونیزم  و ضربه زدن به  دشمن منطقوی ابرقدرت های جهانی  ازجمله  حاکمیت ایران توجیه داشت  و مردم  بی گناه منطقه و در رأس مردم ما  درین  راستا  قربانی های بزرگ  دادند، کشور و  مردم ما  را سوختاندن  و جنرالان پاکستان درین راستا جیب پُر کردند و حضور نظامی در منطقه توجیه شد. درین مرحله که این اهداف تحقق یافت و یا در حال تحقق اند  درین صورت  ادامۀ عین سیاست توسط  آی اس ای  پاکستان دیگر به هیچ صورت همین توجیهی را هم  که داشت دیگر ندارد.  به این ترتیب  ادامۀ شرارت و صدور ترور و وحشت از جانب پاکستان  به جز ادامه قربانی و تراژیدی ملت و سوختاندن کشور ما معنی دیگر ندارد.  با تعجب فهم سخن  ونقل قول را حال میدانم که یکی از صاحبمنصبان ارش نظامی باز گشته از افغانستان  یکنیم سال قبل در  اروپا اظهار داشت که دیگر ملاعمرو طالبی وجود ندارد. تعجب کردم چه میگوید. حال درک کردم که  منظورش همان کشته شدن و یا مردن ملامحمد عمر اخونزاده بود.
این  حالت ثابت میکند که  پاکستان به به سیاق ضرب المثل مشهور: « گربه ای پیر را ترِک و بازی جدید نمی توان آموخت» کماکان همین صدور ترور و وحشت را  بلد است و برنامه های خیوش را کماکان  دنبال میکند.
  واما اگر جنگ سرد از نو آغاز شده  و حلقات معین جهانی هنوز با  رژیم اخوندی ایران تصفیۀ حساب نه کرده اند و برنامۀ  از بین بردن سلاح اتومی پاکستان  و تقسیم مجدد منطقه هنوز تکمیل نه شده  و در ین  بازی دیگران  پاکستان باز هم مجری پروژۀ  قبلی صدور ترور و دهشت  است.  درین صورت بر زعامت کشور ماست تا دیگر نگذارد کشور ما بسوزد و مردم ما قربانی دهند.  
باید الفبای سیاست را اموخت و  درک کرد که در سیاست منافع است و مصالح، در سیاست خیر و خیراتی نیستند.  دوست و دشمن دایمی وجود ندارد. این دوستی و این دشمنی به اساس منافع تعیین میشود.  باید درک کرد  صلح گدایی نمی شود.
بر حاکمیت ماست که از تمام امکانات وسیع دست داشته  استفادۀ درست کرد و دیگر نگذارند   که افغانستان را  بخاطر دفاع از تمامیت و موجودیت پاکستان بکار برده و افغانستان گاو شیری برای پاکستان شود و به این ترتیب پاکستان کما کان از  ملت ما و جهان جزیه بگیرد.
زعمای ما باید درک کنند که حق داده نمی شود بلکی گرفته میشود و صلح و آسایش حق ملت ماست.
باید با شناخت  حق خود و  حق دیگران  با  استفاده از وسایل و بکار گیری درست آن خود را به صلح و آسایش  رسانیده و اولویت های خویش را مشخص و پيگیرانه در عملی کردن آن تمام  نیرو های ملی و متحدین طبیعی داخلی، منطقوی و جهانی را به وحدت عمل کشاند. 
عدم مراعات اصول  و قواعد قبول شده  و تجربه شده و تجربه کردن دشمن تجربه شده و دل بستن به آن چنانچه از حرکات بخش از زعمای کشور مشهود است ما را به جای نمی رساند و کماکان فرصت های طلایی غیر قابل تکرار عصر به هدر داده میشود.
بر حکومت وحدت ملی است تا عوض  چنه زنی ها و مشاجرات بر تقسیم غنایم در بین حاکمیت و تیم های حاکم  عامل ادامۀ موفقانۀ برنامه های شرارت پاکستان نشده و  به تراژیدی ملت ادامه  نه دهند.
با چنین روش بابخردانه  در مواردی  ممکن به اهداف قصیر المدت  شان نایل آید اما ما را  به صلح پایدار نه خواهد رسانید .
لذا با درک عُمق و بُعد حقایق فوق و درک ماهیت  افغان ضد و افغانستان ضد  پاکستان و ادامـۀ شرارت  آن  باید خود، موقف  خود و حقایق را  به صورت عینی درک کرد و با یک قوت و وحدت عمل در مسایل ملی و شترک مشترکاً  کار کرد.
دوست و دشمن را شناخت و نه گذاشت مردم ما  دیگر قربانی سیاست  های دشمنان در رأس استابلشمنت پاکستان   و شرارت شان شده، مردم و کشور بیشتر ازین بسوزد.  
                                                                                                                                                                               پـایان قسمت دوم /  قسمت آخری
تیلفون: ۰۰۴۴۷۸۸۶۴۷۴۶۳۸