آرشیف

2017-6-4

گل رحمان فراز

مردم آتش گرفته اند و “غنی” انرژی!

مردم آتش گرفته اند و "غنی" انرژی!

حمله خونین روز چهار شنبه نه تنها قلب کابل را تکان داد و مردم افغان را به سوگ نشاند، بلکه حالت چراغانی برج ایفل را به تاریکی و همدردی کشانید. این خود روایت همدردی به انسانیت و احترام به حقوق بشر است که کشور های حامی حقوق بشر درک کرده اند و به درستی عملی هم می کنند.
 
تنها ماییم که دین را ابزار رسیدن به اهداف اخذ قدرت و ایجاد محیط سیاسی برای مان و روند افزایش عایدات اقتصادی مان قرار داده ایم. باید دانست که قبل از دینداری، بذر انسانیت بر روی زمین انداخته شده است تا اول به منزلت حقوق بشری پی برده شود و بعد برای ابقای سالم و رهنمایی بشر دین معین شود و مردم با پیروی از آن سعادت مندی خویش را جستجو کرده و به درستی دریابند.
رئیسجمهور غنی بد بختانه از احساس و همدردی حقوق بشری آگاهی و احساس ندارد، تکراری شدن روند انتحار و انفجار وی را علاقه مند اجرای آن کرده است! او حالا صدای انفجار را همانند آهنگ دل انگیز موسیقی وسیله راحت کننده دل و تسکین غم می داند که با انفجار ها و انتحار ها لذت می برد.
مرگ تدریجی حکومت بی اساس و مبتنی بر جورآمد به اصطلاح وحدت ملی و زعامت رئیسجمهور غنی فرا رسیده است و اتفاقا حاکمیت مشروعیت این حکومت از بدو فاصله گرفتن همه شمولی اقوام، رهبران اقوام دیگر، انتحار های جانگیر، انتقاد های تند شهروندان  و کنترول کشوری با دستان یک گروه هر یک: اتمر، استانکزی، رحیمی، غنی…! رو به اختتام بوده و به سرانجام کارش رسیده است.
غنی در مقابل حمله مرگ آفرین انتحاری سکوت استراتیژیک اختیار نموده است با آنکه مردم در شعله آتش می سوزند ولی او انرژی می گیرد تا قوی، قدرتمند، توانا و پر انرژی باقی بماند.
ادامه روند به روال کنونی یاس به وجود می آورد و کاملا ناامید کننده است. حالا احدی را نمی بینم که رضایت مندی مطلوب از روند کار حکومت وحدت ملی داشته باشد؛ شاگرد و استاد از نبود امنیت و عدم فراهم آوری محیط آرام برای جذب مطالعات سخن می گویند،  مامور و مدیر از معاش ناچیز و دیر پرداخت حکومت گپ می زند، کسبه کار، تاجر و فروشنده از کندی خرید و فروش می گوید، کارگر و روز مزد از بیکاری داد می زند، دانشمند از روزگار دشوار و آینده نا معلوم در تشویش است، پدر برای نان آوردن خانه جان می دهد ولی چیزی حاصل نمی کند و مادر از آینده فرزند اش سخت در تشویش است.
مردم افغانستان در منجلاب نا امیدواری، بد بختی و رنج گیر مانده اند، نه راهی برای فرار از وضعیت اضطراری دارند و نه حوصله ی برای تحمل مشقت های کنونی! دوزخ از حالا پیش منظر زندگی مردم افغانستان قرار گرفته است و مسلما نمی دانند چه کنند و به چه راهی سعادت دنیوی خویش را بجویند.

نویسندهگل رحمان فراز