آرشیف

2014-10-24

دوکتور محمد عابد حیدری

محمد اسماعیل خان هراتی

قبل برتحریر چند سطر به ارتباط  شرح حال مرحوم الحاج محمد اسماعیل خان هراتی ، مشهور به  اسماعیل سیاه ؛ انگیزه این تصمیم پیشکش میگردد. دوسال قبل در جریان کار یک نشست علمی ، از یک دانشمند تاجکستانی شنیدم (شرح اش درزیر آورده میشود) که محمد اسماعیل خان هراتی در ایام نو جوانی مدتی حاکم و والی ولایت غورات (غور فعلی) بوده است. این جمله برایم جالب بود. من قبلآ چنین چیزی نشنیده  ، در کدام کتاب ویا مجله ای  هم  نخوانده بودم .  درهمان وقت تصمیم  داشتم  با مراجعه  به منابع ،  در مورد معلومات حاصل ،  و چند سطری درمورد بنگارم  ، که متاسفانه بدلیل مصروفیتهای تحصیلی این خواسته برآورده نشد. چند روز پیش دریک نوشته ای خواندم  که قریه محل تولد مرحوم حاجی اسماعیل سیاه  « تولک » نگاشته شده بود .( متن در زیر خوانده شود)
 مطالعه  این نوشته  سبب شد تا درمورد روشن شدن موضوع ، ربط احتمالی اسم قریه ( تولک ) کرخ هرات ، با ولسوالی / شهرستان  کنونی تولک ولایت غور، گفته های دوسال قبل دانشمند تاجیکستان ودر اخیرهم با اختصار به شرح زندگی  اش پرداخته شود. بخصوص وقتیکه متوجه شدم تاریخ وفات او هفته اول ماه عقرب است ، و تا چند روز دیگر شصت ونهمین سال وفاتش تکمیل و هفتادمین سال آن آغاز میگردد، تصمیم بر آن شد تا اینکار در همین مقطع زمانی عملی گردد.
اول : درمورد محل تولد حاجی اسماعیل خان هراتی مشهور به سیاه ، در  روزنامه اصلاح ، شماره (72) سال (17) یکشنبه (12) ماه عقرب سال (1324) خوشیدی. در صفحه اول ، ردیف پنجم ، با عنوان " وفات شاعر معروف هرات " خبری با این متن به نشر رسیده است :
" هرات :  قرار اطلاع واصله شاغلی محمد اسماعیل خان مشهور به اسمعیل سیاه ، شاعر معروف هرات ساعت (6) بجه صبح روز(4) عقرب به عمر (91 ) سالگی در قریه ( تولک ) مربوط حکومت محلی ( کرخ ) وفات نموده و مدیر مطبوعات هرات از طرف وکیل نائیب الحکومه به آنجا رفته و در مراسم تدفین او شمولیت ورزید. (انا لله و انا الیه راجعون) " طوریکه ملاحظه شد ، اسم روستای محل تولد حاجی اسماعیل « تولک »  نگاشته شده است. اکثریت خواننده گان محترم میدانند که یکی از واحد های اداری ولایت غور به همین اسم است . یعنی ولسوالی  / شهرستان  تولک ولایت غور .  بخاطر روشن شدن صحت و سقم  خبر روزنامه اصلاح در ارتباط با اسم روستای محل تولد موصوف ، مراجعه به سایر منابع ضرور پنداشته شد. در نتیجه معلوم گردید که اسم قریه محل تولد مرحوم حاجی اسماعیل خان هراتی در خبر روزنامه اصلاح اشتباه نگاشته شده است. درهمه منابع ، مانند  مقاله تحقیقی  محترم محقق  نیک سیر عضو علمی اکادمی علوم افغانستان  " شناختی از اسماعیل سیاه " ، کتاب ادبی / تاریخی  " سیاه و سپید اندرون " تالیف محترم عبدالغفور آرزو ، از انتشارات ترانه  درمشهد ،  چاپ پائیز 1377 خورشیدی ، و بعضی مقالات دیگر ، ( منهای روزنامه اصلاح ) اسم قریه محل تولد حاجی اسماعیل خان هراتی  « توتک »  « توتک محال / توتک محل » حکومت محلی کرخ هرات نگاشته شده که به شک و شبهه پیش آمده نقطه پایان میگذارد. به این ترتیب باید نگاشته شود که ؛  قریه محل تولد اسماعیل سیاه « توتک » درست است نه « تولک »       
دوم: ماه دسمبر 2011 میلادی، بخاطرقرائت مقاله ام در سمینار علمی تحقیقی که از طرف انستیتوت شرق شناسی اکادمی علوم جمهوری تاجیکستان در دوشنبه شهر دایر گردیده بود ، اشتراک داشتم. درتفریح کار سمینار توسط استاد رهنمایم بعنوان محصل دکتورای رشته تاریخ ، اصلآ از افغانستان و اکنون مهاجر در ناروی ، به تعدادی از دانشمندان معرفی شدم. یک تن ازآنها پرسید از کدام ولایت افغانستان استی؟ جواب دادم از ولایت غور در مرکز افغانستان و نزدیک به هرات. گفت میدانم غورکجا موقعیت دارد . از من پرسید که : تو به ا لفبای نیاکان (در تاجکستان به الفبای عربی ، الفبای نیکان میگویند) بلد هستی . جواب دادم بلی با الفبای عربی فارسی می نویسم. پرسید در مورد محمد اسماعیل خان والی سابق غور چه  خوانده ای و چه میدانی؟ عاجل  جواب دادم  که اسماعیل خان  والی غور نبوده ، دردوران حاکمیت مجاهدین و بعدآ درچند سال اول دولت آقای کرزی والی هرات بود و اکنون وزیر آب و برق افغانستان است. با تبسم اظهار داشت با این اسماعیل خان وزیر کاری ندارم. من اسماعیل خانیرا  که  شما با لقب " سیاه " میشناسید ، میگویم . من اسماعیل خان مولف مجموعه اشعار " سگ و شغال " را میگویم .  بهمین ترتیب چیزهای بیشتری گفت که بخاطرم نمانده است. من که از اینهمه معلومات او ، و بیخبری خود ، نهایت احساس ناراحتی میکردم ، جواب دادم متاسفانه در مورد چیزی نمیدانم. اظهار داشت که محمداسماعیل هراتی در ایام نوجوانی حاکم و والی  ولایت تو یعنی ولایت غورات بوده است. چون تو از غور هستی ، من از تو پرسیدم و فکر کردم شاید چیزهای در مورد او از مردمان غور شنیده باشی. بعداز شنیدن اسم اسماعیل خان مشهور به " سیاه " و سوال این عضو اکادمی علوم تاجکستان ، دوران شاگردی ام در لیسه ابن سینا کابل یادم آمد.  درست سالهای 55 و 56 خورشیدی بود که از هم صنفیهای هراتی خود در مکتب ابن سینا اسم اسماعیل سیاه را شنیدم. بچه های هرات چیزیهای زیادی ( طنز، شعر، بذله گوئی ، حاضرجوابی و … ) را به او نسبت میدادند. اسماعیل سیاه ، تقریبآ ملا نصرالدین  بچه های هرات بود. از زبان آنها طنزهای زیادی که میگفتند از اسماعیل سیاه است ، شنیده بودم . همچنان یک خاطره دیگر از بذله گوئی و حاضر جوابیهای مربوط به اسماعیل سیاه  راکه در دوران دانشگاه  و آنهم  توسط  یکنفر از دانشجویان ایرانی که در دانشگاه کابل درس میخواند (درین وقت تعدادی از جوانان مربوط به حزب توده ایران که با خانواده های خود و یاهم مجرد از ایران فرار و بکابل آمده بودند ، در موسسات تحصیلات عالی درس میخواندند) شنیدم و برایم بسیارجالب بود ، نیز یادم آمد . به دو دلیل اینجا آورده نشد. اول اینکه به صحت بودنش چندان باور ندارم ، و در ثانی از جمله ای شوخیها و بذله های نه همگان پسند اسماعیل سیاه است که ننوشتن اش بهتر است . دو موضوع فوق الذکر باعث گردید تا این سطور به تحریر اید.

شرح مختصری از زندگینامه حاجی محمد اسماعیل سیاه : 
 الحاج محمد اسماعیل سیاه ، فرزند ملا عبدالاحد است که در سال(1236 ) خورشیدی در روستای توتک مربوط شهرستان / ولسوالی کرخ ولایت هرات دیده بجهان میگشاید . بعد از کسب علوم مروجه عصرش ، وارد کارهای دیوانی و دفتری میگردد. در همه منابع که در فوق از آنها اسم برده شده ، حاجی اسماعیل سیاه  شاعر، بذله گو ، شخصیت سیاسی ، فرهنگی و اجتماعی معرفی شده است. اسماعیل خان سیاه که متولد دوران امارت حبیب الله است ، خود شاهد تحولات بزرگ از جمله کسب استقلال سیاسی از انگلیس ،دوره ده ساله و بعدآ سقوط حاکمیت رژیم جوانان افغان برهبری شاه امان الله  که  اسماعیل  " سیاه " آن رژیم را از دید خودش ( بدلیل تندرویها و غرب مشربیهای شاه )  خوب نمیدیده، و این موضوع درابیات متن مثنوی سگ و شغال  روشن است. حاکمیت کوتاه مدت حبیب الله کلکانی ، بقدرت رسیدن نادرخان و برادرانش که منجر به تشکیل رژیم استبدادی گردید .بهمین ترتیب کشته شدن نادر و بقدرت رسیدن پسرش محمد ظاهر شاه ، بوده است. سال تولد و عمر اسماعیل سیاه در نوشته محقق نیک سیر و خبر " وفات شاعر معروف هرات " منتشره شماره 72 روزنامه اصلاح که در فوق نگاشته شده ، تفاوت دارد. روزنامه اصلاح سال تولد اشرا ننوشته ، اما  وفات او را  به عمر (91 ) سالگی قید نموده است. حالانکه محقق نیک سیر که اکثریت نویسندگان از نوشته او کاپی برداری نموده اند ، سال تولد او را سنه 1278 قمری ، سال وفاتش را  همان 1324 خورشیدی ، اما بعمر (86 ) سالگی نگاشته است. طوریکه ملاحظه میگردد بین این دونوشته مدت پنجسال تفاوت موجود.
آنچه درین بخش بیشترمطمع نظر است ، والی  یا حاکم غور بودنش است . در همه نوشته ها ، منجمله مقالت " شناختی از اسماعیل سیاه "  و رساله " سیاه و سپید اندرون " آمده  که اسماعیل سیاه  در آوان جوانی حاکم و والی غورات (غور کنونی ) بوده است . با این نوشته ها ، دیگر در صحت و سقم این که موصوف مدتی حاکم و والی غورات بوده ، شک و  تردیدی باقی نمیماند، لاکن سالهای دقیق این وظیفه در هچکدام  ازمنابع ذکر نشده است. 
بروایت نیک سیر ، اسماعیل سیاه شاعر وارسته و شوخ طبع بوده ، عمریرا با شعر نظم گونه بسر آورده و در بسی قالبهای شعری طبع آزمائی نموده که متاسفانه در باره زندگی و کارکردهایش غیر از دو – سه اثری که از آنها در ذیل اسم برده میشود ، دیگر نشانه ای در دست نیست. آثار او اینها اند :
دیوان شاعر آزاد : مجموعه ای از غزلیات ، قصاید و ساقینامه شاعر است که در (193 ) صفحه در مطبعه دانش شهر هرات در صفر المظفر 1348 قمری طبع گردیده است . 
مثنوی سگ و شغال : این رساله شعری در سال 1348 قمری سروده شده و در سال 1367 خورشیدی در تاجیکستان به چاپ رسیده است . و نیز متن کامل آن در رساله سیاه سپید اندرون ،آمده است. 
مطایبات : این اثر بالوسیله استاد محمد علم غواص در سال 1354 خورشیدی جمع آوری گردیده و به خط خوش استاد مشعل خطاطی شده که متاسفانه تا حال اقبال چاپ نیافته است . همینجا یک خاطره خودم در ارتباط با موضوع خطاطی استاد مرحوم محمد سعید مشعل غوری :       
( در سالهای اخیر ریاست جمهوری داکتر نجیب الله که فضای فرهنگی  و سیاسی تا حدودی باز گردیده بود ،یک تعداد احزاب سیاسی اعلان موجودیت  و مراکز فرهنگی – ادبی نیز تاسیس گردید که یکی از آنها " انجمن ادبی هرات باستان " بود که به تلاش تعدادی از فرهنگیان " هرات باستان " ،کمک پولی  تجار هرات و حمایتهای معنوی مرحوم خالقیار تاسیس گردید. هرات باستان بمفهوم ولایات چهارگانه ای ( هرات ، غور ، فراه و بادغیس ) بود. بنمایندگی از غور ، من در جلسات مقدماتی آن شرکت میکردم. مرحوم پروفیسور دوکتور جلال الدین صدیقی آمر دیپارتمنت ما یکی از طراحان و پیشتازان انجمن مذکور بود . بعلاوه حضور دریکتعداد از نشستهای مقدماتی ، چند نوبت از من دعوت بعمل آورد بخانه اش رفته ، در کار ترتیب ، بخصوص باز نویس و پاکنویس متن اساسنامه و برنامه انجمن اورا یاری برسانم . صدیقی مرحوم متن را میخواند و من با ماشین تائیپ که داشت ، متن را تائیپ میکردم . یکروز به کار مهمتری مصروف گردید و از خانمش خواهش نمود تا متن را برای من بخواند.شوخی نموده ، اظهار داشت عابد جان بعلاوه اینکه استاد وهمکار دیپارتمنت ماست ، وطندار و از غور است. با شنیدن کلمه غور ، خانم محترمه شان بدون مقدمه پرسید استاد مشعل هم از غور است . تو اورا میشناسی ؟ من جواب دادم که بلی بسیار خوب میشناسم . اظهار داشت که دوست بسیار خوب و نزدیک غواص صاحب است . یکی از کتابهای ایشانرا با خط زیبای خود نوشته است . از کتاب هم اسم برد، اما من که تا آن زمان نمیدانستم غواص کیست و مشعل چه کتابی را برایش خطاطی نموده ، به ادامه بحث کمتر علاقه نشانداده ، به کار تایپستی متن ها ادامه دادیم . باز پرسید مشعل را چقدر میشناسی ؟ من جواب دادم که ما از یک ولسوالی هستیم . گاهی که بکابل تشریف می آورند ، ایشان را ملاقات میکنم .خاطره  سال 1359 را که مشعل صاحب بکابل آمده بود ویکروز در داخل صحن پوهنتون با استاد سراج  الدین  سراج روان بودند و استاد سراج من را به ایشان معرفی نمود، برایش بازگو نمودم . خانم صدیقی صاحب  تقریبآ همه اعضای خانواده مشعل صاحب را به اسم میشناخت و بمن معرفی کرد. بعد ازمطالعه نوشته نیک سیر درمورد کتاب " مطایبات " ،  فهمیدم که هدف خانم  داکتر صاحب صدیقی که دختر غواص صاحب بود ، کدام کتاب بوده است. ) 
درمقاله " شناختی از اسماعیل سیاه " به نقل از غواص آورده شده که : "  مطایباتی که درین مجموعه تدوین و گرد آوری شده ، محصول زحمت کشی نویسنده است که در هر محفل و هرجا از معاصرین و مصاحبین حاجی [اسماعیل ] شنیده ام … به همه حال شخصیت بینظیر حاجی و صراحت لهجه و روح انتقادی و قوت محاضره و لطیفه گوئی اش درین مجموعه پیداست . "
حاجی اسماعیل سیاه نه تنها درعرصه های سیاسی ، اجتماعی ، اداری ، اقتصادی ، اخلاقی …. اشعار و سروده های دارد ، بلکه مضامین و اشعاری منصوب به او نیز وجود دارد که از نگاه عرف ، آداب اجتماعی و اخلاقی ، حتی درموارد مذهبی ناپسند وکراهت آور بوده اند . همانطوریکه درفوق به نقل از روزنامه اصلاح ذکر شد ، موصوف در(4) عقرب 1324 خورشیدی وفات و درجنب شمالی زیارتگاه حضرت صاحب کرخ بخاک سپرده شده است . ازاو دو پسر به اسمهای عبدالله و عبدالخالق باقیمانده است که در کرخ زندگی داشته اند . دراخیر هم چند بیت وبذله گوئی منصوب به او :

    میخواستم که ملت ما محترم شود
در روی روزگار به صنعت علم شود

هرفردی از ملل برسد بر حقوق خود
یعنی که رشوه برطرف وظلم کم شود

    ارکان دولت از سر شفقت به اتفاق
کوشش چنان کنند که قلع ستم شود

 عدلیه بر وظیفه تفخر کند مدام
امنیه حسن خدمت خود را رقم شود
     **********

    یا رب عنایتی که ره عشق پویما
روی از جهان بتابم و سوی تو رویما

   در صولت رضای تو طول لسان کنم
وز روی شوق حمد و ثنای تو گویما
*******

   ای جگر تاچند ریزد آسمان خون ترا
تاکی افشاند به مژگان اشک گلگون ترا

  چشم خونین،گوش سنگین،سرگران ازبهر جاه
درد این سودا  پریشان کرد شمعون ترا(؟)
******

روزی والی کابل به هرات می‌آید و همراه با اسماعیل سیاه برای خوردن پکوره به بازار می‌رود. والی در حال خوردن پکوره‌است و اسماعیل سیاه در حال خوردن و یا چوریدن استخوان. والی که در حال پکوره خوردن است با استفاده از فرصت خطاب به اسماعیل سیاه می‌گوید: شما هراتیها که این همه استخوان می‌خورید پس سگ‌های شما چی می‌خورند ؟ حاجی بلافاصله جواب می‌دهد « پکوره »

( اوسلو : اول عقرب 1393 خورشیدی )