آرشیف

2014-11-21

دوکتور محمد عابد حیدری

دلتنگ از آنِ که سهیل ات زده سیلی

 

زندگی بعنوان یکی از مواهب بزرگ خداوندی ، هدیه ای است که باید همه آنرا طبق احکام الهی صمیمانه پاس بداریم. تحریر وبه تصویر کشیدن این موهبت الهی را زندگی نامه (بیوگرافی) گویند. در مشرق زمین بطور عام و در کشور ما طورخاص ، نگارش زنده گی نامه چندان معمول نبوده و حتی امروزه هم کمتر شخصیت علمی – فرهنگی را سراغ داریم که از خود چند صفحه ئی را بعنوان زندگینامه به ارث گذاشته باشد. ویا هم اعضای خانواده و دوستان ایشان دست به چنین کاری زده باشند. برعکس شرق ، در جهان غرب فرهنگ زندگینامه نویسی معمولتر بوده است. کسانی زیادی را در جمع دانشمندان و سیاسیون مغرب زمین سراغ داریم که خود به تحریر بیوگرافی خویش پرداخته اند . درتحریر همچو زندگینامه ها تمام کیف وکان زندگی یک شخص بیان میگردد. میتوان نگاشت که تحریر شرح حال شخص بقلم خودش ، بهترین و کاملترین نوع زندگینامه نویسی بشمار میرود. به مصداق این بیت:

ای برادرهیچکس بهتر زتو نشناسدت

زآنچه هستی، یک سری مو خویشرا افزون منه

ازآنجائیکه اکثریت مردم کشور از نعمت سواد محروم وعده ئی هم که سواد داشته ، متاسفانه به چنین کاری مبادرت نورزیده اند. به همین دلیل زندگینامه ای اکثریت شاهان ، علما و دانشمندان ، پیشوایان مذهبی و شخصیتهای سیاسی و اجتماعی کشور، اکثرآ توسط مورخان … به تحریر آمده است. 
زندگینامه آنطوریکه درنزد بعضیها مفهوم شده ، تنها به نوشتن اسم ، سال و محل تولد …. وسرانجام بحق پیوستن شخص یا اشخاص خلاصه نمیگردد.چیزیهای بیشتری است که باید بنگارش گرفته شوند. 
برنامه دارم تا به نگارش زندگی نامه پدرم (رح ) به پردازم و درتحریر آن از روش نه چندان مروج در بیوگرافی نویسی های گذشته استفاده نمایم . میخواهم در به تصویر کشیدن ابعاد مختلف زندگی پدرم ( اداری ، اجتماعی ، فرهنگی …) از نظرات دوستان ، آشنایان ، هم صحبتان ، همکاران ، … خلاصه همه دوستان گرانقدریکه با آن مرحوم شناخت و معرفت داشته اند ، بهره برده وبا استفاده از نظرات آنها که بحق نهایت ارزشمند اند ، شرح حال مفصلتری تحریر و تدوین نمایم . 
تاجائیکه میدانم تعداد زیادی از نخبه گان و قلم بدستان غور با پدرم میرزا غلام حیدر غوری شناخت و معرفت داشته ، بدون تردید از آن مرحوم یادها و خاطره ها دارند که من ازین سروران صمیمانه میطلبم که تا لطف نموده ، از تحریر و ارسال یادها ، خاطره ها ، دیده ها و شنیده های خویش دریغ نفرمایند . بخصوص از دوستان محترم که از داخل وخارج کشور با سایت جام غور همکاری قلمی دارند ،آرزو دارم با ارسال یادها و خاطرات شان به صفحه جام غور و یاهم ایمل آدرسم که در ذیل نگاشته میشود ، محنت گذارند. از همکاری شان قبلآ ممنون و متشکرم.

 

 

زندگینامه مختصر میرزا غلام حیدر غوری

 

زندگینامه مختصر میرزا غلام حیدر غوری

مرحوم میرزا غلام حیدر غوری فرزند محمداسحق ، نواسه محمد اسماعیل در خزان سال 1300 خورشیدی (مطابق 1922 میلادی ) در حکومتی غور تیوره در یک فامیل مسلمان ، متدین و از نگاه اقتصادی متوسط الحال بعنوان نخستین فرزند خانواده پا به عرصه زندگانی گذاشت. والدین غلام حیدر غوری آنطوریکه لازم بوده، از سواد خواندن و نوشتن دری بهره مند نبودند . لاکن بخواندن و تلاوت قرانکریم بلدیت داشتند. شخصآ بار ها شاهد تلاوت قرانکریم توسط مادرکلانم بوده ، بخاطر می آورم که کلانترین قرانکریم خانه را که پشتی چرمی دبل داشت بر « ریل » کلان خانه میگذاشت ، نزدیک ارسی (کلکین ) نشسته وکلام ملکوتی خداوند ( ج ) را تلاوت میکرد. 
غلام حیدر غوری مانند سایر کودکان زادگاهش در مسجد و نزد ملا امام به خواندن و نوشتن آغاز مینماید. بقول خود مرحوم ، خواندن و نوشتن را خوب فرا گرفته بود که شامل مکتب سه صنفه جدیدآ تاسیس شده حکومتی تیوره گردید و سه سال را با موفقیت سپری نمود. از آنجائیکه قبله گاهش علاقه داشت تا فرزندش ملاامام شود ، او را بخاطر آموزشهای بلندتر تعلیمات دینی وادار مراجعه نزد علمای دینی مینماید. بعداز کوتاه زمانی چون دیگر ملای محله به خواسته ها و تقاضاهای درسی اش جوابگو نمیباشد ، لاجرم تصمیم میگیرد تا نزد کدام عالم جید مراجعه نماید. بهمین دلیل غرض ادامه تحصیل بیشتر نزد مرحوم ملا یار محمد مشهور به حاجی خطیب ( آنمرحوم چندین دهه خطیب مسجد جامع مرکز حکومتی غور تیوره بود) مراجعه و به ادامه خواندن ، نوشتن و کسب تحصیلات بیشتر و بالاتر علوم دینی تلاش مینماید، وآنچه را که در آن زمان کسب اش نزد سایر ملایان و عالمان علوم دینی محله اش مقدور نبوده ، نزد حاجی خطیب فرا میگیرد. دردوران فراگیری علوم متداوله ، بدلیل علاقه خاص ، در تمرین مشق و خطاطی نیز کوشش فراوان مینماید .بهمین دلیل است که از خط بسیار زیبا وکتابت عالی برخوردار میگردد. دوستانیکه خط وکتابت آن مرحوم را دیده بودند، به این ادعای من صحه میگذارند. 
مرحوم غلام حیدر غوری بعد از اتمام تحصیلات و تعلیمات مروجه در زادگاهش ، بر خلاف میل و آرزوی پدر وسایر اعضای خانواده ، بجای انتخاب شغل ملای وامامت مسجد ، شوق کتابت یا میرزائی و میرزا شدن به سر اش میزند و بخاطر نیل به این هدف ، مقدرات او را به هرات میکشاند.(آنچه راکه درمورد سفر هرات وکاتب مقرر شدن از ایشان شنیده وبخاطر دارم در شرح حال مفصل که بعدآ بتحریر می آید ، بنگارش خواهد آمد. ) بعد از مراجعه بمقامات نائیب الحکومگی هرات ، بعداز سپری شدن چند ماه بحیث کاتب مقرر میگردد. بقول آن مرحومی ، در حکومتی های تیوره ، پرچمن ، شهرک ، تولک و چغچران کتابت ، سر کتابت ، ماموریت و مدیریت نموده ، بعد از تاسیس مدیریت ارزاق در ولایت غور ، بحیث نخستین مدیر آن مقرر و تا سال تقاعد در آن پُست به کارهای دولتی ادامه داده است 
مرحوم غلام حیدر غوری آدم نمازخوان ، قران خوان ، خوب وارد به علوم دینی ، علم دوست ونهایت معارف پرور بود. با مطالعه علاقه خاص داشت . کتب مختلف دینی ، تاریخی ، ادبی بخصوص دیوان اشعار شعرای چون سعدی ،حافظ ، مولانا و بیدل را که در خانه داشت ، مطالعه میکرد . در صحبتهای خود اشعار بزرگان را زیاد به خوانش میگرفت . این بیت حضرت بیدل را بسیار زیاد زمزمه میکرد:

( به اوج کبریا کز پهلوی عجز است راه آنجا
سر موئی گراینجا خم شوی بشکن کلاه آنجا )

کتاب کلیله و دمنه را زیاد می پسندید و مطالعه آنرا برای ما توصیه میکرد . تحصیل کرده گان را بسیار دوست میداشت واحترام میکرد . با معلمان نهایت صمیمی بود .به خورد سال وکلانسال آنها بعد از اسم شان ، با احترام « خان » خطاب میکرد . به همه دانش آموزان وبخصوص بما احترام به معلم و مقام والای آنرا توصیه میکرد ، تقریبآ ورد زبان داشت که « جور استاد به ز مهر پدر » و این شعر را که نقش ، مقام وارزش معلم را انعکاس میدهد ، بخوانش میگرفت.

دلتنگ ازآنِ که سهیل ات زده سیلی
سیبی که سهیل اش نزند رنگ ندارد

با تعداد زیادی از شاگردان لیسه سلطان علاوالدین غوری شهر چغچران تماس و آنها را همیشه در کارهای آموزشی شان تشویق ، و در مواردی هم از کمک اقتصادی به بعضی از آنها دریغ نمیکرد. آمد وشد دانش آموزان لیسه را در خانه اش با صممیت خاص استقبال میکرد و علاقمند بود با ایشان صحبت نماید . در صحبتها همیشه به آنها توصیه میکرد تا به دروس خود توجه داشته باشند ، زیرا تحصیل و دانش سرمایه بزرگ و جاودانی است . پرسیدن وسوال کردن را قطعآ عیب نمیدانست . همیشه بما اظهار میداشت که : پرسیدن عیب نیست ، لاکن نداستن عیب است . نهایت علاقه داشت تا همه فرزندانش اعم از دختر و پسر دارای تحصیلات عالی شوند . مگر متاسفانه در نتیجه حوادث که در کشور پیش آمد ، اکثریت فرزندان آن مرحوم مانند اولاد های عده ئی کثیری از هموطنان ما از نعمت کسب تحصیلات عالی محروم ماندند . بما همیشه توصیه به کسب تحصیلات عالی میکرد و اظهار میداشت که : « هنربه از مال پدر » مگر متاسفانه تحت آن شرایط ناگوار همه فرزندانش هنری را که آرزو داشت « تحصیلات عالی » ، بدست آورده نتوانستند . غلام حیدر غوری بعداز تقاعد در زادگاهش غور تیوره با داشتن حالت نسبتآ خوب اقتصادی و داشتن مناسبات نهایت صمیمانه با دوستان و اقارب دور ونزدیک با خوشی زندگی میکرد. بعداز حادثه خانمانسوز سال1357 شمسی ، زندانی شدن فرزند بزرگش محمد عارف حیدری و بعدآ شهادت موصوف بعمر 24 سالگی ، او را سخت می آزارید . درسال 1369 – خورشیدی که بخاطر تداوی خود بکابل آمده بود ، در مدت اقامت بیست و چند روزه در کابل ، تقریبآ اکثریت کامل وطنداران غور مقیم کابل بدیدن و عیادت او آمدند. ازینکه همه جوانان غور دارای تحصیل و در عرصه های ملکی و نظامی مصروف کار بودند ، نهایت اظهار خوشی میکرد. بعد از تداوی ضروری به غور بر گشت. برحکم آیه مبارکه « برگشت همه بسوی اوست » ، در بهار سال 1370 خورشیدی بعمر هفتاد سالگی داعی اجل را لبیک و در محلیکه میخواست بخاک سپرده شد. روحش شاد ، یاد و خاطره اش جاودان . من که در وقت وفاتش حضور نداشتم ، بعد از چهارده سال ، در 1384 شمسی (2006 – م ) زمینه مساعد گردید تا خاک مرقد اورا زیارت و روحم تسکین گردد .بهشت برین نصیب آن مرحوم باد.آمین!

Haidari_169@hotmail.com