آرشیف

2014-11-21

دوکتور محمد عابد حیدری

امتنانیه
حسب احکام دین مقدس اسلام « طلب علم بر هر مسلمان (مرد- زن ) فرض است.» و همچنان طبق شنیده گیهای دوران طفولیتم ، اگر درست شنیده باشم و اینجا اشتباه نگاشته نشود ، ملا امام مسجد ما خداوند(ج) جنت مکانش بدارد ، برای ما که گاهی غیر حاضری میکردیم و یا هم دیرتر سر درس حاضر میشدیم ، اظهار میداشت : پیغمبر اسلام (ص) فرموده « علم اگربه چین هم باشد ، به طلب اش بروید» اما شما تنبلها صد قدم از مسجد دور نیستین ، باز هم ناوقت می آید. باید قدر وقت را بدانید که وقت رفته پس نمی آید. صادقانه معترفم نظر به علاقه شخصی و احکام فوق ، من در کسب تحصیل هیچگاهی غفلت نکرده ام. قبل براینکه بتحریرمراتب سپاس و تمنیات خود خدمت دوستانیکه در کسب موفقیت اخیرم خودرا شریک ومن راممنون ساخته اند به پردازم ، بخاطروضاحت بیشتر موضوع اندکی به عقب برمیگردیم. 
پیوست ختم پروگرام ماستری ، آرزو داشتم به تحصیلات عالی دوکتورا بپردازم که متاسفانه چنین نشد.در جون 1986 بعد از تحصیلات ماستری که آنرا با اخذ دیپلوم عالی به پایان رساندم ، استاد رهنما ام که یاد و خاطره اش جاویدان باد، بمن پیشنهادکرد که باید به تحصیلات دوکتورا ادامه بدهم. برایش اظهار داشتم که جدآ علاقمند این کار هستم ، لاکن تصمیم ادامه تحصیل تنها به خواستن من مربوط نیست. باید سفارت افغانستان وتحصیلات عالی شوروی در زمینه موافقه داشته باشند. اظهار داشت که هردو به مسکو میرویم و من موافقه سفارت افغانستان را میگیرم. یکجا به مسکو ومستقیم به سفارت افغانستان رفتیم . حبیب منگل سفیر افغانستان بود. پروفیسور از تصمیم خود ،موافقه فاکولته تاریخ و پوهنتون دولتی تبلیسی در مورد تحصیلات ( پی، اچ ، دی ) من به سفیر معلومات داد و خواهش نمود تا او هم در زمینه موافقه نماید. با تاسف سفیر به پیشنهاد و تقاضای او به بهانه های مختلف جواب رد داد . قابل ذکراست که سفیر بسیار وقیحانه بمن گفت خبر نیستی که تا شروع زمستان قوای دوست به خروج از افغانستان آغاز میکنند. افغانستان به عسکر ضرورت دارد. توباید به بکشور برگردی و بخدمت سربازی بروی. فعلآ تحصیلات دوکتورا برای تو مهم و ضروری نیست. بهر حال من وپروفیسور دست خالی برگشتیم . گرچه او بمن پیشنهاد کرد که به افغانستان بر نگردم و به تحصیلات اسپرانتوری خود ادامه بدهم. او تلاش خواهد کرد تا بعدآ کار ها را سربراه نماید. لاکن این قانون ترس بیچاره ، جرأت نکرده به کشور بر گشتم . گفته سفیر دقیق بود. بعداز تقرردرحالیکه مدت ششماه برایم تاجیل هم داده بودند ، هنوز دوماه سپری نگردیده بود که بخدمت عسکری سوقم نمودند. بعد از ترخیص ، تقرر دوباره و آغازتدریس در دانشگاه کابل ، بار دیگر بفکر ادامه تحصیلات شده ، یکی از روزها با عریضه ای به صدارت رفتم تا از مرحوم خالقیار که ریس شورای وزیران (صدراعظم) بود ، بخاطر معرفی ام به یکی از بورسهای تحصیلی مقطع دوکتورا احکام اخذ بدارم. ( در رسیدن عاجل وبدون مشکل نزد صدراعظم که کار چندان آسانی نبود ، آقایان نظری آریانا و ضیا جان حیدری کمک صمیمانه مبذول داشتند ، از ایشان تشکر مینمایم.) عریضه را خدمت مرحوم خالقیار تقدیم و از او احترامانه خواستم تا لطف فرموده برایم امر فوق العاده بنویسند. خالقیار اظهار داشت . جای خوشی است که استادان جوان ما تا این حد علاقمند ادامه تحصیلات عالیتر هستند. بهمین دلیل مرحوم فضل الحق خالقیار در پای عریضه ام احکام داد که : در اولین فرصت ممکنه به یکی ار بورسهای تحصیلی دوکتورا معرفی گردد. مگر متاسفانه تا سقوط رژیم ، هیچ بورس تحصیلی اسپرانتوری در رشته تاریخ و علوم اجتماعی نیامد و من با همان احکام دست داشته ، موفق به ادامه تحصیل نگردیدم. درسالهای مهاجرت هم لحظه ایکه از مشکلات زندگی غربت کمتر راحت میشدم ، باز هم تحصیلات دوکتورا ذهنم را بخود مشغول میساخت. بعد از آنکه در اجتماع مهاجرت بخود جای پای یافتم ، بار دیگر بفکر ادامه تحصیل شده ، در سال 2008 میلادی از طریق انترنت تماسم را با پوهنتون شهر تبلیسی جایکه ماستری گرفته بودم بر قرار و برنامه ام را با آنها در میان گذاشتم که با نهایت صممیت پذیرفته ، شمولیتم را در سال آینده تحصیلی وعده دادند. اما متاسفانه بدلیل بروز مناقشات مرزی روسیه و جمهوری گرجستان ، بین آن دو کشور جنگ در گرفت و روسیه بخشهای از خاکهای جورجیا را تحت اشغالش در آورد. وقتیکه بار دیگر با دانشگاه تبلیسی داخل تماس شدم ، مدیر شعبه روابط خارجی دانشگاه برایم اظهار داشت که دیگر با روسیه روابط فرهنگی نداریم و منبعد هیچ رساله و تیزس رابزبان روسی نمی پذیریم. اگر بزبان انگلیسی تیزس اترا مینویسی خوب ، در غیر آن اکنون به همین تحصیلات که داری قناعت کن. اما در عین وقت خیلی رهنمایی خوبم نمود و اظهار داشت : چون تو دیپلوم ماستری از شوروی سابق داری و با این دیپلوم در همه جمهوریهای شوروی سابق میتوانی شامل برنامه تحصیل اسپرانتوری شوی. اگر تصمیم جدی داری ، میتوانی به یکی از جمهوریهای آسیا میانه شوروی سابق مراجعه ، خود را راجستر و به تحصیل خود ادامه بدهی. مگر ما متاسفانه بتو کمک کرده نمیتوانیم. با گرفتن این پیام حیران بودم چه باید کرد؟ دقیق درهمین ایام بود که دیوان حضرت بیدل را مطالعه میکردم که چشم من به این بیت از اشعار او افتید : « دنیا اگر دهند نخیزم زجای خویش = من بسته ام حنای قناعت به پای خویش » مطالعه بیت فوق مدتی تسکینم نمود. با خود فکر کردم باید به تحصیل که دارم ، قناعت کنم . اما چند روزی نگذشته بود که در کتاب « تنها صداست که میماند » مجموعه اشعار آهنگهای هنرمند همیشه جاودان احمد ظاهر با این شعرحافظ شیراز مقابل شدم : « دست از طلب ندارم تا کام من بر آید = یا جان رسد به جانان، یا جان زتن بر آید » با خواندن این شعر ، بار دیگر شعله های عطش دوکتورا در درونم زبانه کشید و بفکر راه وچاره ای بر آمدم و این رهنمایی مدیر روابط خارجی پوهنتون تبلیسی در گوشم طنین انداز بود که « در دانشگاههای کشور های آسیامیانه مراجعه کن » جدآ تلاش داشتم تا راه تامین ارتباط را پیداکنم. اما چگونه؟ بعدازمدتی دوستم آقای بیژنپورشماره تلیفون جناب داکتر سینا دلیری را که در کانادا زندگی میکرد در اختیارم قرار داد .با اوتماس گرفته خواهان همکاری شدم. موصوف لطف نموده تعدادی از استادان دانشگاه و اعضای علمی اکادمی علوم تاجکستان را برایم معرفی، یک و دو شماره تلیفون را نیز در اختیارم قرار دادکه ازهمکاریهای صمیمانه شان تشکری مینمایم. سرانجام در ماه سپتمبر2009 بقول مشهور ( هی منزل و طی منزل ) نموده به تاجکستان رفتم. بهمکاری دوستانیکه آدرسهای شانرا داشتم خودرا در برنامه اسپرانتوری فاکولته تاریخ ثبت و راجستر نمودم. مدت چهار سال با تحمل همه مشکلات رفت و برگشت ها با ترانزیتهای نهایت طولانی و خسته کننده ، تحمل گرمای طاقت فرسا بخاطر شرکت در ساعات درسی اجباری ، مشکلات همیشگی با اداره کارم بدلیل غیر حاضری های وقت و ناوقت که در نهایت منجر به از دست دادن بخشی از کارم نیز گردید ، واز نگاه اقتصادی ، خریداری بلیتهای نهایت گران قیمت طیاره ، اقامت در هوتلهای بسیار قیمتی ، پرداخت پول چشمگیر بعنوان فیس هر سمستر ، وبسا مشکلات دیگر. جا دارد در ارتباط به زمینه سازی جهت پیشبرد این تحصیل از خانم ام ، و کمکهای اقتصادی سخاوتمندانه فرزندانم ، تشکری نمایم. 
با شمولیت در پروگرام دوکتورا، تصمیم گرفتم تا ختم تحصیل ،موضوع را پنهان نگهدارم . زیرا مشکلاتیکه سر راهم قرار داشت ، بعید به نظر نمیرسید ازین تصمیم ام صرف نظر نمایم. بهمین دلیل محصل شدنم را با دوستان در میان نگذاشتم که معذرت میخواهم. خوب هرچه بود ، مع الخیر سپری و اکنون که پای ثمر این زحمتکشی قرار داریم و بعد از مطبوعاتی شدنش ، دوستان زیادی با ارسال پیامهای شان به سایت جام غور ، ایمل آدرسم و تماسهای تلیفونی محبت نموده اند ، در ذیل ازین عزیزان با اختصار یاد آوری میدارم : 
* از مدیر مسوول جوان وفعال سایت جام غور محترم قادر جان علم که در نخستین ساعات برگشتم از سفر ، طی یک تماس تلیفونی از موضوع اطلاع حاصل نمود ، خبر آنرا نشر و با این کار صمیمانه خود ، همه خواننده گان جام غو ررا درجریان قرار داده ، دوستان را درین خوشی شریک ساخت که از لطف شان قلبآ اظهار تشکر مینمایم . 
* تشکر فراوان از هیات موسسان ، اعضای هیات رهبری ،مسوولین شعبات ولایتی ، خلاصه همه اعضا وعلاقه مندان بنیاد فرهنگی جهانداران غوری که درنخستین ساعات نشر خبر در سایت جام غور پیام نهایت گرانسنگ به اسم و آدرسم به نشرسپرده و دفاع موفقانه دوکتورا ام را « سبب افتخار تمام غوریها ومردم علمدوست افغانستان » دانسته اند. ازین حسن نیت هیات رهبری بنیاد که بدون شبهه یکی ازفعالترین مراکز فرهنگی مطرح در سطح کشوربشمار میرود، صمیمانه اظهار امتنان میدارم. 
* دوست و همکار پوهنتونی ام ملکزاده صاحب بزرگوار که بعلاوه ای ارسال پیام« شادباش ، مبارکی و شادی» در جام غور ، ذریعه تلیفون نیز خودرا در خوشی ما شریک و پیروزی بدست آمده را برای من و همه اعضای خانواده جداگانه تبریک گفته اند که ازین صممیت جناب ایشان اظهار تشکر مینمایم . 
* از دوست محترم القدر الحاج عبدالقدیر علم شخصیت فهیم عرصه دین و سیاست که در بخش «نظرات شما » با اظهار خوشحالی خویش ، این « پیروزی را از صمیم قلب برای من و همه دوستداران علم و فرهنگ » تبریک گفته اند ، و همچنان ازطریق تماس تلیفونی نیز خودرا درین پیروزی که در اصل بهمه ما متعلق است ، شریک دانستند ، تشکرات صمیمانه خود را خدمت شان تقدیم میدارم . 
* جوان عزیز وطن محترم عبدالرحمن جان نوری ، دانشجو در دانشگاه هرات که شخصآ درجریان آموزشهای عالی قرار دارد و بهتر و بیشتر از هر کس دیگر ارزش تحصیلات را درک میکند ، نیز با ارسال پیام نهایت صمیمانه موفقیت تحصیلی من را تبریک وتهنیت گفته اند که من از حضور سبز این عزیز وپیامشان قلبآ مشکورم. 
* فاضل دانشمند ، مایه افتخار کشور ، استاد مطرح دانشگاه کابل پروفیسور دکتور محمد انور غوری ، اولین دوکتور دیار غور و فیروزکوه ، با پیام تبریکی شان من را بحدی خوشحال ساخت که بار دیگر لحظات شرین (لاکن سرنوشت ساز) اعلان نتایج فیصله شورای (19 ) نفری دفاع تیزسها را که توسط رییس آن و در مورد نتیجه دفاع من بود ، به یادم آورد. از دانشمند کشور آقای غوری و همچنان از تبریکات صمیمانه شان که درصحبتهای تلیفونی مان داشتیم ، قلبآ تشکر میکنم. 
در اخیر: دوستان محترمیکه از طریق ایمل شخصی ام و یا هم تماسهای تلیفونی لطف نموده مراتب تبریکات خود را ارسال فرموده اند ، که من نمیدانم ازایشان اسم ببرم باخیر؟ اظهار تشکر میکنم. به همین ترتیب از دوستان و سروران گرانقدریکه بدلیل مشکلات و عدم دسترسی به ایمل آدرس و شماره تلیفونم موفق به ارسال پیام نگردیده اند ، نیز از صمیم قلب اظهار سپاس دارم. تعدادی ازدوستان در تماسهای تلیفونی خود از کابل ایمل آدرسم را خواسته اند که در اخیر خدمت شان تحریر میگردد. باحرمت دوستانه. 

haidari_169@hotmail.com