آرشیف

2016-10-3

دوکتور محمد عابد حیدری

توضیح مختصر بر« نقد کوتاه … » نوشته عزیزالله اقبالی .

یاد داشت مختصرشما تحت عنوان « نقد کوتاه بر تاریخ سیاسی ونظامی غوریان ومولف آن دکتور محمد عابد حیدری »  را ؛ که عنوان درست اثر « تاریخ مختصر سیاسی – نظامی غور» است ، مطالعه کردم . اگر اسم خود را در عنوان نوشته شما نمی دیدم ؛ فکر میکردم ممکن کتاب جدیدی باشد که توسط کدام دوست دیگر وتحت عنوان که نگاشته اید ؛ تالیف و چاپ شده باشد.
آقای اقبالی ! نهایت خوشحال شدم در شرایط که میدیای مجازی مانند اختاپوت فکر وهوش و گوش نسل جوان کشور را تسخیر کرده ؛ هنوز هم هستند جوانانی که علاقه مند مطالعه اند ، و این سنت پسندیده را پاس میدارند. خرسندم که اثرمن « تاریخ مختصر سیاسی نظامی غور» را مطالعه کرده اید.       
هموطن عزیز ! با انکه یادداشت شما به اقتضای سن و سال و خون گرم بودن تان ؛ کارشیوه یی معمول « نقد نگاری » را جریحه دار ساخته ؛ بازهم ازین کارتان صمیمانه استقبال میگردد. با باور به این که نقد سالم باعث غنامندی میگردد ؛ باید درجهت ترویج فرهنگ نقد کردن و نقد شدن کوشید. مصلحت دانسته شد جهت روشن شدن بیشتر موضوع ؛ بخصوص برای دوستانیکه تاکنون کتاب تاریخ مختصر سیاسی – نظامی غور را مطالعه نکرده اند ؛ معلومات مختصر و رهنمودی نگاشته شود .
( تا محک تجربه آید درمیان ) .                                                                               

ازینکه « زحمات و تلاشهای » من را ستوده اید تشکر. درمورد اینکه نوشته اید : « سبک تاریخنگاری را جناب دکتور بهتر میداند »  بلی ؛ من به عنوان کسیکه چندروزی بطور اختصاصی در این رشته از علوم اجتماعی سبق خوانده ، وچیزهای فرا گرفته ام؛ میدانم تاریخ چیست؟ تاریخنگار کیست؟ شیوه یی تاریخنگاری کدام است؟ شواهد ومدارک و اسناد و منابع تاریخی کدام اند؟ من ؛  نه کمتر از دیگران  ؛ میدانم که شیوه یی تحقیقات کتابخانه یی و تحقیقات ساحوی چیست ونتایج حاصله از آنها کدام اند ؟
طوریکه در مقدمه کتاب آمده ؛ تالیف اثر به شیوه یی تحقیقات کتابخانه يی انجام شده  که بدون شک عدم موجودیت و دسترسی به منابع ومواد ؛ مشکلاتی به بار آورده است . کتاب مورد بحث ما ، در شرایطی تالیف گردیده که  بالاثر جنگهای کوچه به کوچه کابل ؛ نه تنها انسانها ،  کتاب و کتابخانه ها هم در آتش راکتهای کور طرفین متخاصم می سوخت.جهنمی که تعریف اشرا شنیده بودیم ؛ درکابل بر پابود. در همچو شرایط که عالم و عامی ؛ مرد وزن ؛هندو ومسلمان ؛ کتاب و کتابخانه ؛ … را یکسان و یکسره به راکت می بستند ؛ کاری بزرگتر از آنچه انجام شده ، اصلآ ممکن نبود. آنچه از دید شما " کاستی " و " نکات قابل ملاحظه " قلمداد شده ؛ عدم دقت تان به عنوان فصل چهارم وتوضیحات داده شده درمقدمه آن برمیگردد . اینکه نوشته اید : معلومات در مورد ولسوالیهای شهرک ، تولک ، تیوره و ساغر …بسنده است ، اما از عدم معرفی چغچران، دولتیار ، چارصده و دولینه ، گله مند اید ؛ پیشنهاد میشود بار دیگر کتاب را مطالعه کنید. در فصل چهارم ، غور بعنوان ولایت با داشتن (38758 ) کیلومتر مربع مساحت و پنج واحد اداری اش به نقل از صفحه (1497 ) اتلس قریه های افغانستان معرفی شده است.  چغچران منحیث مرکز ولایت ؛ در اولین عنوان فصل معرفی گردیده . درزمان تالیف کتاب( ماه جوزا سال 1378 خورشیدی) ، چهارصده، دولت یار و دولینه ، واحد های مستقل اداری نه ؛ بلکه قریجات مربوط به مرکز ولایت غور بودند. از آنها به عنوان قریه جات پرنفوس ، معمور و مشهور چغچران تذکار بعمل آمده است.
این نوشته تان : " عدم درج آثارو آبادات [ آبدات ] تاریخی موجود چغچران ، دولتیار و چهارصده در تاریخ مختصر غور " گویا بر بنیاد عقده صورت گرفته ، احساس میشودکه دید تان عادلانه نیست. برخلاف ادعای شما، کار تالیف کتاب با نهایت اخلاص وعلاقه مندی نسبت به غور و غوریها انجام شده است. قابل فهم نیست که هدف تان از " عقده…" چیست؟ من با هیچ شخص یا اشخاص ،گروه های سیاسی ، احزاب و سازمانها طرف نبوده ام که خدای ناخواسته عقده گشایی کرده باشم.
طبق روش معمول درتحقیقات کتابخانه یی، از منابع ومآخذ مختلف که در دسترس قرارداشته ؛ نقل و قول صورت گرفته و در زیرنویسها درج شده است. اگرنقل وقول از آثار دیگران با ذکر منبع آن ، ازدید شما "عقده گشایی" پنداشته میشود ؛ پس همه تحقیقات ازین دست ؛ یکسره ، عقده مندی شخصی باید باشد. اگر هیرودت در مورد دولتیار و چهار صده چیزی ننوشته . اگرجنرال فوریه فرانسوی به دولتیاروچهارصده سفرنکره ودرسفرنامه اش درمورد چهارصده و دولتیارچیزی نوشته نشده  . اگر منهاج السراج درطبقات ناصری، برخلاف آنچه درمورد تولک وجنگهای مردمان آندیار درمقابل تهاجم مغل که بسیارمفصل نگاشته ، از چهارصده ودولتیار؛ که به قول شما " حملات چنگیز ومتقبل نمودن خسارات هنگفت بر چنگیز …" چیزی ننوشته ،تقصیرکیست؟ اگرفکر میکنید آنها نسبت به چغچران ، دولتیار، چهارصده و دولینه عقده شخصی داشته اند؛ دید و فکردور ازثواب است.                       
فصل چهارم کتاب که احساسات شما جوان عزیزرا جریحه دارساخته ، بیشتر روی هدف معرفی غور کنونی بعنوان یکی از ولایات (28 گانه ؛ 30 کانه و اکنون 34 گانه ) کشور بوده که سالهاست ولایت مستقل است و اما اکثریت مردم این را نمیدانند و میگویند "غور هرات " "  منارجام  غورهرات "   " شهر هرات شهر سیاه موی و جلالی  " . برعکس ادعا شما ؛ درمعرفی هدفمندانه (اما نهایت فشرده ) ولایت فعلی غور، مرکزآن شهر چغچران و روستاهای مشهورآن؛ نه تنها هیچ نوع  منفی نگری  مطمع نظر نبوده ؛ بلکه  درتسجیل هویت مستقلانه هرشهروند ولایت فعلی غور؛ گام بلند برداشته شده که  ؛ باید ستایش میشد.

این ادعای شما : " چغچران را به سایبریا تشبیه نمودید " باکار شیوه یی نقد همخوانی ندارد.
درفرهنگ نقد کردن ؛ ناقد آنچه را میخواهد نقد نماید ؛ باید نکات مذکور را در قوسین بیاورد و بعد نظرش را پیرامون آنچه کود کرده ، بنویسد.  آنچه به نقل ازمن "چغچران را…" نوشته اید ؛ من به حیث مولف ؛ این ادعای " تحریف شده " شما را در تالیفم نیافتم. اگرچغچران سایبریا بوده ( که نبوده) من و دهها شاگرد دیگرچگونه از دهن کاسی تا دهن کندیوال ، جاییکه ابتدایه کاسی موقعیت داشت ، میرفته ایم؟ اما اینکه اکثریت راه های مواصلاتی چغچران با واحدهای اداری پنجگانه اش بین چهار تا شش ماه درسال به روی ترافیک مسدود میبود، به همه مردم معلوم است.میتوانید ازدوستان بزرگسال تان درمورد سوال بپرسید که چنان بوده یا خیر.
چغچران روی نقشه با چغچران گفتاری همان زمان مردم فرق میکرد. به جغرافیای بین دهن کاسی تا گیم های دهن کندیوال ؛ و از تپه پوزه لیچ تا تپه یا کوتل غرب شهر بطرف آهنگران ، چغچران خطاب میکردند.درهمین محدوده نه درخت میوه یی وجود داشت و نه هم کدام سبزی و ترکاری کشت میشد. باراول درسالهای شصت کشت پیاز و کاهو را میرزامحمد رسول خان زراعت در داخل حویلی خود آزمایش کرد که حاصل خوب بدست آورد و به تعقیب او ؛ سایرین نیز ترکاری میکاشتند.
ایراد گرفته اید که : از میوه جات قرای چهارصده ومرغاب یاد آوری نکرده ام . چنین معلوم میشود که کتاب را درست و دقیق مطالعه نکرده اید . درصفحه 25 از توت و زردآلو… چهارصده و مرغاب اسم برده شده. اما اگر قریه جات مذکور دارای میوه جات خانواده ( ستریک ­/ لیمونات ) باشد و من از آن اطلاع نداشته ام ، برایم اسم ببرید ؛ تا درچاپ بعدی کتاب  ویاهم کدام مقاله  درج ؛ وتا به ادعای شما ؛ به اصطلاح " کاستی ها " رفع گردد.                                                                        
درپیوند با پیشنهاد مبنی بر : " درج تمام آثار و آبادات [ آبدات ] تاریخی چغچران، دولتیار، چهارصده و دولینه که از قید قلم مانده …" صمیمانه توصیه میگردد تا. اول پیشنهادات صفحه 155 و سفارشات صفحه 156 را یکبار دیگرباقلب گرم ومغز سرد ، مطالعه بفرمایید. دوم . اگر منظور تان از قلعه فریدون آهنگران ؛ همان قلعه تاریخی آهنگران باشد ؛ صفحه 25 را که درمورد قلعه آهنگران نوشته شده : " درچغچران خرابه های قلعه تاریخی آهنگران که دردوران حاکمیت تعدادی از امرای محلی غور ، بحیث مرکز سیاسی استفاده بعمل می آمد ، و در حدود  بیست کیلومتری غرب شهر چغچران موقعیت دارد ؛ تاهنوز هم بخشهای از آن به چشم میخورد. " یکبار دیگر مرورکنید.
بخاطر غنای هرچه بیشترتاریخ غور؛ بخصوص جغرافیای تاریخی آن ؛ازهمکاری شما و هر هموطن دیگر درجهت ارسال معلومات دست داشته شان به ایمل آدرس زیر؛ صمیمانه استقبال میگردد.
چندسال قبل استاد نبی ساقی عکسهای را از یکتعداد قلاع و آبدات تاریخی ولسوالی دولتیار به سایت جام غورفرستاده بود.من همه آنهارا بایگانی نموده ام که انشاالله درچاپ جدید تاریخ مختصر سیاسی نظامی غور ، علاوه میگردد.اگر درغور زندگی میکنی ؛ یکبار با استاد ساقی تماس بگیر و به پرس که بخاطر خواندن و رمز گشایی از نوشته های تاریخی که در دولتیار پیدا واستاد ساقی بمن فرستاده بود ؛ چه کارها و تلاشها نکردم. برخلاف ادعای شما ؛ به این یافته های تاریخی به نام غور و روشن شدن هرچه بیشتر زوایای تاریک تاریخ وبخصوص جغرافیای تاریجی آن که به تحقیقات وپژوهش بیشترنیازمند است ؛ فکر میکردم ؛ نه این محل و آن محل. اگرشما وسایر جوانان غور درمعرفی آثار و آبدات تاریخی از قلم مانده و معرفی نا شده غورهمکاری نماید ؛ انشاالله تاریخ و جغرافیای تاریخی غورکاملتر میگردد.چنانچه که گفته اند : " قطره قطره دریا میشود. "                                    
آقای اقبالی! درحالیکه برایت موفقیت میخواهم ؛ منتظرم از قلعه هایکه برشمرده بودی ، عکس و معلومات تهیه نماید. من از ارسال چنین عکسها و معلومات شما صمیمانه استقبال میکنم .
 
ایمل آدرس من :                                           haidari_169@hotmail.com
 دکتور محمد عابد حیدری