آرشیف

2015-8-22

دوکتور ص. سعیدي

ما و ادامۀ شرارتهای پاکستان: قسمت سوم وآخری

مواضع و راه های حل:  

  • قاطبۀ ملت ما مسلمان اند و الله تعالی بنده های نیکو خویش را بیشتر می ازماید. برماست تا بدون نا امیدی ادای رسالت نموده و به صورت دوامدار در  راه حق،  وطن و مردم  و تحقق اهداف  راستین و عالی اسلامی خویش کار نموده و به  پیروزی حق بر باطل ایمان داشته باشیم.

  • تجارب گذشته  وضع را به صورت دقیق درک، و در تلاش پیگیر با شناخت درست از وضع متحد و متفق با اولویت دادن مصالح و منافع علیای کشور که امر صلح و رفاه مردم  در مقدم آن قرار دارد.  بر ضرورت کار  مشترک تمام نیرو های ملی و وطنی  تأکید  دوامدار  مانند ضرورت و امر درست تأکید صورت گیرد. 

  • ادامۀ سیاست مصالحه سیاسی به مفهوم درست کلمه که در آن سخن اصلی راملت داشته باشد و منجر به ملت سالاری شود  یکی از  وسایل اساسی  رسیدن به صلح و رفاه مردم ما میباشد. دقیقاً باید کاری کرد که  افغان نباید وسیلۀ در دست دشمن باقی بماند و متخلف از قواعد بازی از ملت تجرید و به مانند ماهی بیرون از آب  در صورت  ادامۀ لجاجت به صورت طبیعی به  سزای اعمال خویش  رسیده و نابود شود.  

  • جاسوس، خادم و خاین را باید با  مواضع و موقف گیری های آن  در مسایل کشور و جامعه شناخت، عمل کرد این افراد و اشخاص  را باید شناخت و در برابر مطابق قول و عمل آن مواضع داشت. 

در زنده ها قهرمان و خدمتگار دایمی وجود ندارد. ما هر روز با مواضع سیاسی و عمل کرد های خویش باید موقف خویش را ثابت و ادای رسالت کنیم. 
مردم بس حساس و هوشیار اند و اگرخانۀ ما را سوختاندن اقلاُ دیوار های آن پخته شد و مردم درک میکنند که کی در کدام مورد چه موضع وطنی و یا خاینانه دارد که به اساس آن مردم درمورد خاین، بودن و خادم بودن و یا جاسوس بودن شخص قضاوت وموضع خواهند گرفت.  سایر اتهامات بدون سند موجب ورشکستگی وخدت خود ما خواهد شد.
به این ترتیب خاین و خادم بودن هویت قومی، سمتی، رنگی و نژادی ندارد.
اسناد دیگر درین راستا را باید  مراجع امنیتی و کشفی کشور  فراهم و تثبت  نموده و به مراجع باصلاحیت قانونی جهت نهایی سازی تقدیم خواهند کرد.  درین راستا افراط و تفریط سخت مضر بوده و به نفع ما نیست. 

  • ضرورت جدی اصلاح  نظام اداری است. در نظام موجود  ساختار های فساد ساز  دولتی  و اداری  به صورت صریح وجود دارند که باید و باید اصلاح شده و از وسایل تخنیک مدرن در ین راستا استفاده صورت گیرد. 

  • تقویت ارگانهای امنیتی و کشفی دولت باید به صورت حتمی  صورت گرفته و عوض دیکتاتوری افراد  باید دیکتاتوری قانون و فعال بودن نظام مطرح بوده و عملی شود.  بر قانونیت  درین  ارگانها  و اینکه  در امرتصمیم اداری در صورت مخالفت باید سخن اصیل و نهایی را محاکم داشته باشد.  یکی از روش های بس مهم سازنده  این است که باید برای اصلاح نظام کار کرد. 

تسلط مسلکی  وفهم لازم از کار بر اتوریتۀ کار مند دولتی  در پهلوی تقوی سیاسی بس مهم است.  بلند بردن سطح مسلکی و به کار گیری تخنیک مدرن  وایجاد میکانیز مردم استخدام انسانهای متعهد  ووفادار به وطن و قانون بس مهم و باید برای آن میکانیز های تجربه شده در جوامع مستقر بکار گرفته شود.
هر نوع افراط وتفریط مشکل را  مانند مرض مزمن به حالت خطرناک مبدل میسازد. بلی تقوی سیاسی مهم اما فهم مسلکی نیز غیر قابل تعویض است.  تقسیم کرسی های دولتی به کرسی های سیاسی و مسلکی  اصل بسیار مهم در دیموکراسی امروز اس.

  • در مورد خط دیورند« ډیورندلاین»:  این خط روی کاغذ به صورت تحمیلی از جانب  انگلیس وقت  و سرتیمار دیورند وزیر خارجۀ انگلیس برای هند برتانوی و امیر عبدالرحمن خان  در دیسمبر سال ۱۸۹۳م  مانند  تداوم  تفاهمنامۀ  گروی خط  (لیزنگ) گندمک  بین جانب انگلیسی و امیر عبدالرحمن خان نشانی شد. 

حضور نظامی انگلیس در هرات و مناطق شرقی کشور همراه با سفر سرتیمار دیورند به کابل،  سند تفاهمنامه صرف توسط جانب انگلیسی و به زبان انگلیسی  تهیه و برای امضاء به کشور و جانب افغانی  که استقلال سیاسی نداشت تحمیل شده  و در واقعیت عملاً در محتوی اعلام یکجانبه بوده است.  سرتیماردیورند برای امیر افغانی بازگشته از یازده سال تبعید و آگاهی از سرنوشت تراژیک امیر شیر علی خان و امیر دوست محمد،   ابلاغ کرد یا این سند را امضاء و یا پسران کاکایش که مدعی تخت  و تاج  نیز اند حاضر به امضاء اند و قیامهای علیه امیر هم آغاز خواهد شد،  به اساس این سند کمیسیون در نظر گرفته شد که برای نشانی کردن  خط  در روی زمین  برای مدت سه سال (1893-1897م)  باید کار میکرد و این قرار اظهارات امیر تاکتیک  به تعویق انداختن عملی این تحمیل بو، توظیف شد که این کمیسیون کار خویش را  تا اخیر تمام نه کرد، امیر حداقل در دو سه مورد اعتراض  داشت که این همان نقشه ای نیست که برای امیر از جانب سرتیمار دیورند نشان داده شده بود.  قیام های متواتر مردم پشتون و بلوچ در اعتراض به این توافقنامۀ  با تَشَدُد خونین  جانب پاکستان از قیام بنو  و کربلای بابره  آغاز  شده و تا حال بحالت مختلف  ادامه دارند.
درین توافقنامه در واقعیت  صرف  ساحۀ نفوذ انگلیسی  روشن شده بود که در آن طرف خط جانب انگلیسی مالیات این مناطق را باید جانب انگلیسی جمع آوری و مقدار بیشتر از تفاهمنامۀ لیزنگ گندمک، به جانب افغانی سالانه تحویل  میداد. همچنان توافق شده بود که اگر جانب افغانی میخواهد درین مناطق عملیات نظامی کند میتواند صرف جانب انگلیسی را قبلاً در جریان قرار دهد و بلاخره جانب افغانی میتوانست از طریق این سرزمین ها اسلحۀ  خریداری شده را به افغانستان داخل سازد. 
سرتیمار دیورند در نوشته های خویش بعد از بازکشت  از افغانستان  به انگلستان هیچگاه از سرزمین های طرف شرقی خط فرضی دیورند بنام  جز هندبریطانوی  نه نوشته  ویاد نه کرده است.  این و دهها مطللب، توجیه و منطق دیگر حقوقی که  همه و همه گواه مشخص این است که این موافقتنامه بنا بر تهدید و فشار و بناء بر نشانی نشدن خط در محلات  و به این ترتیب بنا بر مجهول بودن و روشن نبودن محتوی و بنابر  اینکه  ادامۀ لیزنگ گندمک بود از همان ابتدا باطل و قابل اعتبار از همان نقطۀ صفری نیست  که برای این حالت فاسخ بودن در نقطۀ  صفری  اصطلاح  حقوقی (viod) بکار میرود.
اگر برای یک لحظه قابل اعتبار بودن  وغیر فاسخ بودن این تفاهمنامه  و سند اولی را قبول کنیم باید اضافه کنیم که بنابر عدم  مراعات مواد بس اساسی  این تفاهمنامه، مجهول بودن محتوی از همان زمان تخلف و عدم واضح شدن بخش مجهول بنابر عدم تکمیل کار کمیسیون  نشانی کنندۀ خط فرضی روی زمین و بنابر بر اعتراض جانب افغانی مبنی بر اصلیت نبودن نقشۀ ضمیمۀ توافق شده  با امیر  و تخلف صریح از مندرجات  از طرف مقابل  سبب  فسخ بعدی شده که این حالت را  در حقوق (viodable)  مینامند. 
اینکه به صورت معمول در مسایل مشابه موافقتنامه های وقت انگلیس برای ۹۹ سال بوده و اینکه این تفاهمنامه با سه تفاهمنامۀ دیگر ازجانب شورای هفتم افغانستان نه تنها که  راتیفکیشن و تصویب نه شده  بلکی ملغی هم  اعلام شده،  از لحاظ حقوق نقطه  ومرحلۀ ختم نهایی  و اخرین میخ بر تابوت این تفاهمنامه  پنداشته میشود. 
از لحاظ حقوقی بناء بر باطل باطل است. اگر بعضی از شاهان و حکمای بعدی افغانی در زمینه سکوت ویا از کنار آن گذشته  اند چون سند از اصل باطل است لذا بنای باطل بر باطل از لحاظ حقوقی باطل است.
تمام این حقایق و مستندات حقوقی، منطقی و علمی در مطابقت به قوانین بین المللی ملغی بودن  و فسخ بودن این تفاهمنامه را ثابت میسازد. و بالا خره سند در مراجع بین المللی ثبت نه شده و در صورت  خروج  انگلیس از منطقه  مطابق اصول و قواعد  قبول شده باید  سرزمین واپس  به گرو گرفته شده باید واپس به مالک اصلی باز گشتانده میشد. و بالاخره در تقسیم  سال  ۱۹۴۷ هند باید همان مناطق در تقسیم هند شامل میبود  ومیشد که در داخل خط اداری هند بود درحالیکه درآن وقت  درخط اداری هند صرف پیشاور و قسمت از دیره جات شامل بود.
این مناطق هم صرف به اساس تفاهمنای گندمک که توسط یعقوب خان  شخصی با حالت روانی غیر نورمال و دیوانۀ  رها شده از هشت سال زندان صورت گرفته بود.    
این  و حقایق زیادی دیگر را پاکستان  و جهان میداند و جهان  میداند که ویتنام، المان، هانگانگ و … با هم یکی شدند و افغانستان هم باید با این تقسیم تصنعی و غیر واقعی  خلاف تمام نورمهای جهانی و انسانی را پایان دهد.  ما در قرن ۲۱  باید با از بین بردن سرحدات متمرکز شده و در روابط انسانها نزدیکی بیاوریم و موانع را از بین ببریم.  همانگونه که فرانسه و جرمنی بعد از جنگ دوم جهانی نزدیک  شده و سرحدات  خویش را از بین بردند باید کار مشترک نزدیک ساختن ملتها کرد.  به یقین چنانچه پاکستان فریب میدهد امنیت به این مسأله ارتیاط ندارد. تروریست های اکثراً  دست خالی وارد شده و اسلحه را یا در مقابل پول ویا از طروق دیگر قبلاً در محلات عملیات خویش توسط گروپ های دیگر ویا ستون پنجم دشمن تهیه میبینند.  دقیقا ایجاد موانع در حدود چیزی کم سه هزار کیلو متر خط فعلی بین افغانستان و پاکستان ناممکن و ارتباط آن به مسأله امنیت فریب بیش پاکستانی نیست. 
بلی اصلا ممکن نیست  و ارتباط  این مسأله به امنیت نیست که سرحدات و موانع جدید ایجاد کنیم.  علت اصلی در پهلوی عوامل دیگر اصلی و فرعی همانا مداخلات و ادامۀ شرارت پاکستان  است که از جهان و مردم بی گناه ما باج میگیرند.  مسلم این است که با علت مکاره گی وظلم پاکستان به این داعیۀ برحق افغانستان و حق مردم پشتون و بلوچ رسیده گی لازم و  کامل صورت نه گرفت و این تراژیدی ملت ما ادامه دارد.
 
پاکستان درین راستا با استفاده از افکار قومی و سمتی و فتنه های منحط قوی بخش از  افراد مزدور و معذور را با گذشت ساده درین مسایل وادار نموده  وعدۀ  هم  ساده لوحانه تحت تأثیر اندیشه های منحط قومی از عظمت و امکانات کشور خویش گذشته و برای بربادی کشور خویش مصروف  کارند. 
افکار بدست آوردن دهلیز تجارتی  و ریفراندم از همان فتنه های اند که  پاکستان  بخاطر آن کار و برای  فتنه های بعدی آماده میسازد.  بمام شواهد نشان میدهد که زمینه سازی ها سوق اذهان مردم برای ایجاد فتنه و دشمنی بین لر او بر  به صورت وسیع روی دست  استخبارات پاکستانی و دشمن است. اشکال مختلف آنرا همه روز در میدیا و مطبوعات و فیسبوک ملاحظه میکنیم.  تروریست ها وارد کابل  شده و بر پارلمان کشور ما حمله کرده و جنایت میکنند در صورت دفاع از کشور  و  امنیت ارگانهای امنیتی ما عدۀ در فیسبوک ظاهر شده و به زبان پشتو حق به جانب جانب با بسم الله و الحمد لله اغاز کرده و جانب افغانی را بخاطر دفاع از نوامیس ملی خویش توهین و تحقیر ضد اسلامی و ضد افغانی و ضد انسانی میکنند. این افراد ای اس ای و گماشته های شان استدلال دارند که گویا کارگران پاکستان را افغانها کشته اند و ….  آیا کار خادم  و کسبه کار که دوست خدا است و با ابلۀ کف دست روزی حلا کسب میکند و به اولاد نفقه می آورد کسی کشته است ویا تروریست، سلاح به دست، حمله کننده و انفجار دهندۀ انسانهای بی گناه؟ أيا دفاع از ترور و تروریست گاهی هم اسلام و اسلامیت است؟ به صورت یقینی نه.
ما در حالیکه میگویم لر او بر یکی است، کسی میتواند به انسانهای بی گناه و عین قربانیان ترور حاکمیت پاکستان چې در افغانستان و چه در تاکستان امروزی زندگی میکند، دشنام بدهد. مسلم که نه.  مردم بی گناه پاکستان امروز و مردم ما قربانی دسایس و جنایات نظامیان پاکستان اند و این حقایق را باید مردم و جهان بداند. هرگونه افراط و تفریط و ایجاد فتنه و تفرقه درین میان به نفع مردم ما نیست، عادلانه نیست و در مطابقت به برنامه های ای اس ای پاکستان  و دیگر دشمنان ماست.  
دهلیز تجارتی به بحر را پاکستان در زمان گذشته  نیز مطرح کرده بود و زمانیکه آنرا رسماً از جانب افغانستان دریافت کرد باز این مطالبۀ جانب افغانی را استخبارات نظامی  پاکستان در بین مردم آنطرف خط  مطرح کرد که این است برادری برادران افغانی تان که برسرتان قیمت  گرفتن دهلیز تجارتی به بحرمانده اند  و اصلا به سرنوشت شما  و آزادی شما برای شان مطرح نیست.
ریفراندوم بخاطر درست نیست که موضوع بحث ما نیست. ما درمورد اینکه کی با کی خواهان زندگی کردن  مشترک است و یا نیست  برای فعلاً بحث نداریم. آن بحث بعدی است و اینکه ولایت لغمان با  ولایت کابل و یا کابل با بدخشان یکجا زندگی کردن میخواهد ویا نه  و یا نوع نظام چه باشد و چه نوع،  بحث است جداگانه و مستقل. 
بحث امروزی آن هم اگر پاکستان تحمیل کردن میخواهد این است که آیا خط و تفاهمنامۀ به نام « ډیورنډلاین»  از لحاظ حقوقی مشروع است و وجود  حقوقی نافذ بودن دارد ویا خیر؟  تمام شواهد و اسناد قانونی وجود که نه . 
لذا  پاکستان نمی گذارد  در افغانستان حاکمیت قوی مستقل به خود به وجود آید. پاکستان تلاش نموده و خواهد کرد که در حاکمیت  افغانستان باید افراد باشند که  منافع پاکستان را تأمین  و از همچومطالبات برحق بگذرند و یا حاکمیت ضعیف باشد که بی خبر از ابعاد کارش به هر خیانت و جور آمد با پاکستان آماده باشد. به یقین تسوید  تفاهمنامۀ امنیتی اخیر بین مراجع امنیتی افغانی و پاکستان که در مطبوعات پاکستان به عنوان ( واه  واه ای اس ای نی کمال کردیا  – واه واه ای اس ای کمال کرد) استقبال شد از همین قماش فریب و نیرنگ پاکستان است. ملت آنرا  نه پذیرفته و نمی پذیرد و زور ملت را حاکمیت های مذکور ندارد. پا فشاری حاکمیت برین تخلفات که شکر خدا آنرا عملاً ملغی اعلان کردند آن اقدام درست است که به زمامداران امور اکیداً سفارش دارم. سرنوشت شاه شجاع و همراهان را همه میدانند.
مسلم که همین حالا در پارلمان افغانستان  و بخش از پُست های دولتی  افغانستان نوکران، اجنتان، اتباع و گماشتگان  خویش را  دارد. که از  مواضع سیاسی پاکستان  و اهداف پاکستان  دفاع نموده و درخدمت شان  میباشند.  این افراد به طروق مختلف عملاً برای نهایی شدن خط  « ډیورنډلاین»  کار میکنند  مطابق به امکانات وسیع پاکستان آنها مطالبات خویش را به صورت وسیع مطابق به توان خویش وسعت داده و میدهند. پاکستان تلاش دارد که  افغانستان باید باغچۀ  عقبی پاکستان و مطابق مطالبات شان جز پاکستان گردد.
شناخت این افراد با نام و ادرس شان کدام کاری مشکل نیست و تقریبا همه ملت مواضع شان را میداند.
 
چنین است وضع  و چنین حالت و مواضع که باید دومراتب وصد مراتب هوشیار بود و هوشیارانه و متحد عمل کرد  و  تا دیر نه شده بیدار شد. 
لوبی های پاکستان درین راستا در سطح  جهانی انقدر قوی اند  که بخش از ابر قدرت ها را هم پاکستان فریب و یا  قناعت داده است. تلاش ایجاد پوسته های امنیتی سه جانبه  بین افغانستان و پاکستان، تلاش برای ایجاد کمیته سرحدی پاکستان افغانستان ( ایجاد باردر منجمنت کمیتی – که جناب حامد کرزی آنرا در عمل صریحاً رد کرد،  تلاش برای محدود کردن نیرو های امنیتی افغانستان و طرح های اینکه بعد از بازگشت نیرو های ۴۸ کشور جهان به اساس فیصلۀ ملل متحد باید نیرو های نظامی کشور های اسلامی به افغانستان وارد شوند و نیرو های نظامی افغانی  به اندارۀ لازم ایجاد نه شوند و بلاخره برنامۀ عدم وجود نیرو های هوایی افغانی در مطابق به خواست  و پا فشاری پاکستان است.
درین راستا معامله کردن و آنرا مطابق خواست پاکستان اعلام کردن خیانت تاریخی ملی غیر قابل بخشش است و عاملان  آن به سرنوشت شاه شجاع و دیگر نوکران دشمن برابر خواهند شد.
بلی این همان خط سرخ است که عبور از آن نه  از صلاحیت این حاکمیت است و نه در توان آن و چنین خیانت ملی را این حاکمیت نیز نه خواهد کرد ونباید بکند.
در قرن بیست ویکم حدود وسرحدات درین کشور های در حال برداشتن است و چنانچه مکرر توضیح کردیم  امنیت  منطقه و کشور به این خط و ایجاد گویا قبر ملانصرالدین که هیچگاه قابل کنترول نه خواهد بود اصلاً ربطی ندارد. این پاکستان است که  اگر برای صلح در منطقه و افغانستان توافق کرده نمی تواند.  اسناد غیر قابل انکار وجود  دارد که پاکستان به ترور و تربیت و صدرو تروریزم  کماکان میخواهد به اهداف شوم و غیر انسانی خویش برسد.  سیاستی که به صورت یقینی قربانی ان مردم بیگناه پاکستان امروز نیز خواهند بود و هستند. 

  • بر حکومت افغانستان است که بلا تأخیر بدیل های رهایی یکجانبه از وابستگی افغانستان به  پاکستان  در مقام اول با بازکردن بندر چاه بهار بدون  وابسته شدن یکجانبه به انها  به صورت متمرکز کار کند.  

  • در مورد استفاده از ابهای طبیعی افغانستان  و دریا های  که در بین کشور های مختلف عبور میکنند، قواعد و قوانین بین المللی وجود دارد که مشکل آبهای افغانستان به کشور های همسایه مطابق به آن  قواعد بین المللی و ناظرین جهانی حل شود و حل شدنی است اما نمی شود که تمام آبهای طبعی افغانستان را همسایه ها یکسره میخورند و به جانب افغانی حق استفادۀ  آنرا نمی دهند.

  • در قسمت مطالبات راه ترانزیتی پاکستان، عبور و مرور وسایط آن  کشور در خاک و از خاک افغانستان با روابط بالمثل ممکن است و باید درین مورد تفاهمات موافق قواعد و قوانین جهانی و مساوی صورت گیرد.

  • افغانستان کشور مستقل است و به پاکستان و جهان باید تفهیم شود که ما و سرزمین ما به ضد کشور دیگر استفاده نمی شود و نه خواهد شد  و در صورتیکه چنین شود  حاضریم در محاکم جهانی جوابگوی آن باشیم.  ما حق داریم با جهان روابط داشته باشیم و این انتخاب  حق ماست.

  • به پاکستان باید تفهیم شود و به جهان باید رسانیده شود که پاکستان از ما چه مطالبات ناروا دارد. 

مسلم این است که  پاکستان در خرابی افغانستان و جنگ سهم داشته و دارد. اقرار زعمای این کشور و مستندات دیگری است که  نیرو های کشفی کشور ما باید  در مستند سازی آن کار کنند.
به حاکمیت  پاکستان به صورت دوامدارباید تفهیم شود که قرار شواهد پاکستان بر وضع مسلط نیست.  جهان باید از جزیه پرداختن به پاکستان  به علت این حالت هم  دست بردار شود که ان کشور این پولها را رد غیر از هدف اصلی به مصرف  میرساند.
 پاکستان نباید با سیاست صدور ترور مردم خود، جهان و قبل از همه افغانستان را به تهدید مواجه ساختن و خطر صلح جهانی شود. ما در مورد تسلط بر طالبان و مخالفین مسلح افغانی تسلط ندارد و نباید ازین وضع سوء استفاده نموده و دست از فشار وخراب کاری بردارد ورنه به روش بالمثل  یک مسألۀ به مفاد کسی نه خواهد بود. کشور های منطقه افغانستان و پاکستان یکجابا هند و کشور های آسیای میانه میتوانند در صلح زندگی کنند و سیمای منطقه را تغیر مثبت دهند که منجر به رفاه و آسایش مردم منطقه گردد.

  • برحکومت افغانستان از  برخورد های برمثلا از امکانات بالقوه که ما دارم استفاده نموده تا پاکستان را از مطالبات ناحق و زور منشانه و ناروا توقف داده و مطالبات برحق مردم افغانستان تحقق یابد. (تفاصیل وسیع دارد.)

  • مخفی ساختن دوسالۀ  مرگ و یا قتل ملاصاحب محمد عمر از جانب افغانی عدم صداقت جانب  پاکستان را نشان و ثابت میسازد.

  • در مورد تلاش پاکستان مبنی بر سهم دادن برای پاکستان در انتخاب  کادر های در کرسی های دولتی یک خواست نا جایز و غیر قابل قبول است.

  • امتیاز گیری برای طالب و یا هر  حزب و سازمان دیگر حق کسی نیست مرجع اصلی انتخاب مردم است. مصالحۀ توافق برای حاکمیت مردم است که مردم سخن اصلی انتخاب و انتصاب را داشته باشد. معامله درغیاب ملت و امتیاز گیری به این نام به صورت قطع قابل قبول نیست و باید رد شود.

 
به این ترتیب  حالا دیگر به کسی پوشیده نیست که  اگر دراین بازی  (چنانچه جنرال دورانی رئیس اسبق ای اس ای در مصاحبه به تلویزیون الجزیره آنرا نام میدهد ) و این  قربانی مردم و کشور ما  در مراحل معینی از جمله  بخاطر سقوط کمونیزم  و ضربه زدن به  دشمن منطقوی ابرقدرت های جهانی  ازجمله  حاکمیت ایران توجیه داشت  و مردم  بی گناه منطقه و در رأس مردم ما  درین  راستا  قربانی های بزرگ  دادند، کشور و  مردم ما  را سوختاندن  و جنرالان پاکستان درین راستا جیب پُر کردند و حضور نظامی در منطقه توجیه شد. درین مرحله که این اهداف تحقق یافت و یا در حال تحقق اند  درین صورت  ادامۀ عین سیاست توسط  آی اس ای  پاکستان دیگر به هیچ صورت همین توجیهی را هم  که داشت دیګر ندارد.  به این ترتیب  ادامۀ شرارت و صدور ترور و وحشت از جانب پاکستان  به جز ادامه قربانی و تراژیدی ملت و سوختاندن کشور ما معنی دیگر ندارد.  با تعجب فهم سخن  ونقل قول را حال میدانم که یکی از صاحبمنصبان ارش نظامی باز ګشته از افغانستان  یکنیم سال قبل در  اروپا اظهار داشت که دیګر ملاعمرو طالبی وجود ندارد. تعجب کردم چه میګوید. حال درک کردم که  منظورش همان کشته شدن و یا مردن ملامحمد عمر اخونزاده بود.
این  حالت ثابت میکند که  پاکستان به به سیاق ضرب المثل مشهور: « گربه ای پیر را ترِک و بازی جدید نمی توان آموخت» کماکان همین صدور ترور و وحشت را  بلد است و برنامه های خیوش را کماکان  دنبال میکند.
  واما اگر جنگ سرد از نو آغاز شده  و حلقات معین جهانی هنوز با  رژیم اخوندی ایران تصفیۀ حساب نه کرده اند و برنامۀ  از بین بردن سلاح اتومی پاکستان  و تقسیم مجدد منطقه هنوز تکمیل نه شده  و در ین  بازی دیگران  پاکستان باز هم مجری پروژۀ  قبلی صدور ترور و دهشت  است.  درین صورت بر زعامت کشور ماست تا دیگر نگذارد کشور ما بسوزد و مردم ما قربانی دهند.  
باید الفبای سیاست را اموخت و  درک کرد که در سیاست منافع است و مصالح، در سیاست خیر و خیراتی نیستند.  دوست و دشمن دایمی وجود ندارد. این دوستی و این دشمنی به اساس منافع تعیین میشود.  باید درک کرد  صلح گدایی نمی شود.
بر حاکمیت ماست که از تمام امکانات وسیع دست داشته  استفادۀ درست کرد و دیگر نگذارند   که افغانستان را  بخاطر دفاع از تمامیت و موجودیت پاکستان بکار برده و افغانستان ګاو شیری برای پاکستان شود و به این ترتیب پاکستان کما کان از  ملت ما و جهان جزیه بگیرد.
زعمای ما باید درک کنند که حق داده نمی شود بلکی گرفته میشود و صلح و آسایش حق ملت ماست.
باید با شناخت  حق خود و  حق دیگران  با  استفاده از وسایل و بکار گیری درست آن خود را به صلح و آسایش  رسانیده و اولویت های خویش را مشخص و پيگیرانه در عملی کردن آن تمام  نیرو های ملی و متحدین طبیعی داخلی، منطقوی و جهانی را به وحدت عمل کشاند.  
عدم مراعات اصول  و قواعد قبول شده  و تجربه شده و تجربه کردن دشمن تجربه شده و دل بستن به آن چنانچه از حرکات بخش از زعمای کشور مشهود است ما را به جای نمی رساند و کماکان فرصت های طلایی غیر قابل تکرار عصر به هدر داده میشود.
بر حکومت وحدت ملی است تا عوض  چنه زنی ها و مشاجرات بر تقسیم غنایم در بین حاکمیت و تیم های حاکم  عامل ادامۀ موفقانۀ برنامه های شرارت پاکستان نشده و  به تراژیدی ملت ادامه  نه دهند.
با چنین روش بابخردانه  در مواردی  ممکن به اهداف قصیر المدت  شان نایل آید اما ما را  به صلح پایدار نه خواهد رسانید .
لذا با درک عُمق و بُعد حقایق فوق و درک ماهیت  افغان ضد و افغانستان ضد  پاکستان و ادامـۀ شرارت  آن  باید خود، موقف  خود و حقایق را  به صورت عینی درک کرد و با یک قوت و وحدت عمل در مسایل ملی و شترک مشترکاً  کار کرد.
دوست و دشمن را شناخت و نه گذاشت مردم ما  دیگر قربانی سیاست  های دشمنان در رأس استابلشمنت پاکستان   و شرارت شان شده، مردم و کشور بیشتر ازین بسوزد.  
                                                                                                                                                                               پـایان قسمت سوم /  قسمت آخری   
   تیلفون: ۰۰۴۴۷۸۸۶۴۷۴۶۳۸