آرشیف

2017-8-5

دکتور محمد انور غوری

ماجرای تیوره

ولسوالی تیوره در محل تلاقی دو رودخانۀ سمت غرب ولایت غور موقعیت دارد. پنجاه سال قبل ، تشکیلات سیاسی کشور دارای هفت حکومت کلان(نایب الحکومه گی) و هر حکومت کلان متشکل از چندحکومت اعلی بود ، حکومت اعلی غور با مرکزیت در تیوره ، مربوط حکومت کلان هرات می شد ، از همین جهت تیوره را اغلب بنام غور (غور خاص) می گفتند ، هنوز هم رودبار آن را ناوۀ غور می نامند . مرکز ولسوالی بر بنای خرابۀ های قلعۀ منسوب به انبیاخان(معروف به قلعه غور) استوار است .انبیاخان و سرفرازخان دو نفر از بزرگان غور در زمان امیر عبدالرحمن خان بودند که گویا به علت بی اعتنایی شان نسبت به شورش سرباز خانه هرات، معروف به « پلتن هزاری» مغضوب امیر شدند ، به کابل احضار و اعدام گردیدند.
وقتی که از فراز یکی از تپه های مجاور، بسمت مرکزولسوالی می بینیم، ، در میان کوهای سربلند مشبک با درختان سپیدار و باغستان ها، مخمل سبزی به نظر می رسد گسترده ، دل انگیز و دوست داشتنی ، کمند طبیعی زنجیره کوهای مسلسل و دره های باهم متلاقی، طلایه داران تیوره هستند.
تیوره مانند سایر مناطق کشور عزیز ما، در چهل سال اخیر ماجراهای تلخ روزگار بی مروت را تجربه کرده و در پانزده سال پسین نسبتا آرامش اندکی داشته ، راه ها کمی باز شده ، مکاتب نسبتا جاری بوده، ارتباطات تقویت گردیده ، مراقبت های صحی بهبود پیدا کرده و نسل جوان مشتاق تحصیل ، تربیت ، فرهنگ و آرامش می باشد .
شاید تقدیر خداوند بر آن شد تا برای برهم زدن آرامش و بذر نفاق، بلای نازل گردد و آن اینکه از دور دست ها ، گروه های با قیافه های مجهول ، بیگانه از فرهنگ و زبان مردم ، بحیث مهمانان ناخوانده و زورگیر درمحلات سرازیرشدند ، مطابق پلان های مرموز دیگران در اول اسد1396، به تیوره هجوم آوردند ، کشتند ، سوختاندند ، بردند ، خوردند ، تلف شدند و گریختند. حاصل آن نفاق ، خرابی ، بسته شدن مراکز آموزشی و صحی ، قطع انتن های مخابراتی، پریشانی مردم ، آواره گی از محیط ، تلفات جانی و خسارات مالی برای مردم محیط . شاید هم تعداد اندک و انگشت شمار افراد محیطی ،عاقبت ناسنج ، نا آگاهانه ، شبیه کرگسان روده خوار، دنباله روی آنها را کرده باشند .
در کشور ما رواج بر این است وقتی فاجعه ای از اینگونه در جایی اتفاق می افتد ، حوادث به طور واقعی و طبیعی گزارش داده شده نمیتواند ، آوازه های عامیانه پخش می گردد و هرکس حرف خودش را می گوید. در همه جای کشور عدۀ در سایۀ شتر می خوابند و آن را خیال ساِیۀ خود می کنند ، از همان دسترخوانی که میخورند بر نمکدانش اهانت مینمایند ، حتی بعضی عناصری که خود را صاحب نظر می پندارند نمی دانند که آب را به آسیاب چه کسانی میریزند، ولایت غور نیز از همین آسیب ها مبرا نیست.
کسی که در مقابل این فاجعه قامت کشید و در پیشاپیش مردم چون کوه استوار ماند، شخص ابراهیم ملک زاده (وکیل مردم غور)بود ، او سالها وجب وجب خاک این سرزمین را طی طریق نموده ، از اقصای پرچمن تا فیروز کوه و از بادغیس تا بند انقرچاق با روح و روان مردم آشنایی دارد ، انسان با انصاف ، زیرک ، بلند همت، از خود گذر، باظرفیت و مردم داراست، پای مردی و استقامت او بود که تیوره نجات یافت.
هموطن عزیز ! واضح است که مردم پریشان و دلتنگ غور،از جنگ ، نفاق ، دشمنی ، نزاع ، بدگمانی و خصومت نفرت دارند ، خواستار آرامش ،اتحاد ، اتفاق و امنیت هستند . عقل سلیم می طلبد که نسل جوان و آگاه در همه جا عاقبت اندیش ، وحدت طلب ، دلسوز ، دستگیر و نسبت به مردم مسئول باشد، اغراض منافقین ، مخربین و دستان مرموز بیگانه را تشخیص کنند ، علل نا امنی را به آدرس های ذهنی و تخیلی حواله ننمایند ، در رفع خصومت های جعلی بپردازند ، خانواده های شهدا را تسلیت دهند، مهاجرینی را که تا فیروزکوه ، هرات ، هلمند ، نمروز و قندهار، رسیده اند همکاری و دلجویی نمایند ، آنهارا به عودت در محلات خود شان ترغیب و امیدوار سازند. اعادۀ آرامش روحی و فزیکی مردم ، همت بلند و استقامت دوامدار می طلبد ، خداوند همه را توفیق خیر و صلاح دهد.
هرکه آخربین بود او مومن است
هرکه آخوربین بود او بیدین است مولوی