آرشیف

2017-6-22

گل رحمان فراز

فکر فروشی بد تر از تن فروشی!

فکر فروشی بد تر از تن فروشی!

مقوله فکر فروشی همانند مسئله فرار مغز ها از خطرناک ترین چالش های زندگی بشمار می رود. فکر فروش می تواند بیشتر از جاسوس انسان ها را به ویرانی بکشد. اعتماد بر سر آنها دشوار است. همیشه به لباس دوست می آیند و به ندرت راز دوستی در نزد شان حفظ می ماند. آنها در واقعیت انسان های دو روی، نقاب پوش و پشت پرده اند که در ظاهر جلوه گرایی دیگری دارند و در باطن نقش چهره ی مهیب را بازی می کنند.
آنهاییکه تن می فروشند نیازمند اند. نیازمندی شان انفرادی است و برای گذار از شرایط چالش زا این کار را می کنند. ضرر شان نه تنها به کسی نمی رسد بلکه غرایض جنسی بعضی ها را دور و تسکین می کنند و هم برای پیشبرد زندگی شان کمی می اندوزند. ولی فکر فروش چه می کند؟ جامعه را به کام نابودی می کشاند، یک رنگی مردم را از بین می برد، سبب نفاق و اتفاق جنگ می شود که پیامد کلی اش بربادی یک نسل می است.
فعالین مدنی که تا روز های قبل شعار عدالت خواهی، حق طلبی و انتقاد از کارکرد حکومت را می کردند، امروز برای فروش ذهن و فکر شان (در بازار لیلام) در ارگ ریاست جمهوری نان بی خردی، شرمندگي و غلامی زهر جان می کنند. حضور ایشان در جمع ارگ نشينان در نزد من مزخرف تر از تن فروشی است برای اینکه اینان کلیه معنویات شان را به فروش می رسانند.  
حالا به چنین وضعی و با همین نوع فعالین مدنی و فرهنگی بی شعور که داریم، چطور می توان توقع داشت اینکه جامعه بسوی ملت شدن گام ماند و کلیه مشکلات راه و چاره خودش را در می یابد.