آرشیف

2014-12-11

غلام علی فگارزاده

فتنۀ دوران

 

(با "سرود سواران" يگانه و همسرايی با شعر سرود: با چترها ز باد و ز باران گريختند… .)

عـيـارها و کاکـه و رنـدان گريختـنـد
آشفـتـه و پـريش و هراسان گريختنـد
مـرغان خوشصدا و همه بلبـلان باغ
از باد سرد و برف زمستان گريختـد
رمــز محبـت و عشــق و مـلاطـفـت
از تنـگنــای سينـــۀ دونـان گـريختنـد
ابرهای تيره و  برق و صـدای رعـد
در امتـداد سرعت طوفان گـريختـتـد
اسـبهــــای يـرقــــــه و رام دلاوران
تا انتـهای  جـادۀ ويــران گـــريختنـد
خيــل يتيـم و بيـوه و معـلول جنگهـا
با ناله ها و ديــدۀ گــريان گريختنـــد
خود کامه گان و ستم پيشه گان دهـر
از اتفــاق و وحدت انسان گـريختـــد
ياران باوفای همــان سالهــای سخت
از بيـم بيـوفــائی دوسـتان گـريختنــد
چوپــان و پاســبان و رمـــۀ کــــلان
از حمله های گلۀ گـــرگان گريختنـد
آزاده گـان قــريــه و شهــر ديـار ما
زآشوب تلــخ فتــنۀ دوران گريختـند
عدل و تميز و داد زمـــيزان نــاروا
تا پای کوته قفلی  زندان گــريختـنـد
سيلاب اشکهای فقــيران کوه نشـيـن
تا پيش جايگاه قصرنشينان گريختنـد
اين ناکجا کجاست که دردی دوا نشد
بيمـارها ز نسخـه و درمان گريختنـد
 
فگارزاده
شهرکابل، ميزان ۱۳۹۰