آرشیف

2018-1-18

غلام علی فگارزاده

شکايتنامه

 

زمين ز فتنۀ فرعونيان هراسان است
زمانه در عجب از قـحط انسـان است

قصـور و مُلک شده جايگاه شــدادان
غـرور و خشـم شده بارگاه نمــرودان

کمال آدمی تاراج فسق دنيـا شــــد
مســير آدمی از خط اصلی بيجا شـد

يکی به جهل ز ابوجهل شده مقدّمـتر
ديگر به کينه از ابولهـب شــده برتـر

به نام مـذهب و قـوم و زبان و مـکان
تنيده روح گرو گشته گان پيرو جوان

وطن به آتش جنــگ و نفاق ميسوزد
به عـامـه ثروت ما دزد و دله ميتـوزد

ز بهـر مال حـرام و پليـدی و زشــتی
بساکسانی تن آلوده با خباثت و پستی

به هـر لبـاس و به هررنگ و هـر نامی
درنده گان لقمه خورِنعشِ مردۀ خامی

همی درند و برند و به حـرص خـورند
بدون ترس و حيا جيب و کيسـه بُرند

الا پيامــبران اولوالعزم خدا، معنی آدم
خوشا رســالتِ برحق تان دراين عالم

کنون که سخت پريشان ودربدرگشتيم
شکسته کشتی صدپاره درخطرهستيم

همه اميد و رجاء سوی التفات شــما
دعـا حضور خــدا بهر معجـزات شما

که سرکشان دهرسرافگنده گان گردند
و بنده گان خدا عزت جهــان گـردند

به جايـگاه عظمـت خود پا نهــد آدم
عـدالت و رفـاه و سـعادت شـود توأم

جهــان ز حرص حريصـان امـان يابد
طـلوع صبــح بر درِ هر خانمـان تابد

 
فگارزاده
شهر کابل، جدی ۱۳۹۶