آرشیف

2014-12-11

غلام علی فگارزاده

شکست

ايمـانهـــا ضعــيف شد و التجــا شکســــت
وارونـه اعتبــار شـــد و ادعــــا شکســـت

جای نمــانـد که خون ناحق مردم نريخــت
حتـی که کنــج منـبر و محرابهــا شکســت

شيـــخ و خطيــب و بــزرگ و کــلان قـوم
گنــگه شد از بيان و زبان در دعا شـکست

دلها کباب گشت ودهان خشک و بسته ماند
زانرو فغان هر يکی پيش از صدا شکسـت

بيچاره گشت چاره ساز جوانمرد شهر و ده
دست و دهان و پای همــه پا به پا شکســت

عهد و وفا و حرمت انسان ز هم گسيـخـت
ديـــوارهای امـن زمان هـرکجـــا شکســت

از دست فتــنه گان مفسد و ناترس از خــدا
گنجيــــنه های عــزت دنيـــای ما شکســت

حرص و طمع به غير، بلای که در وطن 
هم اعتمـــاد و همت و پيمانهــــا شکســـت

افتـــيده در دروغ و غضـب طبــع مردمی
انصاف و داد در دل اين ناکجـــا شکســت

ای مهــدی زمان تو کجـــايی که دير شـــد
کاين جمع از نفــاق رۀ مصطفـــا شکســت

فگارزاده
شهر کابل، ۲۶ميزان ۱۳۹۲