آرشیف

2017-12-31

گل رحمان فراز

عوامل تضعیف حزب جمعیت اسلامی!

شاید متوجه شده باشید که از بدو شهادت قهرمان ملی فرمانده شهید احمد شاه مسعود، شهید صلح استاد برهان الدین ربانی و رحلت مارشال بزرگ محمد قسیم فهیم پایه های حزب جمعیت اسلامی روز به روز میان تهی و نا استوار می گردد. گذر هر روز منجر به نابودی چهره های شاخص اش تمام شده و اعضای ارشد از طریق دسایس دشمنان همه روزه به جان هم افتاده و دچار سردرگمی های عظیم و تباهی حزبی (علی رغم سابقه طولانی حاکمیت و مأموریت) می گردند که علل تباهی های موجود را می توان بر نادیده گرفتن موارد مطلوب تلقی کرد طوریکه:
یکم) بزرگان که نقش ارزنده را در سیاست های داخلی و تصمیم گیری های ملی از طرف این حزب پر قدرت بازی می نمودند فعلاً در قید حیات نیستند. نبود ایشان روح و روان اعضای ارشد فعلی را می آزارد و نمی گذارد تا نفس تازه و زندگی آسوده بکام شان بچرخد. در نبود ایشان، دفترچه تصمیم گیری و مشورت اعضای موجود خالی بنظر می رسد و موفقیت برای شان خیالی بیش نیست. اینها در حضور آنها هیچ کار را بی مشوره و بدون تصمیم گیری انجام نمی دادند اما حالا نمی دانند کی می تواند برای شان مشاور خوب و رهنمود مؤثر باشد.
دوم) خود کفایی سران جمعیت اسلامی از لحاظ اقتصادی هم گامیست که ایشان را بیشتر به منزوی شدن از بدنه جمعیت اسلامی فروکش می کند. حالا برای اکثر اعضا پول گپ کل، حرف اول و آخر را می زند و نمی گذارد اتحاد نسبی بین اعضا حاکم باشد. ارجحیت برای این نوع اعضا، گروهی دارد که بیشتر منفعت اقتصادی تأمین گردد، خوبتر بتوانند به کاروبار شان رونق دهند و عالی تر از عهده انجام کار های پر در آمد بر آیند.
سوم) عدم هماهنگی در تصمیم گیری های سیاسی بین سران ارشد حزب جمعیت اسلامی نیز یکی از گزینه های به حاشیه کشاندن نقش این حزب در میدان مبارزات سیاسی کشور تلقی می شود. کلیه امورات تصمیم گیری افراد بصورت انفرادی صورت می گیرد و هر کس صرف نظر از پیامد های دشوار موارد و بدون در نظر گرفتن آرمان و مرام حزب دست به سازش ها و هماهنگی های می زنند که نفع خودشان تأمین باشد و در تصامیم اشتراکی و مصلحتی هیچگاه مصمم نبوده اند. 
چهارم) نوع تربیت سیاسی کلیه اعضا از اول مبتنی بر خلاقیت فکری و تفکر خلاق نبوده است. هیچ یک از اعضای فعلی فکر نوآور ندارند بلکه همه حرکات و عمل شان از روی تقلید صورت می گیرد. اینکه این تیم در گذشته صاحب افتخارات و دستآورد ها بوده اند، مربوط و منوط بر امر پذیری و آماده به قومانده اعضای پائین رتبه در امر و فرمایش اعضای ارشد بوده است. فقط به چیزی عمل می کردند که در اجرای آن امر می شدند.
پنجم) اختلاف نظر هیچگاه به معنی دشمنی نیست. اختلاف نظر انسان را از خودخواهی نجات می دهد و وا می دارد تا علاوه بر طرز فکر و نظر خود، از ایده دیگران نیز استفاده مزید نماییم. عدم کنترل در میزان این اختلافات افکار موجب ایجاد اغتشاش های لاینحل سیاسی خواهد شد. این تغییر افکار نمی گذارد تا مردم مشت هم پذیر بمانند بلکه بین مذاکره کنندگان و هم نشينان شکاف های بزرگ و درز های عمیق خلق می کند. 
ششم) کینه توزی بین سران جمعیت اسلامی حاکم است. اینها پیش از اینکه رقیب و دشمن خویش شخصیت های بیرون از جمعیت اسلامی را بدانند، در فکر تضعیف اعضای درونی و رشد خودشان اند. نپذیرفتن هم دیگر ایشان را از روزنه های تصمیم گیری مصلحتی دور نگه مي دارد و کم کم از زیر چتر حزب جمعیت اسلامی بیرون می کند.
هفتم) خودکفایی اعضا هم منجر به انشعاب از حزب می گردد. حالا اکثر اعضا فعالیت شان را پهن تر از آرمان حزب جمعیت اسلامی می پندارند و از همان خاطر است که با تأسیس روند ها، جنبش ها، مجمع ها، احزاب کوچک…! صف شان را از جمعیت اسلامی جدا نموده اند و برای خودشان صف های جداگانه ایجاد نمودند تا هم در تصمیم گیری ها و هم در تفکر و منفعت جویی تک گرایی داشته باشند.
هشتم) صادر نمودن اعلامیه های بدون عمل در موارد مختلف و بی شمار نیز مردم را نسبت به قدرت جمعیت اسلامی بی باور ساخته است. تا هنوز تقریباً به هر موضوع و تحولات سیاسی شاهد موقف گیری جدی جمعیت اسلامی بوده ایم ولی هیچگاه عملی در پیوند به آن اعلامیه ها و قطع نامه ها ندیده ام. 
در آخر،  هشت مورد فوق از گزیده موارد است که در برهم زدن نقش جمعیت اسلامی نقش کلیدی را ایفا می کند. این نقش ها موجب خیره شدن نقش جمعیت اسلامی و بربادی حزب سابقه دار سیاسی در کشور شده است. 
با مهر 
گل رحمان فراز