آرشیف

2017-6-15

گل رحمان فراز

عملکرد بچه گانهٔ امرالله صالح!

امرالله صالح را بخاطر انقلابی بودنش دوست داشتم، او نسبت به اکثریت اعضای شورای نظار پر تحرک، پخته، با انگیزه، میهن دوست، جدی، با برنامه و مطلوب گرا به نظر می رسید. در هر کارش ابتکار دیده می شد، محور برنامه هایش را اخلاص، انگیزه و تحرک شکل می داد. به تیم بازی، راهپیمایی، تحریک و حق خواهی نظیر خود را نداشت، از همان خاطر زبان زد خاص و عام بود، صاحب نظران در قبال وی آینده روشن، سبز و آرمانی را پیش بینی می کردند و حتی موقف های بلند دولتی را از آن وی می دانستند.
آینده روشن، برنامه جامع و انگیزه مخلص اش به باد معامله خردمدارانه سیاسی و نیرنگی نا شناختهٔ رئیس جمهور غنی با تفویض پست نمایشی سپرده شد. او را بیشتر از این انقلابی آرمانگرا، رهبر آینده نگر، سیاست مدار دور اندیش نمی خوانند بلکه فرد عوام فریب جامعه، شخص معامله گر و سیاستمدار احساسی، قدرت طلب و استفاده جو قلمداد می کنند که باورمندی به خط مش او بمعنی باورمندی به برف بهار، آفتاب زمستان و یا خنده مادر زن برای استقبال از داماد اش است.
امرالله صالح در سیاست اش خیلی نا پخته و یا خام است. او تا هنوز دوست و دشمن اش را از همدیگر متمایز نساخته و راه را تا هنوز از بی راهه تفکیک ننموده است. خلاصه نمی شود از وی به پیمانه یک رهبر و یک سیاستمدار اقتدار گرا توقع داشت و نمی توان وی را پیشگام رهبری افراد محسوب نمود. برداشت رزاق مامون در کتاب اش "ببر های مهربان" از چگونگی شخصیت امرالله صالح نه تنها بی جا  نیست بلکه از لابلاي حقیقت های جامعه و واقعیت های عینی و برملا اخذ شده است.
همچنان اقبال صافی در مورد شخصیت امرالله صالح نا درست قضاوت ننموده بود. خلاصه هر چند گفتند حق داشتند و هر تعبیر و تفسیر چپ که از وی غیر منصفانه متجلی بود واقعیت است باور کردنی و قابل قبول! او خیلی بچه است و بی اندازه بچه گانه عمل می کند! حالا می دانم که ستاره بخت سیاسی اش رو به زوال است، دیگر نمی توان به شانه های نا مطمئن وی اتکا کرد و به پلان های موقتی (ولی شعار های طولانی مدت) وی برای رسیدن به آینده مطلوب سیاسی و رقم زدن به سرنوشت ملت ها امیدوار بود و از وی توقع بلند تر از راهپیمایی های روی جاده و تحقیر سیاسیون برای نایل آمدن به آرمان شهره شدن و شهرت یافتن داشت.
صالح خودش را خیلی باخته است و زندگی سیاسی وی نفس های آخرش را می کشد! او جوانمردانه همت ایجاد انگیزش واقع گرایان را برای طرفداری از حق زنده و متحرک ساخت. برای خود جایگاهی مردمی و اجتماعی شامخ ایجاد کرد. روند سبز را یک جریان سیاسی، فرهنگی و اجتماعی همه شمول و قابل ملاحظه جلوه داد و به این مهارت و تنفذ رسید که می توانست در هر ولایت افغانستان حد اقل پنج صد تن را برای راه پیمایی، مبارزه، عدالت خواهی و رقابت جمع کند و بر مسیر مشخص سوق دهد.
فعالیت های دفتر روند سبز در سراسر افغانستان چشم گیر بود. آنها در واقعات مختلف صدای عدالت خواهی بلند می کردند و در برابر هر نوع ظلم، تبعیض و حق تلفی ایستادگی داشتند. کسی رقیب شان شده نمی توانست و با برنامه تر از هر حزب سابقه دار افغانستان فعالیت و تدویر جلسات داشتند. اما این همه ایثار و فدا کاری مدون های آقای صالح، فدای یک بازی سیاسی نا پخته وی در میدان مبارزات و گفتگو های رئیس جمهور غنی گردید که حالا هم اعتبار از میان رفت و هم از شهرت اش کاسته شد
دیگر کسی نمی تواند به حسن شخصیتی آقای صالح باورمندی کامل داشته باشد. حتی هم فکران اش او را شخصیت مقطعی و زود گذر می دانند که دامنهٔ فعالیت هایش بر فراز احراز کرسی ها فرود می آید، در مقابل نفع شخصی اش هم از قوم، هم از حزب و هم از رفیق اش خود گذری می نماید و مبارزه را همانند بعضی ها وسیله برای جلب توجه سران دولتی و اخذ کرسی می داند. او تا هنوز به وسیله قدرت دیگران به کرسی ها تکیه زده شده بود و به محض اختتام حمایت ایشان از سمت ریاست امنیت ملی کنار زده شد و تا هنوز روی خوشی را ندیده است.
در بازپسین روزها امرالله صالح چندین گول سیاسی خورده است و نتوانسته است خود را از صدمه هیچکدام از حملات رهایی دهد. او که رهبر نو ظهور و نو کار بود در نخستین گام بخاطر احراز این سمت نمایشی اش از عطف توجه حزب جمعیت اسلامی افتید، در گام دومی اوج و صعود اعتماد مردم نسبت به شخصیت اش ضرب صفر شد، در گام سومی جان فدا های روندی و بسیجی های هم فکر اش را از دست داد و در نهایی ترین گام از چوکی سمبولیک و نمایشی هم نتوانست حتی به نفع شخصی اش استفاده نماید.
حضرت محمد ص می گوید که: "مسلمان نباید از یک سوراخی برای بار دوم گزیده شود." نمی دانم رئیس جمهور غنی از چه ویژگی منحصر به فرد برخوردار است که سران مدهوشانه دل به تار مویش می بندند و در زمان دل بستگی همه تلاش های گذشته و عواقب شوم آینده شان را از یاد می برند؟! مگر آقای صالح سرنوشت رقت بار هم سنگرانش چون: عبدالله عبدالله، استاد عطا محمد نور و احمد ضیاه مسعود را ندیده بود و یا هم علل کنار زده شدن ژنرال دوستم را بررسی و تعمق نکرده بود؟!
آقای صالح! اصلاً اجازه دهید توصیه تان دارم! طلایی ترین فرصت سیاسی برای شما اعلان نتیجه بازیابی، تحقیق و حقیقت یابی تان از حادثه سقوط کندز بود که در رأس هیئت حقیقت یاب قرار داشتید، شما در آن مأموریت با صلاحیت چه کردید؟! شما برای حزب جمعیت اسلامی و آرمان پاک آمر صاحب مسعود چه فداکاری، پابندی، اخلاص، تداوم و پایداری نشان دادید و برای استوار نگهداشتن ستون خیمهٔ حزب جمعیت اسلامی چند میخ کوبیدید؟! لطفاً بدون قید و شرط و پنهان کاری جواب بدهید!
من یکی از طرفداران اندیشهٔ عدالت خواهی تان بودم و موقف گیری تان را در مقابل اکثریت موارد به نفع و فلاح مردم و کشور می دانستم، اما طرح حمایت تان در دوران مبارزات انتخابات ریاست جمهوری از عبدالله عبدالله قبل از برگذاری انتخابات و تحکیم ارتباطات سیاسی تان بعد از انتخابات با محمد اشرف غنی شخصیت ظاهری و باطنی تان را برملا ساخت. برای چه عجولانهتصمیم می گیرد، پشیمان می شوید، سپس از مردم معذرت می خواهید و بعد خاطر نشان می سازید که علت استعفای تان را پیشکش حامیان تان و مردم افغانستان می کنید. آیا تا هنوز هم رویای تنفیذ قدرت، رهبر شدن و به قدرت رسیدن را در ذهن می پرورانید؟! و به کدام روی؟! لطفاً، لطفاً و لطفاً جواب بدهید!

با مهر 
گل رحمان فراز