آرشیف

2014-12-28

حسن شاه فروغ

طنزِ منظوم: دولت مَداری است

بینظمی نظام همه ازبرده باری است
هریک وزیرِدولتِ ما مردِ کاری است

هرروز اگر که جیبِ کسی میشود تهی
این شیوه ای جدید زِدولت مَداری است

شاکی مشو زغُربت و از فاقگی منال
بختت سیه بوده و تقدیر خواری است

ترس ازخدا نموده بگوبهرِچه غریب؟
اشکت تمامِ سال برُخسارجاری است

ما را مُدام به فِسق و فجـور متهم مکُن
گشتیـم مبتلا که امراض ساری است

در رشوه وفساد، نِفاق وشِقاق نیست
آینجا میانِ جمله ای اقوام یاری است

همکارِیکدگرشده درعرصه ای فساد
همچو برادریم، مُدام برده باری است

غصبِ زمینِ نموده ام مُلک ازخدا بوَد
این کارِبد نبوده کجا شرمساری است

برما مَـزن طعنه اگر مانـده ایم عَـقب
آغازِ پیشرفتِ همین خرسواری است

بی اعتبار مَدان مرا نزدِ عام وخاص
در لستِ مافیایِ جهان اعتباری است

ای بیخبر زجانِ سُخن یک کلیمه گو؟
ترس ازخدا نبوده وازانتحاری است

ما را فروغ زندگی ازدست رفته بین
ازتیرِناکسان بَوطن سوگواری است

29/9/2013
باتقدیم احترام فروغ ازلندن