آرشیف

2018-9-6

دکتور محمد انور غوری

سوالهاي پيرامون استقلال
 زمان رژيم شاهي(قبل از1352)  از اول سنبله براي سه روز متوالي در سراسركشورما، جشن استقلال برگزار مي گرديد، حصول استقلال افغانستان با شجاعت و پايمردي محمدنادرشاه  در مقامات تل و وانو گزارش داده مي شد و راجع به امان الله خان حرفي در ميان نبود. بعد ها گروه هاي سياسي نام امان الله خان را بحيث محصل استقلال كشور معرفي مي كردند و خاندان شاهي را بد مي گفتند. در حكومت هاي بعد از شاهي نيز گاه و بيگاه نام استقلال و ازادي كشور از بريتانيا، ياد آوري مي شد ، استقلال پديدهء بسيار خوب و انكار ناپذير توصيه مي گرديد. اين هم گفته مي شد كه« جاپان و افغانستان در يك روز استقلال گرفتند اما جاپان پيشرفت ولي افغانستان عقب ماند ». امروزه نيز روز 28 اسد بحيث روز استقلال به قهرماني امان الله شاه ياد آوري و تاكيد مي گردد ، بعضي ها هم افتخاراستقلال را طور عاميانه  كمي قومي معرفي مي كنند بدون آنكه ننگ به هدر رفتن استقلال كشورو معاهده هاي ننگين قبل از امان الله خان توسط اعقابش را نيز قومي فكر كنند.
شايد بعداز قرون وسطي، سرزمين هاي عقب مانده و بدوي افريقا ، آسيا و امريكاي لاتين با داشتن ذخاير طبيعي ، امكانات ارزان و عقب ماندگي باشندگان آنها،  ممالك صنعتي اروپا را ترغيب مي كرد تا به سرزمين هاي متذكره تحت عنوان آباد سازي يورش برده و از امكانات ايشان ظالمانه بهره گيري نمايند ، گويا باشندگان بومي  ممالك كفايت حاكميت را در محلات شان نداشتند و بهتر شمرده مي شد ديگران اين كشور ها را آباد نمايند. ازهمينجا كلمه عربي استعمار(طلب عمران – آبادي )  مطرح شد كه صرف آن( استعمره ، يستعمرُ ، استعماراً ، مستعمر ) متناظر مصدر عربي استثمار(ثمرگيري – بهره برداري) با صرف( استثمره ، يستثمرُ ، استثماراً ، مستثمر ) مي شود .
بهر حال گويا بعد از جنگ دوم جهاني  در1947 م با تشكيل سازمان ملل متحد، تمام كشورهاي مستعمره آزاد شدند- به عبارت ديگر استقلال گرفتند. از همين جهت زبان هاي ممالك قبلاً مستعمره در قاره هاي امريكا ، افريقا و آسيا ، طور متناوب انگليسي ، فرانسوي ، جرمني يا هسپانوي (همان السنه استعمارگران آنها) باقيماند. در اين ميان وقتي به عقب ديده شود بعضي كشور هاي كه استعمارپذير بودند آباد تر هستند، مانند افريقاي جنوبي از همسايه هايش، نيم قاره هند(هندستان ، پاكستان و بنگله ديش ) از افغانستان پيشرفته تر مي باشند. حتي بعد از1947  كانادا ، استراليا و گينه نو نخواستند كه نام خود را از انگلستان(استعمارگر آنها) جدا سازند و تا زمان ما  طبق قوانين اساسي همين ممالك، ملكه انگليس در عين زمان بحيث پادشاه آنها ( ولو در مقام تشريفات) باقي ماند . جزايز فولكلند مجاور ارجنتاين در امريكاي جنوبي بعد از يك جنگ بين القاروي، هنوز جزء لاينفك  بريتانيا است.
حال بر مي گرديم به مقوله استقلال در كشور ما :
در كشور ما كلمات استقلال طلب ، آزادي خواه ، تجزيه طلب ، دست نشانده ، غلام حلقه به گوش ، عروسك دست ديگران و نظاير اينها كنايه ها و كتره هاي مثبت و منفي سياسي اند كه سياست پيشه گان پوف مي كنند و با آن دست و گريبان هستند.
مي پرسيم طبق انتظارات متفاوت مردم ما ، استقلال چه تعريفي دارد؟ استقلال كشور ما كه در 28 اسد بدست آمد ، قبلاً در اثر غفلت چه كساني به هدر رفته بود؟ بين افغان و انگليس سه جنگ اتفاق افتاده و در هر جنگ يك استقلال بدست آمده و قبل از هرجنگ يك استقلال به هدر رفته يا نه؟ آنگاهي كه وزير اكبرخان مكناتن را كشت و انگليس را اخراج كرد آيا فرستادن عينكها و قطي نسوار امير دوست محمد خان كه در قيد انگليس بود وسيله سلب استقلال شد  يا مصلحت انديشي ختم جنگ بود؟
 آيا ما امروز استقلال داريم يا نه ؟ فرض كنيم استقلال نداريم ، پس اگر همين امريكا يك شبه دهل و دُمبكش را گرفته از كشور بدون چون و چرا خارج شود ؟ آيا استقلال ما تكميل مي گردد؟ چه اتفاقي مي افتد ؟ آيا ملك ما آرامتر مي شود ؟ ايا ديگر جنگي در كمين مردم نخواهد بود ؟
پايگاه هاي نظامي ا مريكا درجرمني ، جاپان ، كورياي چنوبي بعد از جنگ جهاني دوم  تا حال قرار دارد ، آيا اين كشور ها مستقل گفته مي شوند؟ يا محكوم؟ بزرگترين جزيرهء جهان يعني گرينلند در قطب شمال متعلق به دنمارك است ، آيا مردم آن  استقلال دارند يا نه؟ الاسكا هزاران كيلومتر دور از اضلاع متحده ، توسط روسها به اين مملكت فروخته شده بود آيا ايجاب نمي كند كه استقلال بگيرد؟حال كه امريكا ايران را تحريم كرده يعني با او تجارت و معامله نمي كند، برايش استقلال داده يا استقلالش را سلب كرده ؟
آيا مردم كُرد كه بين عراق ، سوريه ، ايران و تركيه منقسم شده اند استقلال دارند ؟ آرمان تشكيل دولت كردستان بين همين چهار كشور تجزيه طلبي است يا آزادي خواهي؟ فلسطين متشكل از دو قسمت جداشده در دو سوي اسرائيل يعني نوارغزه وجوار رود اُردن با آنكه قسمت هايش در بيت المقدس توسط رژيم صهيونيزم اشغال شده ، مستقل است يا محكوم ؟ اگر اين دو قسمت فلسطين باهم يكي باشند بهتراست يا از همديگر جدا شوند (از همديگر استقلال بگيرند) ؟ 
 با قبول اينكه خط ديورند را به رسميت نمي شناسيم آيا هشت مليون پوختون ماوراي ديورند امروز استقلال دارند؟ اگر ندارند پس غلام حلقه به گوش پاكستان هستند؟ حال كه صدر اعظم و وزير دفاع پاكستان از پدر و پدر كلان پوختونهاي از « لرپختانه» هستند آيا حاضراند با « بر پختانه » يكجا شوند و خط ديورند را لغو كنند؟ هرگزنه« زه ستا په غمونوكي ژارم او ته زما و كژه خوله ته خاندي».
هموطن عزيز ! استقلال شايد يك اصطلاح با تعريف نسبي طبق سليقه هاي سياسي باشد ، هرگز تعريف واحد و مطلق ندارد، امروزه به همان مفهوم  كلاسيك ختم استعمار توجيه نمي گردد. استقلال به معني منزوي از جهان امروزي ، تحصن در برج عاج روزگار خويش و بي خبر از ديگران اصلاً حماقت سياسي است ، مقدور و مفيد به هيچ سرزميني نمي باشد.
خداوند انسان ها را متفاوت خلق كرده ، در هرقوم ، هرزبان وهر منطقه انسانهاي خوب و بد وجود دارند ، سلب استقلال مملكت و يا حصول آن با هر تعريف نسبي، به نام  يك قوم ، يك منطقه ويا يك زبان ختم نمي شود، رنج و زحمت ، آرامش و بي قراري ، نيكنامي و بدنامي ، آزادي و محكوميت در يك ملت مشترك هستند.