آرشیف

2020-4-1

دکتور محمد انور غوری

سرگذشت گنی بای
گنی بای ارباب قبیله ای بود و عاقلترین فرد به حساب می آمد، برای حل معضله های روزگار به او مراجعه می کردند. روزی، گاوی یکی از افراد قبیله، جهت خوردن کنجاره ، سرش را داخل کوزه ای کرد و در آن بند ماند. اعضای قبیله گرد آمدند و از حل معضله عاجز شدند. دست به دامن گنی بای بردند و از وی کمک خواستند. او وقتی بین مردم آمد ، مشکل را به چشم سر دید، بگریست و بخندید، آنگاه گفت: گریه ام می آید که اگر من از این دنیا رفتم مشکلات شمارا کی حل خواهد کرد؟ و می خندم از اینکه شما چقدر کودن هستید، مشکلی با این آسانی را چرا نمی توانید حل کنید؟ آنگا به فکر خودش طرح عمیق و زیرکانه ای به کار بست. دستور داد فوری سرگاو را ببرند، بعد سر گاو داخل کوزه افتاد، گفت حالا کوزه را بشکنید تا سر بیرون آید. همه شعار دادند « زنده باد گنی بای بابا»، هم گاو مرد و هم کوزه شکست.
القصه ما هم یک گنی بای و یک غنی بای داریم. غنی بای می گوید که حذف یک ملیارد دالر آمریکا، هیچ تاثیری بر روزگار این کشور ندارد، شوله شده ، پوله شده که ما استقلال داریم و مرغ ما فقط یک لنگ دارد « شملی لرو طوپان لرو»، «زنده باد غنی بای بابا و بی بی گل انا ». اما گنی بای دوم با یک جبهه کمر بسته، دو پای در یک موزه کرده و می گوید:
بیا که بخش کنیم مال پدر را ××× چلیم و سرچلیم پالان خر را
هاو برادر! در چنین اوضاع و احوال ، ساده و غولدینگ کسی است که مسئولیت دست اول را یکه تاز، به گردن می گیرد ، ساده تروغولدینگتر ازان کسی دیگری است که ادعای تقسیم مسئولیت با او را دارد.
بلی ، دشمن متحجر قامت کشیده از قرون وسطی، چون قوم گالیله در کمین، که هنوز نمی داند « زمین مستوی است یا کروی؟»، موقعیت یک ملت در پرتگاه تاریخی، قتل عام مردم بی دفاع ، آمدآمد طاعون مصیبت بار کرونا، هزاران هزار انسان سرگردان و در به در ، برای این دو «گنی بای»چه اهمیتی دارد؟ شاید اراده خدای متعال آن باشد که « یک گنی بای سوم خود را امیرالموءمنین بتراشد و به زور از مردم بیعت گیرد» ، بساط دغدغه های انتخابات و منتخابات، دیموکراسی و میموکرای ، غنی بای وگنی بای جمع گردد تا در چنگال آفتهای روزگار، درسایه سنگین ناسازگاری های گنی بای ها ، همه برباد شوند.
دو نــفــر دزد خـــری دزدیــدنــد××× ســـری تقــسـیـم بهـــــم جنگیــدند
آن دو بودند چو گرم زد و خورد××× دزد سوم خری شان را زد و برد