آرشیف

2015-2-27

گل رحمان فراز

ردِ پـــــای نــاپـلـئـــون!!!

انسان نباید از یک سوراخی دو بار گزیده شود!
در کتاب elite theory و یا همان پندِ حکیمان،‍ به دو موردِ خاطره نشین از زندگی سیاسی و طرزِ برخوردِ ناپلئون بناپارت با اجتماع تذکر داده شده است؛
 اول اینکه ناپلئون همیشه می کوشیده است تا کلیة نیرنگ اش را بعد از بازگو و دردِ دل با رفیق نا خلف اش (سیوز که تنبل ترین شاگرد در مکتب روم بود) بالای مردم تحمیل نماید، اول از همه سیوز همان اندیشه را طوری عملی می ساخت که گویا به فکرش چنان چیز های خطور کرده و بعد به هر رقم که شده بالای مردم همان سرزمین تحمیل می کرد و هرگاه دیده شدی اینکه کسی به نظرش احترام قایل نیست و یا اینکه هیچ استدلال برای مواردِ بیان کرده اش نداشت (چون برای وی ناپلئون همه موضوعات را طرح ریزی می کرد)! تا زمانی سیوز فعالیت های خویش را در زیر چتر اندیشه های ناپلئون پیش می برد که از خود نام و صفتِ ویژة را کمایی کرده بود و بعد از آن دستِ فعال مدنی اش را گریبان گیرِ اندیشه ده اش (ناپلئون) کرد و همان بود که ناپلئون پندِ را ثبت کتابِ خاطرات خود کرد اینکه {بلند کردن خر به بلند منزل آسان و یا هم امکان پذیر باشد اما پائین کردنش کاری بسا مشکل بنظر میرسد}!
دوم اینکه، ناپلئون اندیشة کاملاً فراگیر، دیکتاتوری و استبداد گرایانه داشت و در حقیقت هیچ نوع قدرتِ و یا هم اندیشة را برتر از قدرت و اندیشة خود نمی پذیرفت! او حتی احترامی به انسان ها قایل نبود و نژاد خویش (آریایی) را سلطان جهان و سایر نژاد ها را مطیع آن می دانست!
هستند و بودند کسانیکه به تاسی از همان اندیشه (بدون دانستن پیامد ناگوارِ آن) برای دیگران اندیشه می ساختند و به آنها لحظة تفکر بخود اندیشی را ندادند که حال به سر و کلة خود زده و همان مثلِ مشهورِ ناپلئون را با تفاوت های گفتاری بیان می کنند. آنها حتی گیرندة نظرات شان را رهبر خطاب می کردند و به هر نوع حرکت و یا هم مدنی سازی حرکت ها ایشان را به هر نحوی ممکنه همکاری می کردند، حال هم خوب است که به اشتباة شان پی بردند و خوب است اینکه ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است! 
بنظرم زندگی ارزشی ندارد و انسان تا زمانی میتواند از زندگی خویش لذت ببرد که به سمع اندیشه های ارزشمند و والای دیگران احترام قایل شود و از سوژه های فکری آینده ساز دیگران به نحو حسن اش استفاده کند. زندگی ارزشِ ندارد که بخاطر منفعت شخصی خود بر روی دیگران سیاهی بمالیمِ، اگر میتوانیم نفع به دیگران برسانیم خو خیلی خوب، ورنه نگذاریم تا نقص مان به دیگران برسد و نباید بکوشیم اینکه مهرة یک کس باشیم و یا اینکه کسی دیگری را بخاطر منفعت های شخصی مان مهره قرار بدهیم!
ردِ پای ناپلئون دیروزی همانا راة به ترکستان است! کوشش کنیم سنجیده گام برداریم، و به قول معروف؛ انسان نباید از یک سوراخی دو بار گزیده شود!

با حرمت
 فراز