آرشیف

2015-1-25

عبدالواحید رفیعی

در اعتصاب غــــــذایی يك نفر وكيل!!!

 

"کنایه گفتن" به خودی خود می تواند هنری باشد و"کنایه فهمیدن" نیزشاید درهمان حد ارزش هنری داشته باشد . درعین حال ، ازنگاه ادبی نیز، کنایه یکی ازویژه گی های مهم درمزاح ، شوخی وطنزبه حساب می آید .

به این علت ، کسی که کنایه می گوید اگرنگویم باید هنرمند باشد ، لااقل باید درکنایه گویی مهارت وسليقه ي لازم را داشته باشد . کسی که نتواند منظورش را با کنایه به درستی بفهماند ، مطمئنا "کنایه گوی" خوبی نیست ، لذا بهتراست که منظورش را مستقیما بیان کند . طرف دیگرقضیه ، شنونده کنایه است . کسی که نفهمد منظورازاین کنایه چی بوده است ، بازهم نشان دهنده ي آن است كه به نحوی زبان کنایه وشوخی وطعنه را نمی فهمد .چنانچه در زبان عامه می گویند : فلانی به مذاق نمی فهمد .

نقص کاردراین است که درکشورما حتی درسطح بسیاربالا، فهم کنایه وتفهیم کنایه مثل زبان اشاره بسیارسخت وگنگ است وبدترآنکه ، کنایه دراذهان عامه ، با سخره گرفتن وحتی گاهی با دشنام دادن یکی پنداشته می شود . دراین چنین شرایطی ، بسیارمشکل است که دربیان مسائیل ازکنایه ومزاح وشوخی وطنزاستفاده کنیم . بدين لحاظ ، دشواراست که قضاوت کنیم دراین میان کی مقصراست ، گوینده یا شنونده وخواننده .

این نیزنقص اساسی وخنده داری است که کسی اول کنایه وطنزی دریک جمله بگوید ، بعد پشت بند آن بیاید ، دریک صفحه جمله کنایی ویا شوخی طنزآمیزاش را توضیح دهد تا منظورش را برای ملت تفهیم کند . این نهایت خریت است . حالا من انگاردچاراین خریت شده ام .

درچند پُست قبل که درمطلبي ، صحبت ازعروسی وموترگلپوش بود ، به زعم خودم ، می خواستم کنایه ی بزنم به یک روی داد جنجال برانگيزسیاسی که این روزها همه را به خود مشغول کرده است . روی دادی درظاهربسیارتراژیک ودرعین حال بسیارسبک . دراین مطلب بعنوان کنایه یک جمله آورده بودم که کسی آنرا جدی نگرفت ، وازقضا کلیدفهم تمام آن نوشته همان یک جمله بود .این جمله به نحوی موضع شخصی اینجانب درقبال اعتصاب خانم بارکزی را بیان می کرد .

درمیان خوانندگان وبلاگ مسافر، یک نفرتا حدی کنایه ی موجود دراین پست را درک کرد و واکنش نشان داد . وی درپيامي برايم نوشت که ؛ " خوب بود نامی از اعتصاب نمیاوردید و کار بزرگ اولین زن که این حرکت مدنی را کرده به سخره نمیگرفتید " . اولا که كلا هدف ازنوشتن اين مطلب كلا همين اعتصاب غذايي ايشان بود . ثانيا؛ این کارنه تنها کاربزرگی نبود ، بلکه درحد گریه کودکی کوچک بود که برای رسیدن به یک پوفک نمکی وع وع کند . ثالثا ؛ کارخودش نبود ، بلکه با اهداف وتحریک یک عده ی دیگرانجام شده بود . رابعا ؛ ازهرنظركه بسنجيم کارنابجایی بود ، چرا که میخ درسنگ کوبیدن کارعاقلانه ی نیست واعتراض دربرابراین دولت مثل میخ درسنگ کوبیدن است .

نظرشخصی من برمبنای همان پست قبلی ، این است که اقدام خانم باریکزی درحد اقدام یک خانمی است که به فرض احتمال ، درمحل ما برای موترگلپوش اقدام به اعتصاب غذایی کند . ازطرفی ، اگردولت به این اقدام وخواسته ی او وقعی بنهد ، درهمان حد مضحک است که مثلا ما اهالی محل برای خانمهای خود یک باردیگرموترگلپوش کنیم .

ازآنجا که نمی خواستم مستقیما با جوعمومی ايجاد شده طرف شوم ، به اين خاطر، به قول دوستی؛ لقمه را پشت سرچرخاندم تا منظورم را طوری بگویم که مبادا خدای ناکرده به گوشه ی قبای نهاد های جامعه مدنی ، رسانه های هدفمند ، نمیدانم ائتلاف وکلای دفاع ازفلان وجبهه ی بهمان و امید و…برخورد وازاین گفته ی من خدا ی ناخواسته احساسات شان جریحه دارگردد .ترسم این بود که متهم به بازی گرفتن احساسات مردم شوم .

واقعیت آن است که دراین مسئله – چنانچه همه شاهد هستیم – فضا بسیاربه شکل نابخردانه ی احساساتی شده است . هرکسی به اندازه وسع، به شکلی احساسات مردم را با استفاده ازتصاویرتلویزونی خانم باریکزی به بازی گرفته است . نهاد های مختلف مدنی ، گروه های سیاسی فرصت طلب ، ورسانه ها ، همه وهمه این قضیه را پیراهن عثمان کرده با بی رحمی تمام بهره برداری سیاسی می کنند .

گرچند شعارهای خانم باریکزی بسیارارزشمند بوده است ، درعین حال ممکن است خانم باریکزی ازصدق دل اقدام به یک مبارزه عدالتخواهانه کرده باشد ، ولی مشکل دراین است که اولا؛ بازمینه ذهنی که ازوکلای پارلمان نزد مردم وجود دارد ، کسی آنرا باورنمی کند که هیچ ، بلکه درزمره ی شعارهای دوره کمپاین انتخاباتی ، برای رسیدن به چوکی پارلمان به حساب می آورند . ثانیا ؛ باورعموم برآن است که آن شعارها حرف خانم باریکزی نه ، بلکه حرف کسانی می باشد که درپشت این قضیه با شکم های سیرسنگرگرفته اند و ازسرسیری ، ازگرسنگی خانم باریگزی استفاده می کنند تا دولت رابه چالش بکشند . ثالثا ؛ مبارزه ی اینگونه با این دولت ، درحالیکه نه گوش شنوا دارد ونه چشم بینا ونه به عدالت وقانون پای بندی دارد ، درحکم کوبیدن پتک برآهن سرد است .

مسئله دیگراینکه درظرف چند سال اخیربعد ازسقوط طالبان ، زنان وحقوق آنها دست آویزی شده برای موج سواری کسانی که عادت دارند ازهرآب گل آلودی ماهی بگیرند . خانم های وطن ما همیشه وسیله اهداف سیاسی وشوم یک عده فرصت طلب وخصوصا -دربسیاری موارد- وسیله ی بازی های سیاسی مردان روزگارشده اند . وبالاخره مسئله مهمتراینکه ، خانم های وطن ما با یک هوووی، نام کشیده اند ودرپشت هیچ کدام ازغوغا وهیاهویی که زنان دراین سال های اخیرراه انداخته اند یک ایده ، فکرویا اندیشه سازنده وجود نداشته است . بلکه بیشتر، این مردان بوده اند که برسرهیچ وپوچ زنی را شهره خاص وعام ملي وبين المللي کرده اند وخود نیزازقِبل آن به نانی ونامی رسیده اند . بنا براین ، خانم باریکزی – به نظرمن – اولا؛ آنطورکه قرایین نشان می دهد ، اعتصابش با تحریک کسانی دیگربوده است . ثانیا ؛ هدفی که او برایش اعتصاب کرده است صبغه ملی وعمومی نداشته است . گرچند که ایشان عدالت وحق وازاین قبیل ارزش هارا شعارمیدهد ، ولی دراذهان عامه چنین تصاویری همه خلاصه می شود به چوکی پارلمان وازدست دادن چوکی مجلس شورای ملی . واین درنظرمردم درحدی نیست که آدم به خاطرآن حتی یک لحظه گرسنگی بکشد چی برسد به اینکه ، جانش را فدا کند . ثالثا ؛ اقدام خانم باریکزی –با توجه به ماهیت حکومت ودولت فعلی – درحکم میخ کوبیدن برسرسنگ می باشد . این حکومت صدای عدالت خواهی کسی را اگرشنیدنی بود اصولا اکنون حکومتی به این شکل نباید وجودمیداشت تا باریکزی دست به چنین کارخطیرمیزد .

وقتی درهند آنه هزاره برای ریشه کن کردن فساد ورشوه ،دست به اعتصاب غذایی زد ،یک هدف ملی انسان دوستانه ، پشتیبان قوی برای اووتوجیه همه پسند برای گرسنگی کشیدن اوبود . به این خاطر، یک هیجان عمومی دردنیا ایجاد شد وبه تبع آن ، یک بسیج ملی برعلیه فساد درهند به راه افتاد . بگذریم که هردو اعتصاب است ولی این کجا وآن کجا .!!!

با همه ی این گفته ها، شیوه ی برخورد سیاسی دولت با این قضیه را کارندارم که تحلیلی جداگانه دارد ، ولی روشی را که دربرچیدن خیمه ی اعتصاب ، وزارت داخله ونیروهای امنیتی به کارگرفت ، روشی بسیارناپسند وغیرقابل توجیه بود . این نشان میدهد که باهمه نقایص ، این اعتصاب دولت را دچاراستیصال ودرماندگی کرده بوده است تا حدی که دست به چنین عملیات نظامی درنیمه شب زدند ، درحالیکه میشد همان کاررا درنیمه ی روزانجام دهد که تبعات وواکنش های کمتری درپی میداشت .

درآخربايد عرض كنم كه دراين ملك آدم نمي تواند طرفدارهيچ كدام ازطرف هاي درگيردرقضاياي جاري باشد ازبس كه همه وهمه درهرجناح وسمت كه قراردارد ، چي دولت چي مخالفين مسلح ، چي پارلمان ، نمايندگان معترض و….. دراعمال ورفتارشان ريگ به كفش دارند . فقط مي توانيم بگوييم كه : اللهم من التبع الهدي .