آرشیف

2015-12-4

گل رحمان فراز

درنگی بــــــــــــــــــــــر وضعیت حاکم در غور

ولایت غور از جمله ولایات مرکزی افغانستان بشمار می رود که در نزد اکثریت قریب به اتفاق اجتماع افغانی ملقب به هسته و قلب افغانستان شناخته شده است ولی متأسفانه این قلب مصاب به امراض گوناگون و بی معاینه ی شده است که حالا یا اینکه کسی در بهبودی اش نمی کوشد و یا اینکه از درمان بدون تشخیص امراض اش بدور است.
تاریخ از امپراطوری 400 ساله پر نام و نشان غوری ها روایت ها دارد و ابدات تاریخی کشور هند، گواهی حاکمیت سلاطین غور را با نام و اقتدار افتخار آفرین می دهد همچنان حافظ شیرازی از شوق مجلس سلاطین غوری با شور و اشتیاق یاد می کند.

حافظ ز شوق مجلس سلطان غیاث الدین
خاموش مشو که کار تو ار ناله می رود

در واقعیت، آنها بودند که به پخش دین اسلام و گسترش روابط بین المللی امپراطوری شان با کشور ها می کوشیدند و از نتیجه همان تلاش های خستگی ناپذیر افتخارات مزید را کمایی کردند که ذکر هر افتخار اش برای هر افغان و افغانستان نشین و حتی هر مسلمان مایه افتخار است.
اما حالا چنین نیست و شباهت ها بجز از هم ولایت بودن، و بستگان خونی بودن با سلاطین چیزی دیگری وجود ندارد که قابل مقایسه باشد. حالا از غور به مثابه یک ولسوالی نگریسته می شود. به هر حال، مشکلات و چالش های غور و غوریان را صرف نظر از مقایسه ما قبل و حال نکته وار چنین می نگارم؛
موقعیت جرافیایی: غور در یک محدوده کاملاً سخت و دشوار جغرافیایی افغانستان قرار دارد که نبود راه های مواصلاتی بین ولسوالی ها و مرکز ولایت و همچنان شاهراه وصلی غور با ولایات دیگر از فراز و فرود های بی شمار و از دشواری های بی حد برخوردار است نبود سرک مناسب باعث می شود تا کلیه مواد که برای مصرف از ولایات کابل و هرات به آنجا برده می شود و از آنجا به ولسوالی ها، به قیمت های بلند و دور از انتظار برسد که هیچکس از عهده همان گران فروشی ها بر آمده نمی تواند اما چاره جز جبران و تحمل ندارند.
وضع اقلیمی: اقلیم ولایت غور هم به تناسب ولایت دیگر سخت تحمل ناپذیر است، در اینجا زمستان حدود شش ماه حکومت می راند و طولانی بودن زمستان برای مردم چالش زا بوده است که یکی از عوامل اصلی فقر در این ولایت بشمار می رود، شغل اکثریت مردم غور زراعت و مالداری است، مردم حدود شش ماه بهاری را مصروف کشت و کار و جمع آوری محصولات برای مصارف زمستانی خودشان و جمع آوری محصولات برای مصارف زمستاتی حیوانات شان اند که در شش ماه زمستان به مصرف آن می پردازند و در طول زمستان طولانی، کاری جز خانه نشینی و نگهداری حیوانات ندارند (چون هوا نهایت سرد است و کاریابی هم وجود ندارد!).
فقر و بیکاری: فقر و بیکاری دو چالش کاملا بزرگ سر راه مردم ولایت غور است، همان طوریکه متذکر شدم، مردم در طول شش ماه بهاری فقط کار می کنند که زنده بمانند (چون نتیجه کار شان تنها به سیری شکم شان اکتفا می کند و بس) و از زندگی کردن محروم اند. بیکاری بین جوانان تحصیل یافته به اوج خود رسیده و کلیه جوانان فارغ شده از دانشگاه ها فریاد بیکاری را روز و شب می نوازند و حتی همان بیکاری و فقر اقتصادی در چندین مورد دال به این گشته است تا جوانان به صفوف دشمن سوق یابند و برای تخریب دستاورد های چند ساله دست به ماشه گردند، اکثریت جوانان تحصیل کرده و بیکار، شاگردان مکتب را از انگیزه آموزش و تعلیم یافتگی به یاس مواجه می سازند و حتی پس لرزه های بیکاری و فقر اقتصادی پای جوانان این ولایت را به ترک وطن و روی آوردن به اعتیاد مواد مخدر کشانده است که اگر به این معضل توجهی صورت نگیرد، بربادی آینده از حالا اثرات خود را به ما نشان می دهد و خنده کنان به استقبال می آید.
نبود امنیت: نا امنی هم از معضل های خسته کن و تباه کن بشمار می رود که اذهان عامه را از لحاظ فکری سرکوب نموده و انگیزه تلاش به منظور بهبود را از ذهنیه ها می کاهد، ولایت غور از لحاظ امنیتی اش به دشواری بسر می برد، ساحات تامین امنیت را 3 کیلومتری مقام ولایت و یک کیلومتری ولسوالی ها تشکیل می دهد و دولت مسئولیت انجام حملات وحشیانه و غیر انسانی دور از 5 کیلومتری مقام ولایت را به عهده نمی گیرد و اصلا در قبال آن حملات باکی ندارد.
وضع معارف: معارف در این ولایت وضعیت کاملاً سوال برانگیز دارد و هر گام اش برای بررسی کننده قابل نقد است، در اکثر نقاط، مکتب و معلمی وجود ندارد اما سهمیه ویژه برای شان از طرف ریاست معارف غور پرداخته شده که زیادتر بعد حمایوی افراد ضد دولتی را بخود می گیرد (در همچو مکاتب، افراد بحیث معلم و کارمند کار می کند که از وابستگان خاص طالبان و دهشت افگنان اند) و از طریق همان تخصیص ها امرار معیشت و اجرای فعالیت در صفوف دشمنان دولت می نمایند، در اکثریت نقاط، مکتب وجود ندارد و اگر داشته باشد فاقد تعمیر و تجهیزات است. (در چند نمونه، مکاتب مبدل به طویله خانه و محل نگهداری حیوانات به علل اینکه نه شاگرد در آن وجود دارد و نه استاد گشته است.)
حکومتداری: مردم ولایت غور از لحاظ برداشت عقیدتی شان کاملاً دیندار و نسبتاً افراطی اند، در اینجا عده مردم زن را به صفت انسان بودن اش به دیده شک و تردید می بینند و حتی نقد های بی بدیل را بر نا توانی زنان می زنند، علی رقم آن همه بد بینی های که مردم نسبت به زنان دارند، سران حکومت وحدت ملی بر خلاف میل مردم عوام، دست به گزینش و استخدام یک خانم بحیث والی و استاندار همان  ولایت زد که خشم مردم را بر انگیخت و فاصله را بین مردم و حکومت محلی بیشتر و طولانی تر ساخت که خود بوجود آورده نا امنی است و ماموریت ارشد یک خانم در همچون شرایط وخیم برای مردم قابل قبول نمی باشد. خانم جوینده که خود نیز از ولایت غور است و نسبتا طرف قضیه در موضوعات داخلی و اختلافات غور بشمار می رود، نمی تواند بی طرفی خویش را حفظ نماید.
نبود مدیریت: والی در واقعیت نقش هماهنگ کننده ولایتی ولایت را با سران حکومت و وزرای مربوطه ریاست ها دارد که کنترول، مدیریت سالم و توانمند والی شرط است و مدیریت خلاق والی می تواند به فیصدی قابل قبول میزان جذب کمک ها از مرکز بینجامد، بد بختانه والی ولایت غور از این ناحیه در ضعف بسر می برد و همان ضعف اش نه تنها موجب کم رنگی ارتباطات مرکزی با حکومت محلی می گردد بلکه در نظام حاکمیت محلی پاشیدگی بوجود می آورد و در چندین مورد آورده است. حوادث و حملات وحشیانه در چند کیلومتری حاکمیت مقام ولایت رخ می دهد و والی یا ابراز بی خبری می نماید و یا اینکه اظهار عدم کنترول همان محلات در دسترس دولت و یا حتی اظهار بی مسئولیتی می نماید. از زمان مقرر والی تا حال حدود 4 قضیه کاملاً متفاوت از قضایای دیگر مرتبط به خشونت علیه زنان رخ داده است که توسط قوماندان های مسلح غیر مسئول محاکمه صحرایی شدند اما والی در رسانه ها اظهار بی مسئولیتی می کند و می گویند که چهل سال می شود اینکه قانون در این ولایت پیاده نشده است و تقصیر کلیه این حملات به دوش والیان ماقبل وی است.
حضور قوماندان های مسلح غیر مسئول: یک خطر تکان دهنده و نابود کننده که برای غور انکشاف یافته در آینده تهدید ایجاد می نماید، حضور و خودسری حاکمان، اربابان و قوماندان های مسلح غیر مسئول در غور است، جرایم سنگین و سازمان یافته از طرف این نوع افراد در این ولایت رخ می دهد که مردم از دست شان به فغان آمده اند. همان قوماندان های غیر مسئول که از نان اجباری فقرا و کم زوران امرار حیات می کنند نیز از روابط حسنه با دولت محلی برخوردار اند و حتی حمایت های نقدی و غذایی هم برای شان از طرف حکومت محلی در نظر گرفته می شود که خودبخود تمایل ایشان را نسبت به آزار،  جیر و ظلم علیه مردم عوام و کم زور زیادتر می سازد. مؤسسات فعال در غور کمک های قابل دید و کفایت کننده را به غور اهدا نمودند اما فیصدی زیاد همان کمک ها به نفع قوماندان های مسلح غیر مسئول تمام شد.
بخش صحت: مردم از این ناحیه نیز دچار مشکلات فراوان اند، در ولایت که تعداد جمعیت آن حدود 900 هزار نفوس است و تنها دارای یک شفاخانه ولایتی باشد، خودش گواه و بیانگر مشکلات است، در هر ولسوالی 1 کلینیک وجود دارد که ادویه لازم برای امراض و داکتران مجرب وجود ندارد.
بخش انکشافی: گرچند در این بخش سرمایه گذاری های از طرف کشور های دوست و وزارت های مربوطه انجام یافته است اما در خیلی از حالات، بودجه های حاصله یا حیف و میل گشته است و یا پروژه های انکشافی کوتاه مدت و کم کیفیت اعمار گردیده که کیفیت اش آینده نه چندان طولانی را در قبال دارد و تنها می تواند جواب گوی نیاز های فعلی مردم باشد و بس.
خشونت علیه زنان: گرچند در مواردی دیده شده است که میزان خشونت ها در این ولایت رو به کاهش است و مردم تازه به حقوق و شخصیت انسانی زنان بدرستی پی می برند که نمونه اش پر رنگ بودن حضور و اشتراک خانم ها در پروسه های انتخاباتی،  نامزد شدن شدن بحیث وکیل، کار کردن شان در ادارات دولتی و هم چنان علاقه و اشتراک مشتاقانه شان به مکتب و دانشگاه…! اینها موارد اند که روایت از فراز اندیشی جامعه مرد نسبت به زنان است اما اینکه چرا خشونت ها در این اواخر علیه خانم ها رو به افزایش است، بدون شک همان مورد است که در بند های فوق به ذکر اش پرداختم.
روی هم رفته، معلومات مربوطه از لابلاي گزارش های اخذ شده و چشم دید های خودم است که بدن کدام سانسور و نفع سازی نشریه سازی شده است و کدام هدفی دیگری را جز با خبر سازی افراد ملت از وضعیت موجود و درد مشترک همگان نداشته است،  در این رابطه مسئولیت ندارم اینکه برای کی قابل قبول است و برای کی نیست!

با احترام
گل رحمان فراز