آرشیف

2015-3-17

گل رحمان فراز

دامنه نـــوروز از دیـــد دهـخـدا و معین!

نوروز. [ ن َ / نُو ] (اِ مرکب ) روز اول ماه فروردین که رسیدن آفتاب است به نقطه ٔاول حمل . (غیاث اللغات ). روز اول فروردین که رسیدن آفتاب به برج حمل است و ابتداء بهار است و این را نوروز کوچک و نوروز عامه و نوروز صغیر گویند، و نیز ششم فروردین ماه روز خرداد که نوروز بزرگ و نوروز خاصه گویند. (رشیدی ) (از جهانگیری ). به معنی روز نو است ، وآن دو باشد، یکی نوروز عامه و دیگری نوروز خاصه ، و نوروز عامه روز اول فروردین ماه است که آمدن آفتاب به نقطه ٔ اول حمل باشد و رسیدن او به نقطه ٔ اول بهار است . گویند خدای تعالی در این روز عالم را آفرید و هر هفت کوکب در اوج تدویر بودند و اوجات همه در نقطه ٔ اول حمل بود، در این روز حکم شد که به سیر و دور درآیند و آدم علیه السلام را نیز در این روز خلق کرد، پس بنابراین این روز را نوروز گویند و بعضی گفته اند که جمشید که او اول جم نام داشت و عربان او را منوشلخ میگویند سیر عالم می کرد چون به آذربایجان رسید، فرمود تخت مرصعی بر جای بلندی رو به جانب مشرق گذارند و خود تاج مرصعی بر سر نهاده بر آن تخت بنشست ، همین که آفتاب طلوع کرد و پرتوش بر آن تاج و تخت افتاد شعاعی در غایت روشنی پدید آمد، مردمان از آن شاد شدند و گفتند این روز نو است ، و چون به زبان پهلوی شعاع را شید می گویند این لفظ را بر حکم افزودند و او را جمشید خواندند و جشن عظیم کردند و از آن روز این رسم پیدا شد. و نوروز خاصه روزی است که نام آن روز خرداد است و آن ششم فروردین ماه باشد و در آن روز هم جمشید بر تخت نشست و خاصان را طلبید و رسمهای نیکو گذاشت و گفت خدای تعالی شما را خلق کرده است ، باید که به آب های پاکیزه تن را بشوئید و غسل کنید و به سجده و شکر او مشغول باشید و هر سال در این روز به همین دستور عمل نمایید، و این روز را بنابراین نوروز خاصه خوانند. (برهان قاطع) (از رشیدی ) (از جهانگیری ) (آنندراج ). و گویند اکاسره هر سال از نوروز عامه تا نوروز خاصه که شش روز باشد حاجت های مردمان را برآوردندی و زندانیان را آزاد کردندی و مجرمان را عفو فرمودندی و به عیش و شادی مشغول بودندی ، و معرب آن نیروز است . (برهان قاطع) (از جهانگیری ) (آنندراج ). این روز را در نزد پادشاهان عجم و یزدانیان ایران شرف هاست ، گویند در آن روز ایجاد و انشاء خلق شده و سعدتر از ساعات آن روز ساعت تحویل شمس است به حمل … و سبب حرمت این روز را وجوه گفته اند: یکی آن است که در عهد تهمورس آیین و مذهب صابئیه رواج و رونق تمام داشت ، چون شاهنشاهی به جمشید رسید تجدید آئین ایزدپرستی کرده … و نامید این روز را نوروز و عید گرفت … و گویند در این روز نیشکر به دست جمشید شکسته شد و از آن خورده شد و آبش معروف و مشهور گردیده و شکر از آن ساختند، بنابراین در روز نوروز خوردن شکر رسم شده و از آن حلویات ساختند و خوردند و هنوز آن رسم برقرار است . (انجمن آرا).
جشن نوروز یا عید نوروز یا جشن فروردین یا جشن بهار یا بهار جشن : بزرگترین جشن ملی ایرانیان است که از نخستین روز فروردین ، ماه اول سال شمسی ، آغاز شود. جشن نوروز و مهرگان دو جشن بزرگ آریائیان بوده است ، ایرانیان قدیم (پیش از عهد ساسانی و به هنگام تدوین بخش اول اوستا) جشن نوروز را ظاهراً در اول بهار هر سال و آغاز برج حمل برپا می داشتند. در دوره ٔ ساسانیان موسم این جشن با گردش سال تغییر می کردو در آغاز فروردین هر سال نبود، بلکه مانند عید اضحی و عید فطر، مسلمانان در فصول مختلف سال گردش می کرد. در نخستین سال تاریخ یزدگردی مبداء جلوس یزدگرد واپسین شاه ساسانی جشن نوروز مصادف بود با شانزدهم حزیران رومی (ماه ژوئن فرنگی ) و تقریباً در اوائل تابستان . از آن پس هر چهار سال یک روز این جشن عقب تر ماندو در حدود سال 392 هَ . ق . نوبت جشن نوروزی به اول حمل رسید و در سال 467 هَ . ق . نوروز به بیست وسوم برج حوت افتاد، یعنی 17 روز مانده به پایان زمستان . دراین سال به فرمان سلطان جلال الدین ملک شاه سلجوقی ترتیب تقویم جلالی نهاده شد و بر اساس آن موقع جشن نوروزی در بهار هر سال مقارن تحویل آفتاب به برج حمل تثبیت شد و بدین منظور مقرر شد که هر چهار سال یک روز برتعداد ایام سال بیفزایند و سال چهارم را 366 روز حساب کنند و پس از هر 28 سال – یعنی گذشتن هفت دوره ٔ چهارساله – چون دوره ٔ چهارساله ٔ هشتم فرارسد به جای آنکه به آخرین سال این دوره یک روز بیفزایند، این روز را به نخستین سال دوره ٔ بعد یعنی دوره ٔ نهم اضافه کنند. بدین ترتیب سال جلالی نزدیکترین سال های جهان شد به سال شمسی حقیقی که 365 روز و 5 ساعت و 48 دقیقه و 46 ثانیه است .
پیدایش و تسمیه ٔ نوروز: ایرانیان باستان جشنی داشته اند به نام فروردگان [ فروردیان ] و آن ده روز طول می کشیده ، فروردگان که در پایان سال گرفته می شد ظاهراً در واقع روزهای عزا و ماتم بوده نه جشن و شادی ، چنانکه بیرونی راجع به همین روزهای آخر سال در نزد سغدیان گوید: در آخر ماه دوازدهم «خشوم » اهل سغد برای اموات قدیم خود گریه و نوحه سرائی کنند و چهره های خود را بخراشند و برای مردگان خوردنیها و آشامیدنیها گذارند. (آثار الباقیه). و ظاهراً به همین سبب جشن نوروز که پس از آن می آمد علاوه بر آنکه روز اول سال محسوب می شده روز شادی بزرگان بوده است. ( مالیاتهای کشوری در روزگار ساسانیان در نوروز افتتاح می شد (کتاب التاج)، و یکی از جهات اصلاح تقویم وکبیسه قرار دادن سالهای پارسی به توسط متوکل ومعتمدباﷲ همین امر بود. (آثارالباقیه) (گاه شماری). فردوسی که بدون شک مواد شاهنامه ٔ خودرا معالواسطه از خداینامک و دیگر کتب و رسایل پهلوی اتخاذ کرده ، اندر پادشاهی جمشید گوید:rb>به فر کیانی یکی تخت ساخت rb>چه مایه بدو گوهر اندرنشاخت rb>که چون خواستی دیو برداشتی rb>ز هامون به گردون برافراشتی rb>چو خورشید تابان میان هواrb>نشسته بر او شاه فرمانرواrb>جهان انجمن شد برِ تخت اوی rb>فرومانده از فره ٔ بخت اوی rb>به جمشید بر گوهر افشاندندrb>مر آن روز را روز نو خواندندrb>سر سال نو هرمز فَرْوَدین rb>برآسوده از رنج تن دل ز کین rb>بزرگان به شادی بیاراستندrb>می و جام و رامشگران خواستندrb>چنین روز فرخ از آن روزگارrb>بمانده از آن خسروان یادگار.rb>از این داستان برمی آید نوروز را به معنی روز نو و تازه یعنی روزی که سال نو بدان آغاز گردد، می دانسته اند. ابوریحان گوید: از رسم های پارسیان نوروز چیست ؟ نخستین روز است از فروردین ماه و زین جهت روز نو نام کردند زیراک پیشانی سال نو است . (التفهیم چ همائی). درباره ٔ پیدایش نوروز افسانه های بسیار نقل شده که هرچند اساطیر است اما تواتر آن اخبار وجه تسمیه ٔ نوروز و همچنین قدمت انتساب آن به اعصار آریائی نیک آشکار می گردد.rb>آداب جشن نوروز: به طورکلی از مراسم نوروز در دربار شاهنشاهان هخامنشی و اشکانی اطلاعات دقیقی در دست نیست ، اما از آداب برگذاری جشن نوروز در عهد ساسانیان اطلاعات گرانبهائی موجود است ، اینک خلاصه ای از آن : در بامداد نوروز شاهنشاه جامه ای که معمولاً از برد یمانی بود بر تن می کرد و زینتی بر خود استوار می فرمود و به تنهائی در دربار حاضر می شد و شخصی که قدم او را به فال نیک می گرفتند بر شاه داخل می شد. خیام گوید: آئین ملوک عجم از گاه کیخسرو تا به روزگار یزدجرد که آخر ملوک عجم بود چنان بوده است که در روز نخست کس از مردمان بیگانه موبد موبدان پیش ملک آمدی با جام زرین پُرمی ، و انگشتری و درمی و دیناری خسروانی و یک دسته خوید سبز رسته و شمشیری و تیر و کمان و دوات و قلم و اسبی و غلامی خوبروی ، و ستایش نمودی و نیایش کردی او را به زبان پارسی به عبارت ایشان . چون موبد موبدان از آفرین بپرداختی پس بزرگان دولت درآمدندی و خدمت ها پیش آوردندی . آفرین موبد موبدان به عبارت ایشان : «شها، به جشن فروردین ، به ماه فروردین ، آزادی گزین ، به روان و دین کیان ، سروش آورد تو را دانائی و بینائی به کاردانی ، و دیر زی و با خوی هژیر، و شاد باش بر تخت زرین ، و انوشه خور به جام جمشید و رسم نیاکان در همت بلند و نیکوکاری و ورزش و داد و راستی نگاه دار، سرت سبز باد و جوانی چو خوید، اسبت کامکار و پیروز، و تیغت روشن و کاری به دشمن ، و بازت گیرا و خجسته به شکار، و کارت راست چون تیر، و هم کشوری بگیر نو، بر تخت با درم و دینار، به پیشت هنری و دانا گرامی و درم خوار، و سرایت آباد و زندگانی بسیار». چون این بگفتی چاشنی کردی و جام به ملک دادی ، و خوید در دست دیگر نهادی و دینار و درم در پیش تخت او بنهادی ، و بدین آن خواستی که روز نو و سال نوهرچه بزرگان اول دیدار چشم بر آن افکنند تا سال دیگر شادمان و خرم با آن چیزها در کامرانی بمانند و آن بر ایشان مبارک گردد، که خرمی و آبادانی جهان در این چیزهاست که پیش ملک آوردندی . (نوروزنامه). در هر یک از ایام نوروز پادشاه بازی سپید پرواز می داد واز چیزهائی که شاهنشاهان در نوروز به خوردن آن تبرک می جستند اندکی شیر تازه و خالص و پنیر نو بود، و درهر نوروزی برای پادشاه با کوزه ای آهنین یا سیمین آب برداشته می شد، در گردن این کوزه قلاده ای قرار می دادند از یاقوتهای سبز که در زنجیری زرین کشیده و بر آن مهره های زبرجدین کشیده بودند، این آب را دختران دوشیزه از زیر آسیابها برمی داشتند. (المحاسن و الاضداد). به روایت جاحظ: چون نوروز به شنبه می افتاد پادشاه می فرمود که از رئیس یهودیان چهارهزار درهم بستانند، و کسی سبب این کار را نمی دانست جز اینکه این رسم بین ملوک جاری شده و مانند جزیه گردیده بود. بیست وپنج روز پیش از نوروز در صحن دارالملک دوازده ستون ازخشت خام برپا می شد که بر ستونی گندم و بر ستونی جو و بر ستونی برنج و بر ستونی باقلی و بر ستونی کاجیله و بر ستونی ارزن و بر ستونی ذرت و بر ستونی لوبیا وبر ستونی نخود و بر ستونی کنجد و بر ستونی ماش می کاشتند و اینها را نمی چیدند مگر به غنا و ترنم و لهو. در ششمین روز نوروز این حبوب را می کندند و میمنت را،در مجلس می پراکندند و تا روز مهر از ماه فروردین آن را جمع نمی کردند (هنوز هم کاشتن حبوبات پیش از عید و نگاه داشتن سبزه ٔ آنها تا روز سیزدهم فروردین در اغلب خانواده های ایرانی معمول است. این حبوب را برای تفأل می کاشتند و گمان می کردند که هر یک از آنها که نیکوتر و بارورتر شود محصول آن در آن سال فراوان خواهد بود و شاهنشاه به نظر کردن در جو به ویژه تبرک می جست . (المحاسن و الاضداد) شاه در این روزها بار عام می داد، و ترتیب آن را به طرق گوناگون نوشته اند: >ابوریحان گوید: آئین پادشاهان ساسان در پنج روز اول فروردین [ نوروز عامه ] چنین بود که شاه به روز اول نوروز ابتدا می کرد و عامه را از جلوس خویش برای ایشان و احسان بدیشان می آگاهانید، در روز دوم برای کسانی که از عامه رفیعتر بودند یعنی دهگانان و اهل آتشکده ها جلوس می کرد، در روز سوم ازبرای اسواران و موبدان بزرگ ، و در روز چهارم برای افراد خاندان و نزدیکان و خاصان خود، در روز پنجم برای پسر و نزدیکان خویش ، و به هر یک از اینان درخور رتبت اکرام و انعام می نمود، و چون روز ششم فرامی رسید از ادای حقوق مردم فارغ می شد، از این پس نوروز از آن خود او بود و دیگر کس جز ندیمان و اهل انس و شایستگان خلوت به نزد او نمی توانست برود. (آثارالباقیه ص). همچنین در ایام نوروز نواهائی خاص در خدمت پادشاه نواخته می شد که مختص همان ایام بود، در بامداد نوروز مردم به یکدیگر آب می پاشیدند، و این رسم در قرنهای نخستین اسلامی نیز رایج بوده است ، دیگر هدیه دادن شکر متداول بود. نویسندگان اسلامی برای علت این دو امر افسانه هائی چند نقل کرده اند. (رجوع به آثارالباقیه، المحاسن و الاضداد و معجم البلدان) . همچنین در شب نوروز آتش برمی افروختند (بلوغ الارب)، و این رسم تا زمان عباسیان نیز در بین النهرین ادامه یافت و نخستین کسی که این رسم را نهاد هرمزد شجاع پسر شاپور پسر اردشیر بابکان است . (آثارالباقیه) نوروز در عصر خلفا: در دربارهای نخستین خلفای اسلامی به نوروز اعتنائی نداشتندولی بعدها خلفای اموی برای افزودن درآمد خود هدایای نوروز را از نو معمول داشتند. بنی امیه هدیه در عید نوروز را بر مردم ایران تحمیل می کردند که در زمان معاویه تعداد آن به پنج تا ده میلیون درم بالغ می شد. (تمدن اسلامی تألیف جرجی زیدان). و امیران ایشان برای جلب منافع خود مردم را به اهداء تحف دعوت می کردند، نخستین کسی که در اسلام هدایای نوروز و مهرگان را رواج داد حجاج بن یوسف بود، اندکی بعد این رسم نیز از طرف عمربن عبدالعزیز به عنوان گران آمدن اهداءتحف بر مردم منسوخ گردید. (بلوغ الارب). ولی در تمام این مدت ایرانیان مراسم جشن نوروز را برپا می داشتند. در نتیجه ٔ ظهور ابومسلم خراسانی و روی کار آمدن خلافت عباسی و نفوذ برمکیان و دیگر وزرای ایرانی و تشکیل سلسله های طاهریان و صفاریان ، جشن های ایرانی دوباره رونق یافتند، گویندگان درباره ٔ آنها قصاید پرداختند و نویسندگان مانند حمزه ٔ اصفهانی مؤلف «اشعار السائرة فی النیروز و المهرجان » آنها را مدون ساختند. (آثارالباقیه). آثار و قراینی در دست است که پس از اسلام همواره جشن نوروز برپا می شده است ومراسم آن با تصرفاتی و تغییراتی از عهدی به عهد دیگر منتقل گردیده است ، تا زمان حاضر که نوروز بزرگترین جشن ملی ایرانیان محسوب می شود. (نقل به اختصار از فرهنگ فارسی معین ).
پژوهشگر: گل رحمان فراز