آرشیف

2015-1-28

نقیب الله ابراهیمی

داستان ملا نصرالدین

يك روز ملا نصر الدین برای تعمیر بام خانه خود مجبور شد، مصالح ساختمانی را برپشت الاغ بگذارد و به بالای پشت بام ببرد. الاغ هم به سختی از پله ها بالا رفت .ملا مصالح ساختمان را از دوش الاغ برداشت و سپس الاغ را بطرف پایین هدایت كرد. ملا نمی دانست كه خر از پله بالا می رود،ولی به هیچ وجه از پله پایین نمی آید. هر كاری كرد الاغ از پله پایین نیآمد. ملا الاغ را رها كرد و به خانه آمد.كه استراحت كند. در همین موقع دید الاغ دارد روی پشت بام بالا و پایین می پرد.وقتی كه دوباره به پشت بام رفت ، می خواست الاغ را آرام كند كه دید الاغ به هیچ وجه آرام نمی شود.برگشت، بعد از مدتی متوجه شد كه سقف اتاق خراب شده و پاهای الاغ از سقف چوبی آویزان شده،بالاخره الاغ از سقف به زمین افتاد و مرد.بعد ملا نصرالدین گفت : لعنت بر من كه نمی دانستم كه اگر خر به جایگاه رفیع و پُست مهمی برسدهم آنجا را خراب می كند و هم خودش را هلاک میکند.

نقیب الله ابراهیمی مقیم ایران
تاریخ:1391/6/17