آرشیف

2015-1-25

محمد نادر علم

جامعهء مجازی و جامعهء واقعی مــــــــا

 
هر روز که وارد فیس بوک، سایت جام و یا هر سایت دیگه ای میشوم، یک فضای عجیبی را میبینم. اصلآ گاهی با خودم فکر میکنم شاید مار ا از یک دنیای دیگری وارد این دنیا کرده اند که اینقدر با همه چیز و همه کس و حتی با خود غریبیم.
اصلآ معنای انتقاد، مبارزه، جنگ، صلح و تفاهم همه و همه بین ما ها انگار با جوامع دیگر فرق میکند. هر جا میبینی انتقاد و نفرت، از همه جا و از همه کس. خیلی ها میگویند بیادر دموکراسی است. اما هزینه دموکراسی واقعی چه هست؟ خون و خون ریزی؟ و یا بالا بردن سطح فرهنگ یک جامعه؟ ما شاهد کدام دموکراسی هستیم؟ فقط دموکراسی که حاصلش نفرت، فحش، تهمت، تهدید و  تعصب است. حالا خود ما در طی این روز ها و یا در طی چند سال گذشته در شبکه اجتماعی فیسبوک و یا هم در جام غور دیدیم و شاهد آن هستیم .
 بیشک که در این روز ها اکثر ما  از دنیای مجازی استفاده نمیکنیم بلکه در آن زندگی میکنیم  بجای بهره برداری از این دنیای مجازی خود را کشیدیم داخلش و در آن دعوا و جنگ میکنیم، به هم دشنام میدهیم، قهر میکنیم، آشتی میکنیم. این ها همه بر میگردد به همان حس خود خواهی ما که هیچکس کسی را قبول ندارد. تا وقتیکه در در دنیای خارج از افغانستان هستیم فقط یک موجود دوپا به نام انسان شناخته میشویم اما نزد یک افغان این موجود دو پا تاجک یا پشتون یا بنام کدام قوم دیگری هویت میگیرد، نزد یک غوری او طرف بند باینی یا این طرف بند باینی (السوالی یا چخچرانی)، نزد تیوره گی پلان باین دمرده و یا هم غوری یا هم کدام قوم دیگر ی نزد عاشقانی (قریه زادگاه) کج نوی یا خوش نوی، حالا شما خود فکر کنید که یک افغان به چند اسم و نام تجزیه میشود که شاهد پیامد های آن هم هستیم که این خود ایجاد گر یک فضای فقط برهم بودن است نه با هم بودن.
 مشکل عمده دیگر اینست که بی سواد های ما سیاست میکنند، بیکاره های ما تحلیل گر هستند، داکتر های ما تجارت میکنند، تجار های ما مافیا هستند انجینر های ما هیچ کار نیمکنند. . . و همینطوریکه از دانش و مسلک خود استفاده غلط میکنیم از همه چیزما استفاده غلط میشود حتی از دموکراسی و فضای مجازی انترنت.
هیچ تاحالا توجه کردید که زجر آور ترین، منفورترین، سخت ترین ومترود ترین کلمه بین ماها ¨نمیدانم¨هست؟ چرا اینقدر سخت است که آدم اعتراف کند که چیزی نمیداند ؟
چرا اینقدر زجر آور است که بگیم نمیدانیم؟ چون فکر میکنیم که اگر بگیم نمیدانم از چشم همه می افتیم و سویه ما پاین میآید زیاد تر مباحث که با فحش های رکیک جنگ ودعوا ختم میشود سر اینست که یکی از دو طرف و ( اکثر اوقات هر دو طرف ) چیزی نمیدانند اما پا فشاری و تظاهر برای این میکنند که میدانند. انگار برای بعضی ها گفتن "نمیدانم" برابر با امضا کردن حکم اعدام شان هست دخالت در هر امری و نظر دادن در هر مسله ای جزو سرگرمی و یا بلکه تکلیف خیلی از ما ها شده. اگر یک روز راجع به یک چیزی نظر ندیم شاید ازقصه دق کنیم و بمیریم، ما عادت داریم حتی وقتی مریض میشویم یا خود خود را معالجه میکنیم (معالجه غلط) وی ا هم که داکتر میرویم و در کار داکتر  دخالت میکنیم داکتر صاحب شربت نتی، مه شربت خوشم نمیایه، یا چند تا گولی بتی، و مره دوا زیاد بتی یا کم بتی. به خاطر همین هم هست که اکثرآ فکر مینکنیم داکتر ها هیچ چیزی نمیفهمند.
حالا این یک نمونه اش هست، و گرنه خودتان میدانید که در هر مورد و مسله ای ما همینطور هستیم. سیاسی، علمی، اقتصادی وهمه چیز. این عادت خیلی قدیمی ما ها است من یادم هست از طفلی تا حالا با این مسله بر خورد داشتیم ولی اینرا هم باید بگویم  و بی انصافی نکنم، اگر گاهی  وقت ها بگوییم نمیدانم در تخصصم نیست مردم هم به چشم احمق به آدم نگاه میکنند.