آرشیف

2015-1-25

محمد نادر علم

خیلی دور خیلی نـــــــــزدیک

 
 با آنکه اینقدر به هم نزدیکیم پس چرا این فاصله ها ؟؟

با آنکه همه با هم آشنا یم ولی با هم خیلی غریب و نا آشنا یم، با آنکه همه به یک زبان صحبت میکنیم ولی زبان یکدیگر رانمی فهمیم،  با آنکه همه یک دین و آیین داریم ولی را هی ما از هم جدا است. با آنکه مولانا پرستیم از خدا میگیریزیم، با آنکه شاعریم شاعران را لگام وپاردم میزنیم ، انتر نت را به آغوش میکشیم واز تلویزیون نفرت داریم والله این دوری ونزدیکی محلی ندارد.
انگیزۀ نگارش این متن کوچک دوری جستن از خیال بافی و نوشته های تشریفاتی است که بر مبنی سلیقه صفحه سایت ها وستون نظریات را سیاه میکند شما می بنید که بعضی ها به شکل فرمایشی  وگاهی عاطفی مطلبی را به رشته تحریر میآورند اما هدف واثر آن بخود شان معلوم است .تنها در رویا با نوشته های  فانتازی و خیا ل پردازانه خود سلیقه به خرچ میدهند و واژه ها را به بازی میگیرند بیشتر از هدفبه واژه ها تکیه میکنند بدون تردید نه خود شان به گفته و نوشته ای خود اعتقاد دارند ونه هم مایل اند تا کسی از نوشته های شان بهره گیرند.شاید در رساله نوشتن هم اسم ورسم بیشتر از مفهوم ومضمون تجلی داشته باشد.
چند سال پیش یکی از دوستان ما کتاب به اصطلاح سیاسی نوشته بود وراه حل بحران افغانستان را خیلی جویده بود وقتی  از محترم دکتور استاد انور غوری استاد پوهنتون که شخص دانشمند نویسنده وبذله گو هم هست میپرسید م که استاد  شما رساله ویا کتاب فلان دوست را که تازه از چاپ بر آمده مطالعه کردین چطور بود ؟
استاد در جواب فرموده بودند بلی خواندم تا آخر چند بار خودم والله مطلب إصلی را نیافتم گفتم چرا؟ گفت همیش اینطور مینمود: موش موشوله میکرد، چوچه ای موش کوله میکرد.
با عرض پوزش و معذرت از زیاد تر بزرگان و اساتید که بدون شک کار کرد ها و آثا ر ایشان همیشه چراغ راهی جوانان بوده و هست  و لی با کمال تاسف هستند اشخاصیکه با نوشته های خود نه تنها وقت کشی  وارزش کشی میکنند بلکه با تومار های   مهندسی شده یعنی ( کاپی- پیست) به شکل کنده کنده از هر جا جمله ای کاپی و پیست میکنند که آخرش نه تنها کدام پیام و مطلب را به دیگران نمیرسانند بلکه سو تفاهم ها ی صورت گرفته بر اثر این باعث ایجاد فاصله ها بین یکدیگر میشوند که ترمیم آن بسا مشکل است.وعدۀ از دوستان عادت دارند تا مسئله کوچکی را خیلی بزرگ بسازند وبعد متخصص وشوقی ومغرض در ستون نظریات یکسان فلسفه تراشی میکنند وآخرش هیچکس نمیگوید دوغ من ترش است.

آیا نوشتن ادای تکلیف است یا شروع تکلیف ؟
با آنکه از نگاه روانی حرف زدن و یا نوشتن انسان را خالی میکند و عقده ها گشوده میشود ولی ادای تکلیف نمی شود میشه گفت شروع تکلیف است.چون آنچه ما انسانها میگویم و یا مینویسیم اول تر از همه  شروعی است برای شخص خود ما تا با همان گفتار کردار خود را نیز تطا بق دهیم وعملا به آن آراسته باشیم. نه اینکه فقط انرژی منفی که در درون ما وجود دارد را به دیگران انتقال دهیم .وآنرا یک أصل پذیرفته شده وواجب الإجرا بر دیگران تحمیل کنیم.حال عصر بیداری ملتها وزمان استدلا وخرد ورزی است وهر کس همه چیز را با بینش ودانش ورضا ورغبت باید بپذیرد.

چرا فاصله ها ؟
گفتمان و تبادل نظر خیلی راهی خوبی است ولی اگر این گفتمان  به چالش کشیده نشود ویا بهتر بگویم به چالش کشانده نشود.
بدون شک در هر جا رفتار و کردار انسان ها و حتی خصلت های شان باهم فرق میکند ولی اگر شخص مذکور مسلمان باشد و از رفتار و کردار پیشوای خود محمد مصطفی ص  پیروی کند بیشک که از اخلاق پسندیده ای که در خور یک مسلمان است برخوردار میباشد. ما شاهدیم بسیاری ها در نوشته های خویش خط سرخ را بین خود وحتی هم مسلکان خود میکشد آنهم بخاطر اختلاف در سلیقه ویا بر داشت از مسائل وگزاره های روز.مسلمان را با دیدن یک سریال گمراه میخوانند وبجای خودا وپیامبر وکتاب الله وسنت مردم را به آدرسهائیکه شخصی که خود شان میشناسند رهنکائی میکنند.نزدیکترین راه برای رسیدن به اسلام خدا وپیامبران وکتب آسمانیست اما می بینیم  با ترسیم پس کوچه های نا شناخته عمدا فاصله رسیدن به خدا وپیامبر  طولانی میسازند.حالا عصر سر عت ورسیدن عاجل است مانند انتر نت وخدائیکه طرفة العین را ارزش خوانده بندگانش نیز باید به سرعت ونزدیکی هدف ارزش بیشتر قائل شند. خوب به هر حال من درین نوشته به شخص  مشخص تماس نمیگیرم ولی شیوه وطریقه بهتر را از نظر خود وانمود ساختم.

و آیا میشه این را پذیرفت که اشخاصیکه امروز حرف اول را درشعر و ادب میزنند و صاحب اثر های چاپ شده از خود هستند  
شاعری دیگر را بدون رعایت موازین  علمی وادبی هجو کند به حیوان وحتی أعضای حیوان تشبیه اش کند مانند گو نر و دم خر ؟ پس کرامت انسانی و اخلاق پسندیده ای یک مسلمان و یا عفت کلام چه شد؟.فکر نمیکنم عقده وتوهین باعث جذب وپذیرش اندیشه های  ما باشد.ما هر چیزی را دوست داریم اما دیگران چنین نیستند فکر نکنید همه دارائی ذوق وسلیقه واحدی باشند.یکی شاعر است میگویند همه شعر بگویند ویکی مثنوی  میخواند این را یک تکلیف شرعی میداند ودیگری استاد مدرسه خودرا دوست دارد فکر میکند مرجع اجتهاد عام وخاص است نه خیر راه دین روشن و واکراه هم  به اساس هدایت خدا ج منتفی است دیگر نیازی نیست ما  با تفقهه وتکلف  مردم را آواره پس کوچه های گمره کننده بسازیم.
بلی انتقاد به هدف اصلاح و ونوشته بر اصل تخصص وفراست کامل خیلی بهتر است ولی یا هم برداشت های غلط که از نقد و انتقاد داریم و از یک سو هم پرداختن به موضوعاتی که مسلک و حرفه ای ما نیست. این ها همه باعث نظرات زننده و تمچه  های  مدرن است که قلم به جنگ قلم میرود و حتی نمی توانیم حرمت قلم را حفظ نمایم.اگر بدون اینکه نوشته ما عکس العملی باشد یک مطلب علمی را برشته تحریر در آوریم خیلی بهتر ومؤثر تر است.