آرشیف

2016-5-2

گل رحمان فراز

تعبیر های مختلف کاربردی “آزادی”!

 

تعبیر های مختلف کاربردی "آزادی"!

زندگی موهبت الهی و آزادی حق طبیعی انسان ها بشمار می رود. همین حس آزاد زیستی است که آدمی را وا می دارد تا پر کاهی در مصاف تندباد ویران کننده نفس و نفس خویش وانمود نگردد و خودش برای اخذ الهام نوید بخشی آزادی، گسستن تار جاهلیت و عبور از سیم خاردار وحشت همیشه در تلاش و مبارزه است.
آدمی برای شناختن خویش و هم برای شناختن غیر محتاج آزادی است که بند و اسارت نه تنها قوه محرکه، بلکه قوه مدرکه آدمی را نیز مقفل و مغفل می داند. 
اخلاق خدایان کتاب است که در محور موضوعات چون؛ اخلاق، سیاست و اجتماع می چرخد و یکی از معتبر ترین داشته های داکتر عبدالکریم سروش به حساب می آید؛ تعبیرات قشنگی را در زمینه های مختلف کاربردی واژه "آزادی" داشته است که توجه تان را  ذیلاً به آن عطف می دارم:

آزادی به تعبیر؛

1- عدل

2- حق

3- اختیار

4- استقلال

5- توانگری و فربهی

6- اباحه 

7- آزادگی 

8- روش

1) عدل: آزادی در اکثر حالات به تعبیر عدل و فربه تر از عدل آمده است، اینکه "عدل" مشق اولی و ابتدایی "آزادی" را شکل می دهد، توجهات بی شماری در موارد متضاد عدل صورت گرفته است چون؛ رذیلتی پست تر و منفور تر از غلامی، ستمی انسان شکن تر از استبداد نشان نداده اند. حسنات و برکاتی چون شجاعت، مسئولیت، ابداع و شکوفایی نفس را از ثمرات حریت شمرده اند. 
2) حق: آدمی حق دارد که آزاد باشد و حول حق آزادی انسان، بناها و نهاد های اجتماعی باید سامان یابند و قانون هم گرچه به ظاهر محدود کننده است، به واقع برای حفظ حقوق آدمیان است. و در زمره حقوق نقض ناپذیر و سلب ناپذیر آدمی، آزادی برتری حق و اعظم نوامیس است. 
3) اختیار: رها شدن اراده از قید علیت را شرط مختاریت آدمی آوردند و بی نیازی را مرجح لازمه ذات اراده شمرده اند و به عزم نفی جبر و تأمین اختیار انسان، به سست کردن رشته علیت از دست و پای طبیعت، همت دربستند و علم و فلسفه نوین را به مدد طلبیدند و کاخ اختیار انسان را بر جنبش های بی قاعده اتم ها استوار کردند.
4) استقلال: خود بودن، مالک خود بودن، ذلیل و باخته غیر نبودن، خود را به غیر عوضی نگرفتن، خدمت خود نه بیگانه کردن، در زمین رهبران خانه نگرفتن، چون آیینه محو جمال دیگران نشدن، با بال و پر خود پریدن، مقلد کور کسی نبودن، دست ارادت شخصیت شکنانه به کسی ندادن….! معانی مختلف این گونه آزادی بوده اند و هرکدام شان بصورت جداگانه قابل بحث است؛ 

علامه اقبال لاهوری در باره ی (چون آیینه محو جمال دیگران نشدن) چنین سخن رانده است؛

               همچو  آیینه  مشک محو  جمال دیگران 

               از  دل و دیده  فروشوی  خیال دیگران

               در جهان بال و پر خویش گشودن آموز

               که  پریدن  نتوان با  پر و  بال  دیگران 

5) توانگری و فربهی: آن کس که فربه است جا را بر خود می گشاید و جا را برای دیگران تنگ می کند. (هیچ کس) که مانع و مزاحمی و دوست و دشمنی ندارد. دزد به توانگران می زند نه به تهی دستان، دشمن با زنده در می افتد نه با مرده و توانایان و توانگران اند که آزادی هم آفریده آنهاست و هم برازنده آنها. 

6) اباحه: آزادی اباحه داستان تازه ای است. و نغمه شوخی است که از تنبور پاره ای از نهیلیستای اخلاقی و عقیدتی این دیار بر می خیزد تا راه را برای استبداد و فاشیسم بگشایند. تصویری که اینان از آزادی می دهند، بر آن نام اباحه را می نهند و هر سوخته دل ستم ستیز رهایی طلبی را بدان مطعون می دارند.
7) آزادگی: آزادی از آزمندی و آزادی از هر رذیلتی که چهره باطنی آدمی را مسخ و مثله کند. و آزادی از غیر خدا، کشتن خصم درون، جهاد با نفس،  فرو نشستن غبار غفلت، غیبت به آب ریاضت و مجاهدت، فروتنی حق طلبانه، دلیری پارسایانه، ایستادگی مردانه، سرکشی و سخت رویی پیامبرانه، گذشت کریمانه، سکینه و سخاوت دریا صفتانه، فتوت عاشقانه، رهایی از تعلقات ذلیلانه،  گریختن از ذلت، خود فروشی، مداحی، طبالی، زبونی، شجاعت و بلندی همت می باشد.