آرشیف

2014-12-15

محمد رضا احسان

ترس

تنهای تنها
در کوچه- پس کوچه های شب
و تاریکی ی زمان
در گردشم
هراسان و بیم ناک
بیمناک ز هیولای بزرگ شدهء زمان
هیولای خیالی و نادید
در آرزوی سوسوی نور ستارهء مهربانی
تا یار شود و یاور
دست در دست هم داده – بگردیم…
رسیم جایی؛ کانجا
نه شب است و نه هیولا 
و نه دغدغهء تاریکی
….