آرشیف

2016-8-1

گل رحمان فراز

بکوش، آنگونه زندگی کنی که “ای کاش!” تکیه کلام پیری ات نباشد!

بکوش، آنگونه زندگی کنی که "ای کاش!" تکیه کلام پیری ات نباشد!

این جمله از اهمیت عقلانی و از ازرش به زیستی و آرمانی خاص برخوردار است که نمی توان آنرا به پیمانه یک جمله عادی قلمداد کرد و با خواندن اش اکتفا نمود بلکه جمله خود بخود انسان را بسوی خویش با مقناطس سوژه یی اش جذب می دارد، نمی گذارد به دیده اجمالی و گذران از بهر او بگذری و همین است که نیاز به مکث، عطف، توجه و تمرکز عالی و والا با دید عمیق و روشنگر در تابندگی فلسفی دارد.
در زندگی ماحول خویش با افراد کلان سال زیاد برخوردم که ایشان سراسر آرمانی ببار آمده اند و همگان علی رقم چشیدن لذایذ کیش های انتخاب شده ی شان چه در قالب مجاهدین حفظ وطن از اشغال کشور های اشغالگر، چه در قالب کیش های حزبی گرا که هوش و گوش شان را حزبی بودن و موفق گردانیدن حزب شان شکل می داد و چه به پیمانه سکوت اختیار کردن، منحرف شدن، حذف شدن از سیاست بخاطر حفظ جان و زیست آرام، باز هم از گذشته و کارکرد های شان در آن وقت پشیمان اند.
مجاهدین به افتخار حفظ مال، ناموس و وطن جهاد می کردند و هراسی از مبارزه نداشتند چون در هر دو حالت (برد و باخت)، خود را پیروز میدان مبارزات می دانستند، آنها به این انگیزه مجاهدت داشتند انگار دشمنان اشغالگر را بکشند قاضی خواهند شد و اگر توسط دشمنان اشغال گر کشته شوند بدون شک شهید می باشند که آینده ی هر دو راه به فلاح و خوش بختی مجاهدین و مبارزان برحق منتهی می شد و بقول از شعار ایشان؛ خوشا آنکس که در زندگی همان طوریکه آزاد بدنیا آمده است، آزاد زندگی کند و آزاد بمیرد و در آخرت توشه گران و وزین از انجام کار های نیک داشته باشد که اوامر الله بر آن دیده می شده است.
خلقی ها و پرچمی ها (کمونیست ها) نیز بر روی یک ایده و طرز تفکر همه شمول حرکت می کردند و هدف اصلی شان را ترویج معرفت، آزادگی، برابری اجتماعی، انکشاف و ترقی دادن کشور از طریق اخذ حمایت های خارجی، توانمند ساختن نصاب تعلیمی و امور نظامی و تطبیق پروگرام های زیربنایی شکل می داد و مخلص بودن با کشور اشغالگر را احترام به هم پیمان بودن می دانستند و به این فکر بودند که گویا مشکلات تنها از این طریق می تواند حل گردد و مردم زندگی مترقی و مسالمت آمیز داشته باشند، آزادی رویایی را که این دسته می خواستند در افغانستان حاکم بسازند مشکل زا و غیر قابل تطبیق بود و کشور های جهان سوم و تحت توسعه که تا حال لذت آزادی و زیست بی قید و بند را نچشیده اند دشوار بنظر می رسد، نیچه می گوید: "پرندگان که در قفس پیدا شده اند، فکر می کنند پرواز بیماری است!" و یک مسئله وجود داشت که آنها در تطبیق برنامه های شان در این راستا بی اندازه عجله می کردند و عجله شان موجب بيزار کردن و ناراضی ساختن مردم عوام می شد و همان بود که قیام علیه شان صورت می گرفت.
گروه دیگر که بخاطر زنده ماندن و زندگی کردن بدون تحمل رنج خود را از همه داد و ستد سیاسی فرار داده بود و بفکر زندگی مرفه در کنار فامیل اش با شغل زراعت و مالداری شده بودند هم از زندگی خود خیری ندیدند برای اینکه جبر روزگار پای ایشان را در دنیای سیاست و کشمکش ها کشانید و جرم ایشان از طريق کیش قبلی اش که ایفای وظیفه می کرده است تعیین می گردیده است و بر مبنای آن رنج می دیده است.
گروه آخر را جوان شکل می دهد که بخاطر کاستی عمر افتخار و فرصت پیوستن به گروه های فوق را نداشتند و زندگی شان در در قالب پرورده های شور، شوق، عیش و نشاط سپری کرده اند، جهان امروزی را فانی دانسته سراسر به فکر لذت بردن و غنیمت شمردن حال افتادند که این ها به نحوی از زندگی خویش تا راضی بنظر می رسند و افسوس می خورند که ای کاش می توانستند توانستند به اهمیت علم و تعلیم پی ببرند، از خود یک شخصیت ایده آل بسازند و در آینده برای خود زندگی ایجاد نمایند. 
حالا هر چهار این گروه تکیه کلام "ای کاش" را در زبان دارند و هر یک از این ها از زندگی فعلی خود افسوس می برند. مجاهدین تأسف بار می گویند که کشور را ما از دست جور، ظلم و ستم رها بخشیدیم و حالا کمونیست های که به نابودی و فراهم سازی اشغال این وطن دست داشته اند، امورات اداری این کشور را بعهده دارند و کار های اداری همه دفاتر توسط ایشان مدیریت می گردد اما کمونیست ها برعکس ادعای مجاهدین خود را حافظ ارزش های وطن و وطنداری می دانند و می گویند که اخلاص ایشان در هم پیمان بودن موجب انکشاف کشور و ترقی زندگی مردم این بوم می گردیده است و افسوس بر این مورد می برند که کار و شفافیت کاری توام با وقت شناسی و صداقت در مقابل ارزش ها را آنها بنا کرده اند و بانی بوده اند اما رشد اقتصادی، اندوخت ثروت و اخذ قدرت را مجاهدین نصیب شدند! گروهی سوم می گوید که با آنکه تفاوت و خوبی از هیچ یک از این دو تیم ندیده بودیم و همان موجب شد تا راه مان را به کناره رفتن از نظام عوض کنیم، باز هم مورد هجوم هر یک از این دو کیش قرار گرفتیم که نه در دوران کشمکش ها زندگی خوبی داشتیم و نه در زمان زوال هر دو ایده و کیش!
فلهذا، دریافته شده که هیچ یک از چهار گروه فوق افتخار سربلندی اولی را در وجود کیش های شان تا حال نمی بینند و همه با "ای کاش" زندگی شان را سپری می نمایند، چه بهتر خواهد بود که زندگی را فدای مطالعه و اندوختن علم نمایی، از طریق علم اندوخته شده بجایی برسی و در همان جاه وظایف محوله را با حفظ بی طرفی، عدم قوم گرایی، صداقت، ایمانداری و وقت شناسی بگذرانی تا در آینده از کرده خود پشیمانی نکشی و تکیه کلام " به گذشته ام افتخار می کنم!" را به زبان بیاوری! 

با مهر
گل رحمان فراز