2014-12-15
محمد رضا احسان
ديريست درين ويرانه گذرت نيست
آن جامهء عشق من بين ببرت نيست
گويند قلبت را زدند با تيري ديگر
زان زخم گويا هيچ خبرت نيست
من روز و شب از هجر تو بيدارم
زين دردهاي من گويا اثرت نيست
ماندي بمن ياد گار اين بيوفايي را
اين ياد گويادر دل ستمگرت نيست
گهي گريم گهي خندم ز دوري ات
فغان زاين دارم سويم نظرت نيست
گهي اشك و گهي خونست ميريزم
گويا ظالم سوزي در جگرت نيست
گويند بعد هر تاريكي روشني آيد باز
ديگر نياز آن نور دور و برت نيست
(احسان) نيز شب را صبح خواهد كرد
ديگر منتظر به قلب جفاگرت نيست
محمد رضا (احسان)
هندوستان 2012
پر بیننده ترین مقالات
-
سلطان رضیه غوری
-
آب و هوای ولایت غور
-
سرگذشت سیاه موی و جلالی
-
اصطـــلاحــــات و واژه های شیرین لهجـهً غوری
-
شهر فیروز کوه مشهور ترین پایتخت سلاطین بزرگ غوری
-
بیوگرافی شهید محمد رفیق علم
-
ولسوالی های ولایت غور
-
زندگی نامه مختصر مرحوم سید محمد رفیق نادم رئیس بنیاد فرهنگی جهانداران غوری حوزه غرب
-
نثار احمد حبیبی غـوری کیست؟
-
Muhammad of Ghor
مجلات و کتب
جام غور در شبکه های اجتماعی
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور
بيوفايي