آرشیف

2016-6-7

گل رحمان فراز

بودا، فیلسوف مهاجر که آوارگی مویش را سفید کرد!

 

بودا، فیلسوف مهاجر که آوارگی مویش را سفید کرد!

"اسد" یگانه (بودا)ی است که با مردم سخن می گوید و بلند ترین عطوفت انسان و مدنی را در قبال حوادث خونین با نشر و پخش اطلاعات محکوم ساختن همان حملات از خود نشان داده است، نقش مقالات و مطالب او بدون کتمان اندیشه ساز و ذهنیت دهنده مردم خصوصاً نسل جوان بوده است که به عنوان نمونه می توان از مطالب چون: انقلاب تبسم، جنبش روشنایی، روشنگری برای شناخت رهبران، معلومات در باره عملکرد شخصیت های سیاسی،  تشخیص دولت های دوست و دشمن برای افغانستان، اشاره به مشکلات عمده افغانستان، شکایت از دور دستی و محرومیت نقاط مختلف کشور که اصرار در تأمین مساوات بین همه اتباع کشور و چندین مورد دیگر نام گرفت!
مطالب بودا به پیمانه موارد ذکر شده ی نیکولو ماکیاولی در کتاب های هنر جنگ و شهریار از اهمیت خوانش برخوردار است و در لابلای هر نوشته اش راز های نهفته نمایان می گردد.
نقش اندیشه و هم دردی بودا بین جوانان تحصیل کرده و کتاب خوان به اوج شگوفایی رسیده است که او را سقراط آزادیخواه، جوان درد دیده، مرد از قفس آزاد شده، شخصیت صادق، فیلسوف نترس، انسان بی ریا، زنده جان با عاطفه، موجود که تکامل فکری اش به اوج رسیده است و در کل عالم بشردوست خطاب می کنند که مقالات وی بین دانشجویان نکته وار موشکافی شده و تبادل نظر صورت می گرد.
تأثیر اندیشه بودا در قالب مطالب گوناگون اش در سراسر جهان برای دری زبانان به پیمانه اندیشه های داکتر عبدالکریم سروش از شهرت و اهمیت برخوردار بوده است و احتمالاً کمی از افراد دیده می شود که با اندازه بودا در زندگی مطالعه کرده باشد.
اوصاف بود که در وجود بودا کوه زنده بود، حالا بیایید نگاه اجمالی به مقایسه دو تصویر از بودا را داشته باشیم و شرح را با تصاویر بگذاریم؛
تصویر اول: (دوران و ایام جوانی) آنوقت که بودا با کاکل (موی) هایش بازی می کرد و نغمه جوانی سر می داد و سراسر به فکر و تلاش کسب آموزه های علمی در سطح جهان بود.
تصویر دوم: اما حالا کاکل در دیار غربت جو و گندم گردیده است و صدای لغزش پای را به جهان دیگر کشانده و انعکاس می دهد!
من دانم که دیدن به آیینه برایت خوش آیند تمام نمی شود ولی این موضوع را نادیده بگیر و بدان که علامت پیری تنها همان نیست که ظاهر شده است بلکه شاعر واضح تر اش ساخته است؛
          پیری آن نیست که بر سر بزند موی سفید
          آن جوانی که به دل عشق ندارد پیر است
عشق که از دل تو برای همنوعان و دیار ات لبریز شده است، کفایت گذر سال ها عمر زیستن را می نماید. پس خسته روزگار مباش و به کاروان خرد، فهم، نگرش و بینش انسان ها از اندوخته های دهنی ات کوله بار تهیه نما و برای خودت تاریخ بساز که تا حالا ساخته ای، ادامه روند زندگی به این منوال نام شما را درج رده های مؤثریت شخصیت سقراط در تاریخ خواهد نمود.
پس، راه ات راست و اندیشه ات سبز باد!
با حرمت
گل رحمان فراز