آرشیف

2015-2-7

دوکتور ص. سعیدي

بخشی کوچکی از بحث بزرګ تحت عنوان درست نویسی

خوانندۀ معزز و ګرامی ! دوروز قبل  چند سطر مختصر را  از طریق ایمیل  بدست آوردم که درآن دو نویسنده با تبادل نظرمتن ذیل درپهلوی سایرین به من  نیز ارسال کرده و نګاشته اند « … دوست گرامی….نکته ای که درین مقطع باید به عرض برسانم اینست که شرط اول نامه نگاری املای درست میباشد. در چند جملۀ کوتاهی که از شما گرفتم، دو نکته قابل تذکارست….  اول لطفاُ به یک و یا چند قاموس زبان فارسی (یا دری اگر طرف دار آن استید) مراجعه کرده و ببینید که کلمۀ "گفتمان" در آنها وجود دارد یا خیر.  باید خاطر نشان نمایم که در یک زبان، لغات جدید یا در دراز مدت توسط مردم علاوه می شوند و یا هم در بعض ممالک کمیسیون های خاص برای قبول لغات جدید وجود داشته میباشد.  کارمندان صدای امریکا و بی بی سی این حق را بی مورد به خود داده اند. ثانیاُ کلمات از قبیل "نویسنده"، "زنده" "هفته" و غیره با (ه) نوشته میشوند.  اما وقتی با پساوند "گی" مربوط می شوند، حرف (ه) آن حذف میشود. پس "نویسندگی، "زندگی"، "هفتگی" و غیره درست است.
امید که این یاد دهانی بنده را غیر مغرضانه تلقی بفرمایید.
ایمیل دوم: دوست محترم داوود موسی سلام و تمنیات نیک خود را خدمت شما ابراز می دارم. از نامه و نظریات شما جهانی سپاس.ر. پروانی.
ایمیل سوم: باید بگویم من هیچگاهی نظرات، پیشنهادات و حتی انتقادات را مغرضانه تلفی نکرده، می کوشم از آن ها استفاده کرده و در اصلاح خود بکوشم، اما اجازه بدهید در مورد حذف های غیر ملفوظ پس از علاوه کردن گی در آخر جمله با شما موافق نباشم. در کتاب روش املای زبان دری که در سال 1383 در مطبعه تعلیم و تربیه کابل به تیراژ 10100 جلد به نشر رسیده، به صراحت گفته شده که :
"
هر گاه واژه مختوم به "های" غیر ملفوظ با گان یا ها جمع شوند، های غیر ملفوظ حذف نمی شود. مانند:
بنده، رونده، نویسنده که می شود: بنده گان، رونده گان، نویسنده گان …"
این کتاب به همت دانشمندان شناخته شده که هر کدام نخبه های زبان ادبیات و در کشور ما شناخته شده اند، هر یک:
مرحوم پوهاند عبدالاحمد جاوید، مرحوم پوهاند محمد رحیم الهام، پوهاند محمد عمر زاهدی، واصف باختری، اعظم رهنورد زریاب، استاد لطیف ناظمی، استاد پویا فاریابی
تالیف گردیده است. نسخه پی دی اف این کتاب را در سایت آسمایی می توان مطالعه کرد. من هیچمدان از همین روش که روش املای زبان دری خوانده می شود، استفاده می برم. در مورد اینکه هر واژه توسط مردم و به مرور زمان وارد زبان می گردد، کاملن موافق هستم
از لطف و سپاس شما یک بار دیگر ابراز امتنان می کنم.
بامحبت و احترام فراوان
 
ر. پروانی
 
هموطنان ګرامی، دانشمندان محترم و خوانندۀ معزز سلام و احترامات خدمت شما تقدیم است. اولا میخواستم چند سطری درمورد نوشته و دربحث سهم بګیرم. علت آن این نیز بود که من قصد دارد درمورد تحقیق مفصلی  داشته باشم. اما بعد از شروع بحثم طولانی شد که مجبورا انرا به کشل ذیل خدمت تقدیم  و بخشی از مطالب جنجال برانګیز را نیز باشما شریک میسازم. باید بګویم که بحث خویش را کامل ندانسته و برای مستند سازی به جزئیات وکنجکاوی لازم نه پرداخته ام:
بحث املا و انشاء زبان و درین جمله زبان دری/ فارسی و پشتو که برای ما مطرح است بحث بس جالب وخوب است. این بحث بخاطر جالب است که  عـوض بحث برای بحث و بحث برای فتنه بحث و تبادل نظر درمورد مسایل عملی و ممد صورت میګیرد. تمرکزبراین مسایل برای روشن ساختن قـواعد بخاطر ضرورت که درین راستا کار لازم صورت نه ګرفته و  کار های بس عظیمی در پیشروی قرار دارد. میدانیم که در کشور ها و جوامع دیګر درین راستا کار وسیع صورت ګرفته و بحث کننده  حین باز کردن این بحث به آن توافقات و کتب مرجعی استناد میکنند که درین مورد از مراجع علمی و تحقیقاتی و اکادمی های شان به توافق رسیده. با آن هم این کتب مرجعی در هردوسه سال تجدید شده و تغییرات اندکی در چاپ های جدید بوقوع میپیوندد. ما که در ابتدای کاریم مجبورا به تحقیقات و پژوهش های انفرادی صاحب نظران خویش استناد میکنیم.
متأسفانه هست موارد که بحث ها وجدال های مشابه که  نظر دهنده  و بحث کننده دربحث نظریات و تمایلات غیر علمی و شخصی همراه با تعصب و پیشداوری های خویش را تحث تأثیر سمپتی ها و انتی پتی های خویش  همراه ساخته و درزمینه افراط و تفریط صورت میګیردو ګویا بحث از مجرای بحث دقیق علمی خارج میشود که دربسا موارد سبب تأثر و نفرت هم میشود. این حالت حد اقل ضیاع وقت خود و دیګران است. 
به هر صورت مسایل و ګفتنی ها زیاد است. اما ترند و توافق عمومی درجهان امروز درمورد املا وانشاء زبانها چنین است که آنچه باید نوشت که میګوئیم و شنیده میشود. به فکر وفهم من  به اساس همین ترند و یا هم ممکن تعصب باشد که څارنوال را سارنوال مینویسند. بخاطر اینکه څارنوال از څار ګرفته شده و معنای خود را دارد اما سارنوال  نمی دانم از چه ګرفته شده باشد. به اساس همین ترند است که معنا را در پشتو مانا مینویسند که معنا کلیمۀ عربی است و مانا نمی دانم از کدام لغت مشتق شده میتواند. اما نوشتن نعلت به قسم و طریق لعنت باز مشکل وبحث دیګری است که ایجاب بحث طویل میکند.
اما اګر ما ار ترندو روش : نوشتن آنچه میشنویم به قسم کې شنیده و یا ګفته میشود باید نوشت، در متون مقدس  دینی پیروی کنیم، روش خواهد شد که اصلا قابل قبول نباشد و مجاز نیست. متون مقدس باید به طوری نوشته شوند که اصل آن باشد.
بحث استعمال لغات اجنبی،  موجه بودن و عدم موجه بودن آن که من نیز استعمال میکنم خود بحث جدا ګانه است. من به این باورم که هرګونه افراط و تفریط درین راستا هم  جای نداشته باشد.
مسلم این است که زبان درتکامل است. هر زبان  و فرهنګ  از زبان و فرهنګی  دیګر  متأثر میشود، به مرور زمان چیزیم میګیرد و چیزی میدهد. عـوامل این حالت زیاد است اما تسلط سیاسی، دینی و فرهنګی کلتور های مختلف بالای یکدیګر عوامل عمده  و اساسی اند.
بحث تأثیرات زبان دری حتی در زبان انګلیسی مبنی براینکه در زبان انګلیسی میتوان کلمات را یافت که از زبان فارسی درزبان انګلیسی رایج شده و برعکس زبان دری، فارسی، تاجیکی و یا پشتو از زبان های دیګر متأثر شده است نیز قابل دقت است. بطور مثال تأثیرات زبان دری و پارسی در منطقه و هند تا جائیکه رهبر مشهور هندی مهاتما ګاندی تخلص خویش را از زبان فارسی/پارسی  انتخاب میکند. به این معنا که ګاندی در زبان فارسی به معنای پدر اولادها است. یا درعصر امروز عدۀ از رهبران ما استعمال کلیمۀ  ٳګنورش کن! ویا امثال آنرا درجملات عادی روزمره ای خویش استعمال میکنند.
دین مقدس اسلام و زبان عربی و تأثیرات آن در زبان های مان  به شمول تأثیرات در نوشتن، املا و انشاء بحث دیګر و طولانی خواهد بود. تأثیرات زبان روسی در مقطع معیین از تاریخ کشور ما مبنی بر استعمال لغات روسی درمکالمات روزمره و بعدا تأثیرات زبان فرانسوی در زبان فارسی تحث تأثیرا ت قوت ګرفتن علایق جوامع  فارسی زبان با کلچر و فرهنګ فرانسوی زبان و بلاخره تأثیرات زبان انګلیسي بر زبان های کشور ما و جهان مبنی بر استعمال کلمات اجنبی مسایل و مباحث اند که درین مورد نیز قابل بحث اند.
بحث موجودیت تأثیر زبان پشتوو استعمال بخشی از کلمات آن در زبان دری  که عدۀ را به همین دلیل اصلا به مخالفت به موجودیت زبانی به نام زبان دری کشانده تا بزعم خویش جلوی تأثیرات زبان پشتو را بګیرند، مطالب است که نیز قابل بحث عریض و طویل اند. تصادفی هم نیست که ما حتی بر بخش از رسانه های جهانی بحش های دری نداشته ویا قبلا نداشت و صرف بخش فارسی داشتند.
هست موارد که عدۀ زبان دری، فارسی، تاجیکی را یک زبان دانسته و این زبان ها را لهجه های مختلف عین زبان میدانند. عدۀ دری را اصل و فارسی را فرع ویا عدۀ دری را موصوف میدانند که جای صفت را ګرفته و ………..
و اما بحث حذف و عدم حذف  ( ه  ) در کلمۀ مثلا "نویسنده"، "زنده" "هفته" در صورت اضافه شدن پسوند – پساوند "گی"  که "نویسندگی، "زندگی"، "هفتگی" درست است ویا نویسنده ګي"، "زنده ګی" "هفته ګی " باید ګفت که درین راستا قواعد املا و انشای زبان  دری و زبان فارسی  از همه متفاوت اند. لذا یک صاحب نظر از املا و انشای زبان دری صحب دارد و دیګری از املا و انشای زبان فارسی. به این ترتیب هردو صاحب نظر به نحوی درست نظر دارند.
مسلم این است که حتی  زبان  انګلیسی که دارد به زبان جهانی تبدیل شده و زبان  بالاتر از زبان یک ملت میشود (اٙپ نیشن لنګویج)، نیز تفاوت های در نوشتن، حدود و ثغور معانی کلمات  دارد و این مسایل درین زبان نیز تا حال توحید نشده  ویا نه خواهد شد.  زبان انګلیسی انګلیس، زبان انګلیسی ایرشی، زبان انګلیسی استرالیا، زبان انګلیسی کانادا و زبان انګلیسی امریکا و خاصتا زبان انګلیس امریکای شمالی در نوشتن، افاده های معیین و معانی لغات تفاوت های دارند.
این و دهها مطلب و مبحث که ضرورت به بحث و توافق اتوریته های طبیعی و دانشمندان  علوم زبان و کار سیستماتیک واکادمیک دارد.
به فهم و شناخت من عصر انترنت و اطلاعات جمعی مدرن کار را برای توحید درین راستا بیشتر مساعد ساخته که به فهم من سوال وقت خواهد بود که درین راستا بخش اعظم توحیدی در املاءو انشاء و بحش افاده ها لغوی و اصطلاحی کلمات صورت ګیرد.
چنانچه ګفته آمدیم داخل کردن هرګونه علاقمندی های و تعصبات  واستفاده های سیاسی درین بحث های  خوب به فهم من  بی جا، و نادرست بوده و سطح بحث را بی سویه  ساخته، بجای دیګری میکشاند.
واما درمورد اینکه علت اساسی عدم توافق هردونظر دهنده قرار برداشت من  دربالا این است که هردو بر موضوع جداګانه یعنی یکی درمورد املاء و انشای دری ودیګر درمورد املا و انشای فارسی صحبت دارند من را به فکر این انداخت که عدۀ از ما چرا دیموکراسی و یا مصالحۀ سیاسی را نمی پذیرند؟ به فکر من هیچګاه عقل سلیم نظام را که از جانب مردم، توسط مردم و درخدمت پالش  و پرورش ارزشهای مردمی باشد رد کرده نمی تواند. پس علت رد نظام دیموکراتیک توسطه عدۀ نظام است که دیموکراسی را روپوش تخلفات و جنایات خویش ساخته و تقلبی است. که درین صورت قضاوت بردو چیزی متفاوت است. همچنان دریک جامعه زمانی صلح پایدار برقرار شده نمی تواند تازمانیکه نیرو های سیاسی در ستیج سیاسی از مجاری نورمال مبنی بر ارادۀ ملت در یک انتخابات آزاد، و تحت نظر قانون برای صحت  نسخه های به مردم مراجعه کرده و مشروعیت حاکمیت را از ملت بدست آورند. درین صورت مصالحه به مفهوم متمدن ساختن مبارزات سیاسی بوده، نه معامله و خیانت به ارمانهای خویش و آرمانهای ملت که درین صورت هیچ عقل سلیم باید آنرا رد نه کند. پس آنهای که مصالحۀ سیاسی را رد میکنند منظور شان باید چیری دیګری باشد تا این منطق که در بالا متذکر شدم که باز هم بر میګردیم که یکی از عوامل اختلافات ما ن همان بحث بر دو مطلب جداګانه است.
به هر صورت با ارادۀ نیک و خیر و تلاش صادق برای رسیدن به خیر و راه راست  یکی از راه های حل اساسی کار بوده میتواند واست.
 
پایان