آرشیف

2016-6-25

گل رحمان فراز

الهام زندگی ام!

 

 

 

الهام زندگی ام!

"اگر می خواهی بعد از مرگ فراموش نشوی، یا چیزی بنویس که قابل خواندن باشد و یا کاری کن که قابل نوشتن باشد!"
زندگی مخزن خاطره و فرصتی برای استفاده است، اینکه به چه نحوی و در چه نفعی آنرا استفاده می کنیم بر می گردد به توانایی ها، خلاقیت ها و ابتکارات ذهنی مان! بعضی ها می کوشند تا زندگی خویش را فدای جان کندن، ایثار و فداکاری کسب پول و زر نمایند و از آن طریق در جستجوی زندگی مرفه شوند، عده ی دیگر ایجاد زد و بند ها، تحکیم ارتباطات دوستی، پاسداری و رفاقت را وسیله ی برای غلبه با مشکلات زندگی و ایجاد محیط مرفه می دانند، گروهی دیگر اخلاص، اخلاق و داشتن روابط حسنه با مردم را یگانه شیوه رشد و رسیدن به زندگی مرفه می داند.
همانطوریکه رضا مارمولک راه های رسیدن به خدا را به اندازه انسان های روی دنیا می داند به حتم می توان گفت که به همان اندازه راه و روش برای آینده مرفه ساختن وجود دارد و هیچ کس نمی تواند راهی را نسبت به راهی دیگری ارجحیت بدهد چون در حالات مختلف وسیله های متعدد برای انجام کار ها وجود دارد و همان است که انسان را با استفاده از ذهن نیرومند اش به اوج شکوفایی های تصمیم گیری می رساند و نمی گذارد از قافله دیگران پس بماند، از همین خاطر می توان گفت که راهی را برای سعادت زندگی جستجو کنید که به حدس خود تان حامل موفقیت آینده دار و همیشگی است.
نمی گویم اینکه روش های مختلف رسیدن به اوج و قله های موفقیت فوق نا درست و غیر قابل قبول است اما اصرار کرده می توانم که موارد فوق هیچگاه نمی توانند همیشگی باشند و آینده نگری دراز مدت مان کلیه روش های فوق را بی اثر و باطل قلمداد می کند.
ممکن است بخاطر اخلاص، پاس، ایجاد روابط حسنه….! انسان بتواند نام خود را تا چند سال بعد از مرگ اش زنده نگهدارد اما به هیچ وجه نمی تواند نام نیک و درخشان تاریخی را نصیب خویش گرداند که در نسل اندر نسل و قرن به قرن موجی زنده نگهداشتن نام اش گردد.
اگر به تجارب حاصل شده گالیله، نیوتن، فیثاغورث، انشتین، ناپلئون بناپارت، آدولف هیتلر، سقراط، افلاطون، ارسطو، هگل، استالین، مارکس، لنین، ژان ژاک روسو، ویبر، شکسپیر، ماکیاولی، چگوارا، لنکلن، گاندی، نلسون ماندلا، سلاطین غوری، سلطان محمود غزنوی، سید جمال الدین افغانی، رضا شاه پهلوی، محمد علی جناح، سردار داوود خان، مصطفی کمال اتاترک، جمال عبدالناصر، آیت الله خمینی، خامنه ای، پوتین، اوباما، مرکل….! بنگریم، در می یابیم که روش های کسب شهرت، قدرت و نام زرین شخصیت های فوق همه و همه از طریق دو راه و روش بدست آمده است که عبارت از: داشتن داشتن اثر های معتبر که خواندن اش جز از وجالب زندگی است و انجام کار های خطیر که حتی بخاطر اصرار و تأکید در طرز دید شان قربانی ایده و مرام خویش گردیدند.
از اینجا می بایست تا همه چرند و پرند دیگر را کنار بگذاریم و تمرکز بر سر دو محور که همانا چیزی قابل خواندن نوشتن و کاری قابل نوشتن کردن است، تلاش کنیم، نیرو و انرژی به خرچ دهیم و خود را به اوج قله های تکامل بشری و ورود بر عصر طلایی با خط زرین تاریخ سازیم.
این کار چندان مشکل نیست و با عزم راسخ، پشتکار فراوان، تعهد در اجرای مسئولیت های خویشتن امکان پذیر است. طوریکه گویند هیچ کار در دنیا نا شدنی نیست و هر کوه حتی با اوج بلندی اش بر سر خود راه دارد. 
فقط تلاش صورت گیرد تا روند مطالعه تحقق یابد و تمرکز بر سر نقد و استدلال ها صورت گیرد و انسان خود را در مقابل نقد هر پدیده طبیعی و مصنوعی مسئول قرار دهد، این کار برایش کمک می کند تا حس کنجکاوی و کسب توانایی و قدرت تعقل خویش را افزایش دهد و از این طریق بتواند سوژه یاب سازه های گردد که هر کدام شان برای تفکر خلاقیت کمک می کند. 

با مهر 
فراز