آرشیف

2014-12-11

غلام محمد نقشبندی

افتخار به پدران و یا آینده درخشان

قضاوت به نزد فرهنگیان وقلم بدستان این خطه باستانی ومردخیزغورباستان است که :افتخاربه پدران بهتر ویا آینده درخشان؟چون نیستی هستی را درپی است ودرقبال هربودن نابودن حتمی است ازبودن امپراطورهاوسلاطین نامدارآنوقت که جزافتخارات تاریخی صورت وپیکری باقی نیست اینست:

کس نمیداند که قشلاق علاوالدین کجاست
لشکروسپاهی بسیاری شهاب الدین کجاست
 
جیش اسلام بت شکن وامپراطوری غور
فرق سلطان چون قباد تاج غیاث الدین کجاست

مردان توانای غورقدیم واقعا ازخود افتخارات عجیبه به میراث گذاشتند که صفحات زرین تاریخ وبناها وآثارهای بی نظیرگلی تاریخی درعرصه مملکت شان ازایشان باقیست وقابل بالندگی است :

چونکه رفتند آن شاه هان وقابل بالندگی است
مشت گلی جام غوروقطب منارو مسجدی

شاهان سران وسروران غورقدیم به گفته انوری ابیوردی عرصه مملکت نامحدود ولشکر نامعدود داشته اند(عرصه مملکت غورچه نامحدوداست    که درآن عرصه چنان لشکرنامعدوداست)
بعدازکلام دلنشین انوری اشاره منظوم داریم تحت عنوان عرصه مملکت دولت غوریه افغانستان برگردان وبازتابی ازنثرشیوای کتاب افغانستان درمسیرتاریخ تالیف میرغلام محمد غبار:

یـک نـگـــاه درسـیــرتـاریـخ غورباستان را به بین
شهرزیباشهرافشین غور،غرجستان را به بین
 
شـهـــرفــیـــــروز با مـنـاره بود مرصع دوهـمـــای
یـاد گـــارازفـتـح سـلطـان جبلستان   را به بین
 
تـبـعـیـد گــاه ومـحـبس غورشهرافشین خوانده اند
بدخشان وتولک وکشمـیر وسیستان را به بین
 
مـرغــاب آن شــهـرمــروالـــرود مــرغــاب وطـن
زمینداوربست وانـدخـوی تخارستان را به بین
 
فـتــوحـــات آن سـلاطـیـن هـند و ایران را گـرفـت
مکران گـرگـان و گـردیـز کـابلستان را به بین
 
لاهــور و پـشـــاور و مـلـتـان ومـحـیــط دیــگــــر
پتهورای وگاندی رای و بـلـوچستان را به بین
 
مدح سلطان جهانسوز شعـر وابـیـات تـاریـخیست
غزنی و بـامـیـان وهــرات خـراسان را به بین
 
تـحـصـیـل وعـلـم وکـمـال شـعرسلطان تاریخیست
گـجـرات و بـلـخ و دهلی وجیرستان را به بین
 
عرصه این مملکت ازشرق وغرب بی منتهاست
خـوارزم و نـیشـاپـور و کاشغرستان را به بین
 
فتوحات آن سلاطین سال به سال افــزدوده اسـت
جـمـنا و ازومـروتـرمـذاجـمـیـرسـتـان رابه بین
 
مـذهـب وآهـیـن اســـلام تـــا بـه هند شد برقــرار
خـزر واوبــاش وهـانسی هـنـدوستان را به بین
 
جــاده بـازگشت زغزنی بـسـت وگــرمـسـیــربــود
قندها روتکین آباد چــون گـلـسـتـان را بـه بـیـن
 
تـاریـــخ غـبــــار بـــود تـلـمــیح دراین ابیات مـن
تـلمیـح انـدرتـاریخ غوراین کوهستان را به بین
 
شهر ورسا د و فیروزکـوه چغچران ای نـقـشـبنـد
حـب وطـن جـنـت عـدن بـاغ وبـوستان را به بین

دولت غوریه درعرصه امپراطوری اسلامی وسلطنت بااقتدارخود پیشرفت های بی مانند درعرصه های علم وادب هنروفرهنگ سیاست وسایرپدیده ها داشتند بازتاب وبرگردان دیگری داریم تحت عنوان اوضاع اجتماعی ،ادب ،فرهنگ ،هنروصنعت درقلمرودولت غوریه ازکتاب افغانستان درمسیرتاریخ تالیف میرغلام محمد غبار.

اجـتـمــاع در دولـت غـــورامــرسـلـطـان پـایـــدار
شـهــرداور فــیـــروزکــــوه کـاخ و ایـوان پایدار
 
مـعـمـــاری دردوره غــور شـهـرت بـالا گـــرفـــت
جــامـــع ومــنـــارجــام ایـن رسـم شاهان پایدار
 
شـد اعـمـار قـبــل دو دهــه از حـمـلـه چـنگـزیـان
ایـــن مــنــــار در اوج فـلـک سربه کیوان پایدار
 
مسـجـد جـامـع بـنـا کـرد شـاه غـیـاث الـدیـن غور
در ادای امــر دیـــن بـــا قـــول رحـمـان پــایدار
 
پایختت درصیف سلطان این فیروزکوه بوده اسـت
درشــتـــا آن شــهــرداور لـطـف واحسان پایدار
 
شهرغزنی را اعمار کرد شاه شهـاب الدیـن غـور
مـــقــــردیـــوان و دفـتـر حکم و فــرمان پایدار
 
کـشـک بـریـن بـاغ داور تـفـریح درصـیـف وشـتـا
تــجــــارت آســـیـــــا وهـنـد و ایـــران پـــایـدار
 
خــوارزم وبـلــخ کـابـل شـهـرهــــرات بـــی نـظـیر
در تـجـــارت در جـهــان پیشرفت وتابان پایدار
 
کـاتـب دربـــارغــور مـحـمـد عـــوفـــی بـوده است
طـبـقـــات نــاصـــری مـنـهـاج جـوزجان پایدار
 
چــهــــار مــقـالــه عــروضی است بـیـانـگر زبان
دری، در دربـــارغــور ایـن نـطق وبیان پایدار
 
مـذهــب وآئـیـن اسـلام اوج عـــروج کـــرده است
تـقـلـیـــــد ازآن بـــوحـنـیـفـــه راه ایمان پایدار
 
درفـیـــرزوکـــوه حـمـلـه خـونـیـن نمود چنگیزیان
مـاجــراهـا ثـبـت تــاریــخ مـصروکنعان پایدار
 
قــطــره ازجــوی بـارمـیــــرغــــلام مـحـمـد غـبـار
کــرده تــحــریــر نـقـشبـنـدی ثبت دوران پایدار

این همه شکوه شان شوکت وجاه وجلال که تاریخ شاهد آن است گذشت عرصه مملکت نامحدود غور به چند قصر تاریخی وبه چند صفحه ویا چند جلد تاریخ محدود شد ولشکر نامعدود غورفناشد که جزتاریخ چیزی ازآن باقی نماند.ماکه درعرصه چند کیلومتر مربعی غورامروزی تحت عنوان غوریها هستیم فنا ونابود میشویم فکر کنم که چندان افتخارات نداریم ماکه نسبت به امپراطورها وسلاطین نازنین ناتوان خلق شدیم به سلطان غیاث الدین غوری وبه منارجام میبالیم فرزندان ونسلهای آینده مان اگرازما ناتوان تر خلق شدند به کی وبه چی افتخارکنند بنا براین میزیبد که همه مان درپی افتخارات ،ارزش ها وروش های دینی اسلامی ،مذهبی ،فرهنگی ،سیاسی ،اجتماعی ،هنری وصنعتی این خطه باستانی کوشاباشیم تاباشد ارزشهای دینی وتاریخی مان پایدارباشد.