آرشیف

2014-12-11

غلام محمد نقشبندی

شهر همیشه باد :

  

یک سفید ریش از ایام قدیم ققصه میگوید :

    
    درزمانه هایکه من جوان بودم شهر ما همیشه باد نام داشت بعد از گذشت زمان سیاسیون خاک باد نام کردن
        این شهر که هفتادیک متر طول دارد و سی یک متر عرض دارد شاروال آن قدیمی ترین نفر است یعنی از عهد دقیانوس است . در دوران ما رسانه وجود نداشت  در شهر ما بجا ی رسانها و نشرات افراد به نام جار چی کار میکند یک زمان امپراطور فرمان داد که همه اموال ،البسه و مواد غذایی را شاروال صاحب نرخ گذاری نماید . و جار چی به ملت خبر دهد . یگ روز نزدیک نماز شام جار چی گفت مردم نجیب و شریف شهر ما اگاه باشید که نرخ نامه را برای تان خبر دهم . ما گوش گرفتیم : جار چی گفت :چوب بلوط فی کیلو 110 دینار و چای سبز اعلی هم کیلو 110 دینار ما از خوشی بقیه نرخ نامه را گوش نکردیم  یکی از شهر وندان ما بنام کاکا جمیل گفت هله بدو که با آهنگری برویم گفتم خیریت است گفت فرمایش بدهیم که بخاری پوره اره بسازند که بعدازین چای سبزآتش کنیم کم مصرف تر است گفتم چی فرق میکند هر دو کیلو 110 دینار است گفت از یک طرف چوب بلوت ، تیشه ، اره و تبر کار دارد و از طر ف دیگر هم کم دوام است و بخاری پوره اره کم از کم چهار ساعت یکنواخت میسوزد  طر ف آهنگری رفیم دروازه های آهنگری ها بسته بود افسوس خوردیم که آهنکرها از این فاید ه بی بره ماندن و مردم شهر خاک باد سپاس امپراطور را کردن مصر ف محروقات کم شد ……….
 
  
ارسالی غلام محمد (نقشبندی)