آرشیف

2014-12-11

غلام محمد نقشبندی

نعمت در رابطه به میلاد نبی ص

جشن میلادت مبارک جان و هم جانان تویی 
خوشتر آید اینکه گویم معشوق رحمان تویی 
فصل و باب عشق حضرت را "تحبون" خوانده ام 
جای دیگر حب لله رهبر مستان تویی
حَبِ حُبت را بنام "قدشغف" کاشتند به مصر 
"حاش لله" مرحبا سرخیل شاهدان تویی
معشوق الله، حبیب الله تویی طه لقب 
نور قندیل احد در قلب مومنان تویی
سبب ایجاد خلق پرده به امکان و قدم 
پر توی انوار حق در عالم امکان تویی
معنی اندر کاف کن و قاف قدر آشکار 
نور ارض الله محمد کان کن فکان تویی
جلوه کرد انوار حق در مرج البحرین عشق 
بحر امکان و قدم را جوش و در طغیان تویی
کرد خروش امواج بحر، بحرین بی پایان عشق 
برزخی از یک طرف از سویی کشتیبان تویی
نور پاکت شد سبب تا آفرید جان آفرین 
پیکر آدم ز گِلُ روح جاویدان تویی
طینت آدم مخمر کرده حق در "اربعین" 
سوسن خاکش به گلشن نخل و در بوستان تویی
شاه اقلیم رسالت شافعِ یوم الحساب 
بلبل گلزار "اوحی" روح را ریحان تویی
مُظهِر اندر "کنت کنزاٌ" روح اعظم چاکرت 
عقل کل معنی طلب، استاد و ترجمان تویی
کنز مخفی آشکار کرد در خلقت الجن و انس 
راییت اشیا کما هی هادی و برهان تویی
روح را حبل المتین و جان و دل روشن ز تو 
دُر تو در بحر وحدت، دُر و دُر افشان تویی
بودن از پیغمبری گواه است ترا لوح و قلم 
پیشترک از "ما و طین" سالار رسولان تویی
"قاب قوسین" ابروی تو، مژه تیری "اذرمیت" 
ناجی اندر جیش دین قاتل به مشریکان تویی
معنی "عینا تسمی" فرجه ای انگشت تست 
قطره قطره، جویبار در کام تشنگان تویی
دُرج پر دُر ثمین "فاتوا بیسوره" دلیل 
افصح العرب ای امی افصح البیان تویی
باد، میلادت مبارک آهو را در کوه و دشت 
رحمتی در وحش و طیر و در شیر ژیان تویی
تاج ارسلنا ترا داد رحمت للعالیمن 
وحش و طیر و انس و جان را ورد در زبان تویی 
رحمت اللعالمینت خواند رب ذولجلال 
باطن اندر ملک پنهان، ظاهر و عیان تویی
جمع جمع آمد مقام دلگشایت در سلوک 
سبب باران فیض در قلب سالکان تویی
انگبین لعل لبت خمر ناب کاملان 
جرعه ریز، هستی ستان، در جمع واصلان تویی
ساغر سیال مستت کُحل "مازاغ البصر" 
سرمه ی بینش به دل و نور در چشمان تویی
گرد نعل نازنینت سرمه اندر قدسیان 
سرمه در کروبیان و جمع حاملان تویی
قول فضلنا مبارک خاص هم خاص الاخص 
داده فضلت را خداوند خاصتر از خاصان تویی
"سابقون السبقون" قرب درگاه هر یافت 
سابقی از همه خوبان در همه سلطان تویی
موسی اندر رب ارنی طور در باران نور 
"مارای" داد ذولجلالت، بحر بیکران تویی
معنی برد و سلام اندر خلیل بت شکن 
گلشن و گلزار وحدت ایمن و امان تویی
رفعت گردون به عیسی یا که ادریس نبی 
یک قدم در رفتنت شب گرد و شب روان تویی
رفعت از گردون به بالا شاه "او ادنی" مقام 
برتر از کون و مکان مهمان به لامکان تویی
نور حق آمد دلیل و "لی مع الله" ات مقام 
"لو دنوت" سوخته جبریل، خواسته ی سبحان تویی
خلوت بی خانه مان و بی زمان و بی مکان 
ترجمان قایل بی کام و بی زبان تویی
در سیاست "قم فانذر" در ریاضت "فاستقم" 
رهروی آیین را چراغ بی دخان تویی
مصدر اول و آخر تو به علم کاینات 
ناشر تدریس علم در "علم الانسان" تویی
پس سخن کوتاه مبارک مولد فرخنده ات 
ظل رحمت امتان را ظل و سایبان تویی
نقشبندی را شفاعت کن تو در یوم جزا 
چون شفیع المذبین و معدن احسان تویی

باحرمت
غلام محمد نقشبندی
چغچران، غور
21 جدی 1392 هـ.ش.