آرشیف

2015-1-25

ناصر انوری

اعلان فوتی: برداشت تلخ طنز گــــــونه ای از جبهه ملی

 

این مطلب را از سایت زیر گرفته شده است، نویسنده آن ب. الهام می باشد، چون مطلب بنظرم جالب آمد، گفتم که ببیننده های جام غور هم آنرا بخواند

http://afghanpaper.com/nbody.php?id=549

 

 

پروفیسر برهان الدین ربانی پدر،
قسیم فهیم،ضیا مسعود و صدیق چکری برادران سکه.
نورالحق علومی، سید محمد گلاب زوی، مصطفی ظاهر و عبدالرشید دوستم برادران ناسکه.
یونس قانونی و مرحوم سیدمصطفی کاظمی کاکا ها.
قومندانان جهادی، تفنگ سالاران، قاچاقبران، قاتلین و غاصبین ،دوستان نزدیک.
نسبت وفات جبهه ملی که جنازه قبلاء بطور مخفیانه در کابل بخاک سپرده شده، به اطلاع دوستان میرسانندکه فاتحه مرحومی فعلاء در هیچ مسجد، ولایت و هیچ کشور رسما بر گزار نگردیده و الی انتخابات پارلمانی بتعویق انداخته میشود.
انا لله و انا الیه راجعون.
فاضل سانچارکی یک تن از اوسقالان این فامیل محترم که در کنفرانس مطبوعاتی در کابل سخن میگفت علت عدم برگزاری فاتحه را، مشکلات فامیلی قلمداد نموده افزود: جناب قسیم فهیم پسر بزرگ استاد نسبت ملاقات های دوامدار که درین اواخیر با جناب کرزی صاحب دارند،نمیتوانند درمراسم فاتحه شرکت نمایند.
دو فرزند دیگر شان آقای ضیا مسعود و مصطفی ظاهر دیر زمانیست با پدر شکررنجی داشته و از شرکت در فاتحه امتناع ورزیدند.
اگر چی علت شرکت نکردن عبدالر شید دوستم فرزند دیگر استاد را،فاضل سانچارکی سفرطولانی شان به ترکیه دانست،اماناظیرین میگویند دوستم سالهاست با پدر مناسبات تشریفاتی داشته و بارهاگفته که ربانی آدم دروغگو و فریبگر است، و این مطلب را بار دیگر از طریق تماس تلفونی که با دوستش محمد محقیق داشته با صراحت ابراز کرد.
سید محمد گلاب زوی و نورالحق علومی در نامه ی منتشر شده خویش از تشریف آوری دوست ورفیق دیرینه شان جناب حبیب منگل که بعد از سال ها دوباره به وطن تشریف آورده خبر داده ونخواستند درین لحظات حساس مهمان و رفیق عزیز خود را تنها بگزارند.
در کنفراس خبری درباره صدیق چکری سوال نشد زیرا همه میدانند که چکری با وجود انتقاد های متواتر که از کرزی وحکومت وی داشت ،بمجرد پیشنهاد پست وزارت حج و اوقاف چنان چهار گام بطرف قصر ریاست جمهوری دوید که کفش هایش رامانند استاد ربانی در زمان گریز ازطالبان، درخانه فراموش کرد. این عمل صدیق پدر پیررا سخت آزرده ساخت.
او سقال سانچارکی که خیلی متاثر بنظر میرسید علت وفات جبهه ملی را چنین بیان کرد:
از همان روز تولد، مریض به دنیا آمد،که به تدریج مریضی اش مزمن شد. دکتوران همیشه تلاش میکردند کمکش کنند،بخصوص متخصصین کشورهای دوست ایران و روسیه.
در زمان حیات کاکایش، مصطفی کاظمی، چون مناسبات خیلی دوستانه با دکتوران ایرانی داشت آنها همیشه بکابل تشریف آورده و در قسمت تداوی شان همکاری میکردند. اما به تاسف بعد از مرگ سید کاظمی علاقمندی ایرانی ها کم شد. اما دوستان روسی ما همیشه همکاری داشتند تا از مرگ جبهه جلوگیری کنند.
سانچارکی افزود، علت اساسی وفات شان بگفته دکتوران خارجی وداخلی ،ویروسی خیلی خطر ناکی بود که شاید در نتیجه تماس های متواتری اعضای خانواده مرحومی با اداره ریاست جمهوری کرزی و یا اعضای سازمان استتخباراتی امریکا انتقال شده باشد که مریضی مزمن جبهه را تشدید کرد، روز به روز وضعیت شان تا حدی خراب شد که دیگر حتا پروفیسران روسی از تداوی آن عاجز ماندند و وجود مبارکشان خیلی مظلومانه دعوت حق را لبیک گفت.
استاد برهاالدین ربانی که نیز درین نشست خبری شرکت داشت باچشمان اشکبار فرمودند: من خیلی فراز ونشیب های زندگی را دیده ام،خوشی ها و تلخی ها را، جبهه ملی آخرین فرزند ،فرزند پس کورکی، آرزو ها و آرمانهای پیری من بود. اما پسران من چنان ضربه ی بمن وارد کردند که دیگر توان وطاقت زندگی سیاسی را نداشته و مغاره نشین خواهم شد.
هنگامیکه از چوکی اش در حال بر خاستن بود، اضافه کرد، پس ازین همه این فرزندان ونواده های ناخلف را به عبدالله عبدالله میسپارم.

ب.الهام-مینسک