آرشیف

2014-12-15

محمد رضا احسان

از من دور شو!

 

تو، ای آتش!
میدانم سوز ناکی و می سوزانی
از من دور شو! ای آتش!
و ای روح آتش
و ای یاد آتش
از من دور شو!
مرا بتو نیازی نیست
سردم نیست تادستانم در بغل گرفته
و دندان به دندان زنم
و با عجز!
از تو خواهم
کمی از گرمایت نصیب ما گردانی
نه!نه!  
آتش تو می سوزانی، دور شو!
مرا با تو کاری نیست
….
….
و ای سردی!
تو، سوزناکی
و سخت میسوزانی
دور شود ای سردی!
با تو، هم، کاری ندارم
تو ای سردی!
آهنگ جدایی داری
و آهنگ غم داری و درد
دور شو!
دور شو! مرا با جدایی کاری نیست
و با درد و غم سرِ ساز گاری
و میان دوستانت یاری
و محرم اسراری
از من دور شو!
و در گور


بعد از این
با سرما نروم بیرون
و با آتش نشوم هم خون
و با آرامش تمام خود
در میان آرم توازن
بعد از این!
یار یگرنگی شوم
و هم گام مهربانی و صدق وصفا
 

 محمدرضا احسان