آرشیف

2015-2-7

محمد نبی

چرا شاگردان مکتب گریـــــــزی میکنند؟

 
 
همیشه وقت به این فکر بودم که چرا بعضی از شاگردان مکتب گریزی میکنند؟
بعداز مرور زمان دریافتم که روش وکردار زشت استاد است که بعضی از شاگردان از مکتب فرار میکنند.
حکایتی دارم که بیان کننده این عمل شاگردان است.
دریکی روز های اول سال در صنف نشسته بودم ساعت دوم درسی بود که تفتیش همرای سر معلم مکتب ما داخل صنف آمدند بعداز ولارسی دوباره نشستیم سر معلم وتفتیش گفتند اگر کدام مشکل از استاد های تان دارید بگویید ما به کسی نمیگوییم همصنفانم به نوبه خود شکایات خودرا گفتند یکی از همصنفانم دست بلند کرد وگفت: من از استاد انگلیسی شکایت دارم وقت که به صنف می آید با ما انگلیسی صحبت میکند ما تا هنوز آنقدر انگلیسی را نمیدانیم که صحبت های استاد خودرا درست بفهمیم ودیگر اینکه درست درس نمیدهد ما اصلا هیچ نمیفهمیم که چه میگوید وهمچنان مارا نیز میزند نه همرای چوب بلکه همرای مشت ولقت میزند اینجا مکتب است یاکه کلپ مشت ولقت.
فردای آنروز ساعت سوم درسی بود که معلم انگلیسی به صنف آمد به احترام استادما همه استاد شدیم وبعد نشستیم نمی دانیم  کی برای استاد انگلیسی ما گفته بود که آن شاگرد از اوشکایت کرده استاد همصنفی مارا بلند کرد وگفت: توچرا ازمن شکایت کردی تو اصلا انسان هستی یا حیوان که درس مرا درست نمیفهمی همصنفی ما که ازروش زشت استاد حیران مانده بود واستاد به گفتار خود دامه داد تو اگر در روز امتحان بجای یک نمره دونمره گرفتی باز بگو که استاد انگلیسی مرد نبود شاگرد چشمانش اشک گرفت وچیزی نگفت  همصنفی ام از رویه استاد بسیار متاثر شده بود درین لحظه با خود گفتم شکایت همصنفی ما درست است استاد انگلیسی درست درس نمیدهد پس اگر شکایت هم کنی در عذاب هستی واگر نکنی هم در عذاب هستی بعد فکر کردم از استاد خود چند سوالی کنم اما رویه زشت اورا دیده جرعت به خود ندادم که از او سوال کنم.
ساعتی درسی استاد خلاص شد او از صنف بیرون رفت من که دلم بحال همصنفی ام بسیار سوخته بود رفتم در کنارش نشستم وبرایش گفتم دوستم خفه نباش شاید استاد قهر بوده باشد که تو شکایت کردی همصنفی ام گفت : من دیگر در ساعت انگلیسی به صنف نمی آیم من برایش دلداری دادم وگفتم که اگر تو درساعت درسی نباشی پس در روز امتحان به سوالات جواب داده نمیتوانی چند لحظه فکر کرد لب خند زد وگفت : درست است من گپ شمارا قبول دارم وبعدازین بیشتر درس میخوانم تا در امتحان به استاد نشان دهم که من درس را خوب یاد دارم ودرمقابل رفتار زشتش رفتار خوب میکنم تا استاد خجالت بکشد واز رفتارزشت خود دست بردارد.
من با خود فکر کردم روش وپیش آمد زشت استاد ها ست که یعضی از شاگردان مکتب گریزی میکنند ودل شان از مکتب سرد میشود.
شاگردان گلهای هستند که استادان آنرا تربیت نموده وبه جامعه تقدیم میکنند پس به آن گلی که شما استادان محترم تربیت میدهید باآنها رفتار خوب نمایید.
بازمینوسم که استادان محترم چنین رفتار خشک وزشت با شاگردان خود نداشته باشید.
من خودم متعلم هستم از استادان که با ما رفتار وروش نیکودارند به علاقه زیاد به درس آنها گوش میدهم ودرس را زود یاد میگیرم واستادانیکه روش ورفتار زشت دارند از ایشان میترسم ودرس شانرا خوب یانمیگیرم واگر یادهم بگیرم جرعت بلند شدن را ندارم تادرس را بخوانم واگر استاد مرا بلند کند وبگوید درس را بخوان با یک ترس ولرزمیخوانم این بود توقع یک متعلم از استادش.
 
پایان
ثور 1389
شهر چغچران