آرشیف

2015-1-28

نقیب الله ابراهیمی

نیاز بـــــــــــه دوست

 

هنوز نمی دانم از شروع دوستی با او چقدر از راه را پیموده ام و تا چه میزان در مسیر سعادت و کمال پیش رفته ام. همین قدر می دانم که دشت ها و کوه هایی را در نور دیده و از آن جا که بودم بسیار فاصله گرفته ام.
پیش از این نمی توانستم حدس بزنم که این دوستی این همه خیر و برکت داشته باشد.با او خود را شناختم و با یاری او در اصلاح خود کوشیدم بر پاهای خود ایستادم گام برداشتم پیش رفتم . اینک نهال حیات و امید در وجودم جوانه زده و شکوفا شده است.
با یاد ایام تنهایی معنای تهی دستی و فقر را بهتر فهمیدم و دریافتم که آدم بی دوست فقیر ترین آدم است.عاجز ترین مردم کسی است که نتواند با دیگران دوست شود و ناتوان تر و عاجز تر از او کسی است که دوستانی هم که دارد از دست بدهد.
خیلی ها میان مردمند ولی تنهایند در جمع اند اما احساس غریبی می کنند.نه خوددستی برای دوستی پیش می آورند نه به گونه ای هستند که دیگران دست دوستی به سوی آن ها دراز نمایند . اشکال کار در کجاست؟نکند این تنهایی ریشه در خودخواهی یا خودکم بینی داشته باشد؟
قطره دریاست اگر با دریاست ورنه آن قطره و دریا دریاست
نقیب الله ابراهیمی مقیم ایران